در فیلم جدید بروتالیست، آدرین برودی در نقش یک معمار با استعداد است که از اروپای پس از جنگ فرار میکند تا یک صنعتگر تشنه قدرت با بازی گای پیرس را ملاقات کند.
فرارو- بروتالیست حماسهای درهم و برهم از مردان جسور و چشماندازهایی به همان اندازه بزرگ آنهاست.
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، فیلم بروتالیست در چندین دهه پس از جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. این فیلم جدی و از لحاظ بصری مجلل ایدههای زیادی را وارد بازی میکند، که با تنش بین هنر و تجارت شروع میشود. داستان این فیلم تا حد زیادی روی یک مرد در یک مکان متمرکز است، اما دغدغههایش گستردهتر است و همه چیز را از مدینه فاضله گرفته تا بربریت، میل، مرگ، ظاهر، محتوا، مهاجرت، جذب، وعدهها و خطرات مدرنیته را در بر میگیرد.
بسیاری از این فیلم برشی از واقعیت را ارائه میدهد و وفادار به زیبایی شناسی معماری است. همانطور که عنوان فیلم به آن اشاره میکند. این فیلم بر اساس یک سری از تضادهای واضح ساخته شده است، از جمله تضادهایی که توسط قهرمان آن، لازلو توث (آدرین برودی) تجسم یافته است. او که یک معمار مجارستانی است که به عنوان پناهنده به جزیره الیس میرسد و در مدتی کوتاه به فیلادلفیا میرود، جایی که در میان ارواح گذشته استعماری آمریکا پناهگاهی پیچیده پیدا میکند.
در آنجا، لازلو شور و نشاط شدید آمریکای پس از جنگ را تجربه میکند، اما شکستهای متعدد و کوبنده را نیز تجربه میکند. او که تنها و مهجور است، بی خانمان و معتاد میشود. او همچنان جاه طلب است و موفقیتهای چشمگیری پیدا میکند. «بروتالیست» به کارگردانی بردی کوربت، درام دورهای با جاهطلبیهای یک محاسبه تاریخی است. برای لازلو، که فقیرانه وارد ایالات متحده میشود، تاریخ یک سرزمین بایر است.
حداقل او در آمریکا خانواده دارد. هنگامی که در فیلادلفیا است، با پسر عموی خود، آتیلا (الساندرو نیوولا)، که با همسر زیبای کاتولیک خود، آدری (اما لیرد) زندگی میکند، دوباره ملاقات میکند و یک تجارت مبلمان اداره میکند که نام جدید او، میلر و پسران را یدک میکشد.
بلافاصله پس از ورود لازلو شروع به طراحی مبلمان جدید برای میلر و پسران میکند تا جایگزین قطعات سنگین و سبک احیای استعماری شود. اولین قطعه او، یک صندلی کنسول با قاب ساخته شده از فلز لولهای، شبیه چیزی است که طراح و معمار مجارستانی الاصل مارسل بروئر طراحی میکرد. بروئر ظاهراً گفته است که برای ساختن اولین صندلی خود از دوچرخه الهام گرفته است، تداعی که آدری وقتی میگوید صندلی لازلو شبیه یک سه چرخه است تکرار میکند.
او نسبت به لازلو و ساختههایش بدبین است، شاید حتی مشکوک باشد. کوربت، که فیلمنامه را با مونا فستولد نوشته است، نگرش آدری را کاملاً توضیح نمیدهد. او تا حد زیادی به «بروتالیست» میپیوندد، ایدهها و معنا را در خاطرات و اعترافات خصوصی زمزمه میکند، اما همچنین اجازه میدهد موضوعات بزرگترش در کنشها و در نگاههای سخت و سرد ظاهر شوند. اگرچه آدری هرگز آشکارا نگفت که چرا لازلو را دوست ندارد، او مجبور نیست. او خانواده است، بنابراین با او مؤدبانه رفتار میکند.
یکی از اولین تصاویر در «بروتالیست» یک عکس وارونه از مجسمه آزادی است، یک زاویه گیج کننده که نقطه نظر واقعی لازلو را هنگام بیرون آمدن از اعماق تاریک کشتی که او را حمل کرده است، منتقل میکند. «بروتالیست» سه ساعت و ۲۰ دقیقه است، بدون احتساب وقفه ۱۵ دقیقهای که روی صفحه نمایش معکوس میشمرد. (فیلم هرگز طولانی نمیشود، اما این فاصله استقبال میشود؛ فیلمهای طولانیتر باید چنین چیزی داشته باشد!) بروتالیست برای حواسپرتی ساخته نشده است. درست همانطور که دوران تصدی لازلو در فروشگاه مبلمان کوتاه است، روابط او با آدری یک راه حل آسان برای رابطه بسیار پیچیدهتری است که او با یک حامی ثروتمند، هریسون لی ون بورن پدر برقرار میکند. لازلو همچنین تنها دوست واقعی خود را هنگام ملاقات با فرد خارجی دیگری به نام گوردون (ایزاک د بانکوله) در یک آشپزخانه پیدا میکند. هریسون با خشم شدیدی وارد داستان میشود، فریاد میکشد و طوفان میکند، و بلافاصله «بروتالیست» را به یک فیلم هیجانانگیزتر تبدیل میکند. او یک صنعتگر است و ثروت خود را در طول جنگ به دست آورده است.
لازلو صرفاً به نقد قطعات یا قضاوت گاه به گاه نمیپردازد، بلکه درعوض بیانگر حساسیت زیبایی شناختی، فلسفه و جهان بینی است. هریسون آن جهان بینی را درک نمیکند، حتی کمتر آن را به اشتراک میگذارد، اما به عنوان یک سرمایه دار موفق، ارزش لازلو را برای خود به عنوان وسیلهای برای رسیدن به هدف میداند. او به لازلو پول میدهد، وقتش را میخرد، او را میخرد.
در سرتاسر فیلم بروتالیست، کوربت آشکارا به سمت ایدهها و تاریخ و داربست فکری فیلم اشاره میکند. لازلو در باهاوس، مدرسه هنر آلمانی تحصیل کرد که در آن فرم از عملکرد پیروی میکرد و هنرمندان و معمارانی مانند بروئر، کاندینسکی و میس ون در روهه را جذب میکرد. همانطور که داستان لازلو از لحظه ورود او به ایالات متحده روشن میکند، در سفری که او را از دنیای قدیم به دنیای جدید، از فاشیسم به سرمایه داری و از وحشت به خنده میبرد. این فیلم قرن آمریکا و هر آنچه که مستلزم آن است را در آغوش میگیرد پس جای تعجبی نیست، پس جای تعجبی ندارد که این فیلم متعلق به شخصیت شرورش باشد!