دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا، در آغاز دوره دوم ریاستجمهوریاش با چالشهای داخلی و خارجی بزرگی روبهروست. در داخل، اولویت او بر اخراج مهاجران غیرقانونی و تقویت رشد اقتصادی متمرکز است؛هرچند این اهداف با موانع سیاسی و اقتصادی همراهند. در عرصه بینالمللی، جنگ اوکراین، رقابت با چین و وضعیت ناپایدار اروپا از مهمترین مسائل پیش روی اوست. تحلیلگران معتقدند سیاستهای ترامپ میتواند تأثیری عمیق، اما پرهزینه بر معادلات جهانی داشته باشد.
فرارو– «دن بالز»، تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل روزنامه واشنگتن پست
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه واشنگتن پست، دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، آماده است دوره دوم ریاستجمهوری خود را با قدرت و نفوذ بیشتری آغاز کند؛ جایگاهی که او را بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی در عرصه جهانی تثبیت خواهد کرد. اما این بار، جهانی که پیش روی او قرار دارد، بهمراتب پیچیدهتر و خطرناکتر از آن چیزی است که در پایان دوره نخست ریاستجمهوریاش پشت سر گذاشت.
دونالد ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود، با تکیه بر شعار «اول آمریکا»، تمرکز اصلی را بر مسائل داخلی معطوف کرده است. یکی از وعدههای کلیدی او در کارزار انتخاباتی، اخراج میلیونها مهاجر غیرقانونی بود که انتصابات اولیه او نشان میدهد این هدف در اولویت برنامههایش قرار دارد. با این حال، اجرای چنین سیاستی با چالشهای جدی عملی و سیاسی روبهرو خواهد بود.
در حوزه اقتصادی، ترامپ وعده داده با کاهش مالیاتها، کاهش هزینههای دولتی و اصلاح مقررات، رشد اقتصادی را تقویت کند. نظرسنجیها نشان میدهد که اقتصاد، بهویژه مسئله تورم، عامل تعیینکنندهای در پیروزی او بر کامالا هریس، معاون رئیسجمهور پیشین بوده است. با این حال، برخی از اقتصاددانان هشدار دادهاند که برنامههای اقتصادی ترامپ، از جمله افزایش تعرفهها و تمدید کاهش مالیاتها، ممکن است به تشدید تورم و افزایش بدهی ملی منجر شود. علاوه بر این، سیاست اخراج مهاجران غیرقانونی نیز میتواند آسیبهایی به اقتصاد وارد کند و چالشهای بیشتری را پیش روی دولت او قرار دهد.
دونالد ترامپ در آغاز دوره دوم ریاستجمهوری خود، برنامهای بلندپروازانه برای اصلاح ساختار خدمات دولتی ارائه کرده است. این طرح، که بر کاهش هزینهها و شناسایی ناکارآمدیها تمرکز دارد، تحت هدایت «ایلان ماسک» کارآفرین برجسته و «ویوک راماسوامی» (Vivek Ramaswamy) رقیب پیشین او در انتخابات مقدماتی اجرا خواهد شد. هرچند این دو چهره از حمایت کامل رئیسجمهور منتخب برخوردارند، اما اجرای این برنامه با چالشهای پیچیدهای روبهرو خواهد بود و مشخص نیست که بتواند فراتر از اصلاحات نمادین پیش برود.
در عرصه سیاست خارجی، ترامپ باید با جهانی درگیر بحرانهای متعدد مواجه شود. جنگ طولانی در اوکراین با «ولادیمیر پوتین» که مواضع غرب ستیزانهاش آشکارتر شده، یکی از مهمترین چالشهای پیش روی او خواهد بود. در خاورمیانه نیز بیش از ۱۵ ماه جنگ وضعیت را بحرانیتر کرده است. سوریه دیگر تحت رهبری بشار اسد نیست و اسرائیل، علیرغم تقویت توان نظامی، به دلیل عملکردش در جنگ غزه با فشارهای بینالمللی مواجه است.
چین نیز بهعنوان یک چالش کلیدی در برابر ترامپ قرار دارد. ترامپ تهدید کرده تعرفههای سنگینی علیه پکن اعمال میکند؛ این در حالی است که چین با مشکلات اقتصادی و جاهطلبیهای نظامی روبهرشد دستوپنجه نرم میکند. انتخاب افراد تندرو با مواضع سختگیرانه علیه چین برای دولت جدید آمریکا، نشاندهنده عزم ترامپ برای برخورد قاطعتر با این کشور است. همزمان، اروپا نیز در وضعیت شکنندهای قرار دارد؛ دولتهای فرانسه و آلمان با ضعفهای داخلی مواجهاند و احزاب پوپولیست و راستگرا در حال پیشروی هستند.
دونالد ترامپ که همواره به توانایی خود در معاملهگری افتخار کرده، در دوره نخست ریاستجمهوری خود سیاست خارجی را بیشتر به شیوهای شخصی- و نه راهبردی - به پیش برد. او تمایل داشت با رهبران اقتدارگرا تعامل مستقیم داشته باشد و اغلب اتحادهای سنتی را نادیده میگرفت. اما در دوره دوم، تعامل با رهبرانی مانند «ولادیمیر پوتین» «شی جینپینگ» و «کیم جونگ اون» احتمالاً دشوارتر خواهد بود؛ حتی برای سیاستمداری که روزگاری نامههای رهبر کره شمالی را «نامههای عاشقانه» توصیف میکرد.
«دنیل بنجامین» رئیس آکادمی آمریکایی در برلین، یکی از مهمترین تحولات در زمان غیاب ترامپ از کاخ سفید را شکلگیری «محور مقاومت» توصیف کرده است. به گفته بنجامین، این محور که متشکل از روسیه، چین، ایران و کره شمالی است، اکنون به یک واقعیت تثبیتشده تبدیل شده است. یکی از دیپلماتهای اروپایی که نخواست نامش فاش شود، در توصیف شرایط فعلی گفت: «این وضعیت کاملاً شبیه جنگ سرد نیست، اما الگوی آشکاری از رقابت و تنش جهانی به چشم میخورد.» او تاکید کرد که در این فضای پیچیده، رقبای ترامپ تمایل کمتری به توافقات کوتاهمدت دارند که بتواند به نفع رئیسجمهور آینده ایالات متحده باشد.
بنجامین همچنین اشاره کرد که رویکرد سنتی ترامپ در سیاست خارجی، که بر ایجاد توافقهای ناگهانی و به ظاهر غیرمنتظره استوار بود، دیگر پاسخگو نیست. او گفت: «ترامپ در گذشته تلاش میکرد تا نشان دهد که هر لحظه ممکن است توافقی شگفتانگیز با رهبران کشورهایی مانند کره شمالی انجام دهد؛ اما این شیوه دیگر کارایی ندارد. به یاد بیاورید دیپلماسی غیرمعمول او با کیم جونگ اون.»
«ایوو دالدر» مدیر شورای جهانی شیکاگو و سفیر پیشین آمریکا در ناتو، در همین راستا اظهار داشت: «امروز روسیه در واقع در جنگ با غرب قرار دارد.» او تأکید کرد که هدف «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه، تسلیم کردن اوکراین است؛ در حالی که استراتژی بلندمدت او بازپسگیری موقعیتی است که روسیه پس از پایان جنگ سرد از دست داده بود. «ایوو دالدر» با اشاره به تغییرات در رفتار ولادیمیر پوتین گفت: «او اکنون شخصیتی کاملاً متفاوت شده است، منزویتر از گذشته و با تمرکزی بیسابقه بر اهداف مشخص خود، در مقایسه با زمانی که آخرین بار با ترامپ دیدار کرد.»
جنگ در اوکراین احتمالاً نخستین آزمون بزرگ در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ خواهد بود. وضعیت پیچیده میدان نبرد، خستگی نیروهای اوکراینی و کاهش حمایت از ادامه کمکهای آمریکا به کییف، بهویژه در میان جمهوریخواهان، شرایط دشواری را پیش روی ترامپ قرار داده است. ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتیاش وعده داد که میتواند این جنگ را ظرف یک روز با یک توافق پایان دهد؛ اظهاری که یادآور سبک اغراقآمیز همیشگی اوست. اما تحلیلگران اروپایی هشدار میدهند که واقعیت چنین توافقی ممکن است پیچیدهتر از آن باشد. نگرانی عمده این است که پوتین با خواستههایی حداکثری به مذاکرات وارد شود و ترامپ، در تلاش برای دستیابی به توافقی که خود را بهعنوان یک مذاکرهکننده بزرگ معرفی کند، ممکن است بیش از حد امتیاز بدهد.
تصمیمات احتمالی ترامپ درباره اوکراین، نگرانی عمیقی را میان متحدان اروپایی آمریکا برانگیخته است. این متحدان، که بخشی از ائتلافی به رهبری جو بایدن برای حمایت از اوکراین بودند، اکنون امنیت خود را به نتیجه این تحولات وابسته میدانند. آیا ترامپ با توافقی که عملاً حاکمیت اوکراین را تضعیف کند، به اقدامی خسارتبار برای کییف دست خواهد زد؟ یا ممکن است اوکراین مجبور به واگذاری بخشی از سرزمینهای خود شود؛ اما در عوض تضمینهایی دریافت کند که این کشور را به غرب نزدیکتر کند؟
دونالد ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود فرصتی بیسابقه برای تأثیرگذاری بر معادلات خاورمیانه دارد، اما این فرصت با دو پرسش اساسی همراه است: نخست، آیا او به اسرائیل آزادی عمل بیشتری نسبت به دولت بایدن خواهد داد؟ و دوم، سیاست او در قبال ایران چگونه خواهد بود؟ انتصاب «مایک هاکبی» فرماندار پیشین آرکانزاس و یکی از حامیان سرسخت اسرائیل، بهعنوان سفیر آمریکا در اسرائیل، نشانهای از احتمال رویکرد انعطافپذیرتر ترامپ نسبت به بنیامین نتانیاهو تلقی شده است. در مورد ایران، هنوز مشخص نیست که ترامپ به دنبال مذاکره خواهد بود یا سیاستی دیگر در پیش خواهد گرفت.
دونالد ترامپ در حالی وارد کاخ سفید خواهد شد که برخی از متحدان سنتی ایالات متحده با بحرانهای داخلی مواجهاند. در فرانسه، «امانوئل مکرون» با شکستهای سیاسی پیدرپی دستوپنجه نرم میکند. در آلمان، دولت ائتلافی «اولاف شولتز» فروپاشیده و کشور در آستانه انتخابات جدید قرار دارد. کره جنوبی نیز پس از استیضاح «یون سوک یول» رئیسجمهور این کشور، دچار بیثباتی سیاسی شده است. در کانادا، «جاستین ترودو» با چالش بزرگی روبهرو است؛ استعفای معاون نخستوزیر و کاهش شدید محبوبیت عمومی دولت او، این کشور را در وضعیت دشواری قرار داده است.
در همین حال، رشد احزاب راست افراطی در اروپا به تغییرات سیاسی دامن زده است. در آلمان، حزب «آلترناتیو برای آلمان» موقعیت خود را تقویت کرده است؛ تا حدی که ایلان ماسک در مقالهای جنجالی، این حزب را «آخرین جرقه امید» در آلمان خواند. در فرانسه نیز احزاب راست افراطی به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند. در بریتانیا، انتقادهای تند ایلان ماسک از «کییر استارمر» نخستوزیر این کشور، به سود حزب راستگرای افراطی اصلاحات بریتانیا تمام شده است. «نایجل فاراژ» رهبر این حزب و یکی از نزدیکان ترامپ، از ماسک خواسته تا به حمایت مالی از حزبش بپردازد.
اروپاییها امروز نگاه متفاوتی به دونالد ترامپ دارند. پیروزی غیرمنتظره او در انتخابات، بسیاری از تحلیلگران اروپایی را غافلگیر کرد و اکنون برنامههای او با جدیت بیشتری دنبال میشود. انتقادات مداوم ترامپ از ناتو همچنان یکی از دغدغههای اصلی کشورهای اروپایی است. علاوه بر این، احتمال اعمال تعرفههای جدید بر کالاهای اروپایی، نگرانیهای عمیقی در میان متحدان قدیمی آمریکا ایجاد کرده است.
تحلیلگران سیاست خارجی بر این باورند که ترامپ با تجربه و آمادگی بیشتری نسبت به دوره اول، برای اجرای اولویتهای سیاست خارجی خود وارد عمل خواهد شد. آنان معتقدند که او با نقاط قوتی همچون اعتمادبهنفس در تصمیمگیریهای بزرگ و قدرت مذاکرهگری، میتواند بر تحولات جهانی تأثیرگذار باشد. با این حال، محدودیتهای جدید و فضای جهانی خطرناکتر ممکن است عرصه مانور او را محدود کند. «رابین نیبلت» عضو برجسته «اندیشکده چتم هاوس» در اینباره میگوید: «در جهانی که خطرات آن بهوضوح افزایش یافته است، هزینه سنگین اعمال نفوذ بیش از حد میتواند بهمراتب بیشتر از گذشته باشد.»