روز کودتا، شعبان جعفری که در زندان به سر میبرد، با دستور سرلشکر زاهدی آزاد شد. او فوراً به هدایت گروه خود پرداخت. با حمله به کیوسکهای روزنامه فروشی و دفاتر روزنامهها، خیابانهای تهران به صحنه آشوب و خشونت تبدیل شد. اوج این اقدامات، هجوم به خانه دکتر مصدق بود. هرچند نخستوزیر از پیش از صحنه گریخته بود، اما نقش شعبان در تخریب و هرجومرج، بیبدیل بود.
فرارو- شعبان جعفری، معروف به شعبان بیمخ، از جمله چهرههای پرحاشیه و جنجالی تاریخ معاصر ایران است که نام او با لمپنیسم، اراذل و اوباشی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گره خورده است. این زورخانهدار و باستانیکار، نه تنها در خیابانها، بلکه در معادلات سیاسی دوران خود نیز نقشی مخرب ایفا کرد.
به گزارش فرارو، شعبانعلی جعفری در سال ۱۳۰۰ شمسی در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. کودکی او با شرارت و ترک تحصیل همراه بود، و خیلی زود ورزش باستانی را برگزید، اما زورخانه برای او صرفاً یک عرصه ورزشی نبود؛ بلکه بستری شد برای نفوذ در دنیای قدرت و سیاست. نخستین ماجراجوییهای خیابانی او به اواخر دهه ۱۳۲۰ بازمیگردد، جایی که با حمله به نمایش «مردم» به کارگردانی عبدالحسین نوشین، وفاداری خود را به رژیم پهلوی به نمایش گذاشت و از همان ابتدا محبوبیت خود را نزد دستگاه حاکمیت تثبیت کرد.
شعبان جعفری خیلی زود مسیر ترقی خود را در سرسپردگی به رژیم محمدرضا شاه یافت. این چرخش ناگهانی، او را به یکی از مهرههای کلیدی پهلوی در مقابله با مخالفان تبدیل کرد. نقش او در بسیج اراذل و اوباش برای سرکوب منتقدان حکومت از جمله در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بارزترین جلوه این وابستگی بود.
روز کودتا، شعبان جعفری که در زندان به سر میبرد، با دستور سرلشکر زاهدی آزاد شد. او فوراً به هدایت گروه خود پرداخت. با حمله به کیوسکهای روزنامه فروشی و دفاتر روزنامهها، خیابانهای تهران به صحنه آشوب و خشونت تبدیل شد. اوج این اقدامات، هجوم به خانه دکتر مصدق بود. هرچند نخستوزیر از پیش از صحنه گریخته بود، اما نقش شعبان در تخریب و هرجومرج، بیبدیل بود.
پس از کودتا، رژیم پهلوی برای قدردانی از خدمات او، یک زورخانه به شعبان جعفری اهدا کرد تا کانون قدرت خود را تثبیت کند. این اقدامات، او را به شخصیتی محبوب نزد درباریان، نظامیان و سیاستمداران حامی انگلیس تبدیل کرد. او از آن پس با لقب «تاجبخش» شناخته شد، زیرا نقشی کلیدی در بازگشت محمدرضا شاه به قدرت داشت.
شعبان جعفری، همانند رژیمی که به آن خدمت میکرد، سرانجامی تاریک داشت. با وقوع انقلاب اسلامی و سقوط پهلوی، او که میدانست خیانتهای گذشتهاش بدون مجازات نخواهد ماند، به ناچار از ایران گریخت. این فرار، نقطه پایانی بود بر زندگی مردی که نامش برای همیشه با خیانت و لمپنیسم عجین شد.
داستان زندگی شعبان جعفری، آئینهای از فراز و فرودهای یک دوران پرتلاطم است؛ دورانی که در آن قدرت طلبی و فرصت طلبی، اخلاق و وجدان را به حاشیه راند.