ابراهیم نبوی به زندگی خود پایان داد

او را سال‌های پیش کشتند وقتی نتوانی شغل ات را آدامه بدی مردی

یه کارت دعوت بفرست منم بیام ... بشم عضوِ کلوب ِ طنزپردازای ِ گریان ... یادش بخیر ... جشنواره فجری که مجریش بودی ... امسال اکثرِ فیلما جنگی ان ... ساخته این و اون نهاد !!!!!!!!!

مرحومِ آلبر كامو دیسفاژی یا مشكلِ بلع داشت حرفای ِ قلمبه كه تو گلوش گیر میکرد به زبون میاورد ... يه چیزی شبیِه مرحوم کیانوشِ سنجرى كه معلوم نشد مُرد يا خودشو كُشتوند !؟ ...اگزیستانسیالیستم نبودا ... مثِ ابراهیم خودشو از اَبزورد آويزون كرده بود ازین دنیا ... میگفت دنیا پوچ در پوچه از ex-nihilo به وجود اومده ...به قولِ فيزيكدانا از quantum vaccum قُلُپی زده بیرون ... آلبر كامو میخواست بپره پایین ... نشد كه بشه ... الان تو ايران خودکشی زیاد شده ، هركى نتونه يكى ديگه رو بکشه ترتیب ِ خودشو میده خودشو سر به نیست میکنه ... زنه شوهرشو ميكشه ، همكارِ ریش کلفتش ميره كمکِ زن . زنه خودشو میکشه همکارِ رژ مالیده ش میره کمکِ مَرد ... باباهه ميخواد دخترشو بكشه ، دختره خودشو ميكشه باباش تو زحمت نيفته ... کامو میگفت تنها مسأله اصلی ِ فلسفه خودکشیه ولى خودش تصادف كرد و مُرد ... يعنى يه چپیه قالپاقِ ماشینشو دستکاری کرد اینم به جاى ِ راست چپ کرد و مُرد ... اميل دوركهيمم ميخواسته جامعه شناس بشه به خودكشى فكر ميكرده ... به نظرم يه پل بسازن تو ایران مثِ گُلدن گیت ، مردم برن بالاش خودشونو پرت کنن پایین دس بالاییا بهشون نرسه ... مرگِ موشم قدیمی شده ، واليوم ۱۰ و قرصِ برنج تو بورسه ... اين طفلكى ام رفت كانادا زنده بمونه آب و هوا بهش نساخت ... خودشو کشتونده عزراییلم هرهر خنديده ... دونالد ترامپم وَغ وَغ صاحاب و حاجی آقا و بوفِ کورِ صادق هدايتو خونده طرفدارِ خودکشی شده ... خودشو کشت که رییس جمهورِ ایران بشه ... شوراى نگهبان نذاشت ... اینه که به مسعودِ صادق الوعده حسودی میکنه دروغ میگه ... رضی الدینِ آرتیمانی عارفِ بزرگِ عهدِ صفوی تير و تفنگ و طناب و مرگِ موش نداشت خودشو بکشه ... اينو گفته قبلِ کامو ... درباره از دستِ زندگی جون کندنه ：

داراست هر که جان بُرد از چنگِ مرگ بیرون ،
ما جان به مرگ بُردیم ، از چنگِ زندگانی .
بی‌عشق کَس ممیراد ، بی درد کَس مماناد ،
کان عارِ مرگ باشد ، وین ننگِ زندگانی .
میبُرد زندگانی گر جان ز چنگِ مُردن ،
کَس جان بدر نمیبرد از چنگِ زندگانی !!!!!!!

مرحومِ آسِد ابرام (ابراهیم یا همون داورِ خودمون ) تو دو سه ماهِ گذشته پر کار شده بود هی مینوشت ... شروع کرده بود به شرحِ وقایع هفت روزِ هفته ... یه تفسیرم داد درباره رابطه امام حسنِ مجتبی و امام علی و رهبرِ آینده ... به پزشکیان که رأی داد اوضاع درام شد ... آخرِ کمدی ام که تراژدیه !!!!!!!!!!!!

حیف از این مرد