دهه ۱۳۳۰. جلال آل احمد در یکی از ایرانگردیهای خویش در کنار دکتر هانس استراشر دیده میشود.
خانه شخصی جلال آلاحمد و سیمین دانشور نویسندگان معاصر ایران در دزاشیب تهران پس از مرگ این دو نویسنده توسط شهرداری تهران خریداری و در سال ۱۳۹۷ به موزه تبدیل شد.
نگاهی به ۱۶ دوره برگزاری جایزه جلال آلاحمد
سوم دیماه ۱۴۰۲، مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران از افزایش مبلغ جایزه جلال آلاحمد خبر داد و گفت، برگزیدگان دوره شانزدهم ۴۰۰ میلیون تومان و شایستگان تقدیر هم جایزه ۱۰۰ میلیون تومانی دریافت میکنند. جایزه جلال که با اهدای ۱۱۰ سکه به برگزیدگانش گرانترین جایزه ادبی کشور شناخته میشد، در دوره هشتم با کاهش چشمگیر به ۳۰ سکه رسید. در ادامه جایزه از سکه افتاد و قرار شد به برگزیدگان معادل سکه هدیه بدهند که به برگزیدگان ۱۰۰ میلیون تومان اهدا میکردند.
یک چهره سیاسی در یادداشتی در مورد جلال آل احمد نوشت که شخصیت جلال، مثل نثرش بود.
خواهرزاده جلال از انتشار یادداشتهای آلاحمد پس از ۱۰ سال کشمکش توسط روزنامه اطلاعات خبر داد.
«هنری کیسینجر» از مهمترین و جنجالیترین دیپلماتهای آمریکا در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت. خاطره جلال آلاحمد از دیدار با کیسینجر در دوران مسئولیت وی در هاروارد را بخوانید.
فیلم سینمایی «گاو» که بر اساس داستان «عزاداران بیل» غلامحسین ساعدی به کارگردانی داریوش مهرجویی در سال ۱۳۴۸ ساخته شد در فضای سینمایی آن روز بسیار بحث برانگیز شد.
پس از مرگ نابهنگام آلاحمد، پیکر وی به سرعت تشییع و به خاک سپرده شد که باعث باوری درباره سربهنیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور، این شایعات را تکذیب کرد، اما شمس برادرش معتقد است ساواک او را مسموم کرده است.
احمد زیدآبادی نوشت: از نگهبان، سراغ ویلای آل احمد را گرفتم. با دست اشارهای به عمق دریا کرد و گفت: تا چند سال پیش نوک ساختمان از آب بیرون بود و از اینجا دیده میشد، اما چند سالی است که به کلی زیر آب رفته و هیچ اثر و آثاری از آن دیده نمیشود!
مؤسس هیئت آلاحمد و از هیئتهای پرمخاطب تهران قدیم بود. این تصویر تاریخی، جمعی از اعضای این هیئت را نشان میدهد. آیتالله سیداحمد طالقانی در ردیف اول نفر وسط به همراه تعدادی از اعضای هیئت و نیز فرزندانش دیده میشود. خانه و مراسم مذهبی این روحانی، محل اجتماع علما و روحانیون تهران و گاه مکانی برای برگزاری جلسات سری علیه سیاستهای سرکوبگرانه استبداد رضا شاهی به شمار میرفت.
خانه پدری جلال در منطقه ما به دست فراموشی سپرده شده است
خانه پدری آل احمدها هنوز در گذر قلی نفس میکشد. هر چند هنوز به حقش نرسیده و گذر کسی به آنجا نمیافتد. بیاغراق نزدیک به صد سال عمر دارد و هرچه زودتر قبل از اینکه مثل خیلی از خانههای قدیمی دیگر بوی نا و طبله بگیرد و کمر بشکند باید فکری به حال آن کرد.
خواهرزاده جلال آلاحمد از ممانعت مسئولان جهت برگزاری مراسم سالروز درگذشت بانو سیمین دانشور در محل خانه- موزه سیمین و جلال خبر داد و گفت: این درد را به کجا باید برد؟ و به چه کسی باید گفت که برخی از مسوولان بدسلیقه، حتی صاحبخانه را هم به خانه خودش راه نمیدهند!
مراسم پایانی پانزدهمین دوره جایزه «جلال آل احمد»، شنبه، ۲۴ دی در تالار وحدت و با معرفی برگزیدگان برگزار شد. در این مراسم محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و غلامعلی حداد عادل حضور داشتند.
زندگی و زمانه
سیمین دانشور یکی از مشهورترین زنان نویسنده ایرانی است که رمان معروف «سووشون» را نگاشته است؛ همچنین او همسر جلال آل احمد ، نویسنده بزرگ ایرانی است.
خانه پدری جلال آلاحمد در خیابان خیام (محله گلوبندک) و در خیابان بلند و تنگِ (شهید فاضل کارکن اساسی) قراردارد. خیابانی که پر است از کفشفروشان و موتوریهایی که کوچه برای دقیقهای از صدایشان خالی نمیشود.
در قسمتی از یادداشت محمدحسین دانایی، خواهرزاده زندهیاد جلال آل احمد ، آمده است: این خانه بارها مورد تعرض و دستبرد افراد مختلف قرار گرفته، از جمله هجوم مکرر عدهای از افراد بیخانمان و معتادان و قاچاقچیان مواد مخدر و تبدیل آنجا به پاتوق و محل تجمع و تفکیک زباله و توزیع مواد مخدر. بدیهی است که در این مدت هم آنچه دزدیدنی بوده، دزدیده شده، آنچه سوزاندنی بوده، سوزانیده شده و آنچه هم که قابل تبدیل به احسن! نبوده، دودستی به طبیعت تقدیم شده تا خود طبیعت خدمتش برسد!
خواهرزاده جلال آلاحمد:
خواهرزاده جلال آلاحمد گفت: آنچه در این خانه دیدم، سند متقنی است از وجود یک جریان قوی برای «حذف» میراث فرهنگی کشور با عنوان فریبنده «حفظ» میراث فرهنگی. آنچه دزدیدنی است، دزدیده شده، آنچه سوزاندنی است، سوزانیده شده و آنچه هم که قابل تبدیل به احسن!
اینجا مدرسه کودکان کار جلال آل احمد است؛ یک ساختمان دوطبقه قدیمی استیجاری در خیابان شوش که خانه امید کودکان کار افغان شده است. کودکانی که هیچ مدرسهای آنها را پذیرش نمیکند، مدارک اقامتی ندارند، خیلیها اوراق هویتی هم ندارند. بعضی در ایران به دنیا آمدند و خیلیها بعد از اتفاقات اخیر افغانستان همراه خانواده خودشان را به ایران رساندند و در گوشهای از این شهر هزارتو زندگی را ادامه دادند. یکی فال فروش شد، یکی زباله گرد، یکی وردست کارگاه خیاطی، آنیکی کارگر کوره آجرپزی و... نانآور خانواده شدند.
این روزها مسئولان مدرسه کودکان کار جلال آل احمد در میان انبوه مشکلات ریزودرشت تنها ماندند و نیازمند حمایت مردم، خیران و نهادهای بین المللی هستند. اینجا یک مدرسه متفاوت است که کسی از حال و روز دانش آموزانش خبر ندارد.
لیلی گلستان در جواب این که آیا هنوز هم آلاحمد را دوست دارد، گفت «عاشقش هستم» و با خنده ادامه داد: «اولین عشق زندگیام بود، اما بعد که بزرگتر شدم و توانستم کتابهایش را بخوانم، واقعا عاشق نثرش شدم.
ایرج پارسینژاد گفت: واقعیت این است که احسان طبری و حزب توده از یکسو و آلاحمد و جامعه سوسیالیستها از سوی دیگر میکوشیدند نیما و شعرش را وسیلهای برای تبلیغ مرام و مسلک سیاسی خود کنند. اما «غوغاگری» آلاحمد منحصر به تبلیغ او برای نیما نبود.