فردی که اقدام به خودکشی میکند، بسته به روش و وسیله مورد استفادهاش سه سرنوشت برای او قابل تصور است: 1) یا متحمل جراحاتی(قابل علاج یا غیرقابل علاج) میشود و زنده میماند؛ 2) یا پس از مدتی بستری شدن در بیمارستان میمیرد؛ 3) یا اینکه لحظاتی یا ساعاتی بعد از اقدام جان میسپارد.
این سه وضعیت دارای برخی پیامدهای مشترک هستند، اما بدترین و بیشترین پیامدها متعلق به مورد دوم است. در این شکل (مانند زمانی که فردی اقدام به خودسوزی میکند و پس از یکی دو ماه بستری شدن در بیمارستانهای داخل و خارج استان، میمیرد)، فرد اقدام کننده مدتی زنده میماند و هزینههای درمانی سنگینی را بر خانواده و حتی بر دیگر بستگان تحمیل میکند و خیل عظیم اقوام و آشنایان(با توجه به ترکیب ایلی ایلام) از او عیادت میکنند یا هر روز به صورت تلفنی یا حضوری، سراغش را میگیرند و از وضع و حال او کسب اطلاع میکنند. این حالت، بدترین نتیجه ممکن برای اقدام به خودکشی است، زیرا علاوه بر سرافکندگی و شرمساری و رسوایی اجتماعی و هزینههای مالی گزاف که بر خانواده تحمیل میکند، بسیار بیش از دو مورد دیگر، سلامت روان اعضای خانواده را به تحلیل میبرد و همچنین بیشتر میتواند موجب بروز اختلافهای پرهزینه میان اعضای خانواده شود و زمینه را برای اقدامهای انتحاری بعدی فراهم کند.
امروزه؛ در استان ایلام به طور متوسط روزی 4.5 تا 5 نفر اقدام به خودکشی میکنند. اینک، تصورش را بکنید که در بافت ایلیاتی ایلام که اکثر افراد همدیگر را میشناسند، اعضای یک خانواده پس از اقدام به خودکشی یکی از اعضایش، چه میزان وقت و انرژی را باید صرف دید و بازدید عیادت کنندگان و پاسخگویی به سؤالات آنان بکنند؟ و چه میزان فشار روانی را باید تحمل کنند؟
باز هم تصورش را بکنید که یکی از اعضای خانوادهتان، خودش را بسوزاند و تمام پساندازتان را برایش هزینه کنید و حتی منزل مسکونیتان را برایش بفروشید و به هر شهر و دیاری در پی مداوای او بدوید اما هیچ سودی نکند و یکی دو ماه شاهد آه و نالههای جانکاه و زجر کشیدن و آب شدن تدریجی او باشید و پس از آن در جلو چشمانتان چشمهایش را ببندد و شما را با کولهباری از شرمساری اجتماعی و هزینهی گزاف مالی و روح و روحیه خورد و خراب و روان آسیبدیده تنها بگذارد؛ چه احساسی به شما دست میدهد؟
با توجه به این نکات و تعداد سالهایی که خودکشی مانند سرطان و سکته(که میزان هردو نیز در ایلام بالاست) از عمر مفید ایلامیها کم میکند، میتوان اقدام به خودکشی را یکی از مصادیق واقعی مسائل اجتماعی در استان ایلام دانست.
در ادامهی نوشته؛ نخست به توصیف وضعیت این مسأله در استان میپردازیم، سپس دیدگاه جدیدی را جهت تبیین آن مطرح میکنیم و در پایان هم نکاتی را در مورد مواجهه دولتها با این مسأله بیان میکنیم.
در فردای پایان جنگ تحمیلی، خودکشی در استان ایلام به صورت سرطانی رشد کرد و از آن زمان تاکنون همواره به رشد صعودی خود ادامه داده است و البته در طی این بیست و پنج سال در برخی ابعاد دچار تغییراتی هم شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
سهم زنان از خودکشیها از 79 درصد در دوره زمانی 1368-1372 (بر اساس تحقیق دکتر محسنی تبریزی) به کمتر از 54 درصد در سالهای اخیر رسیده است؛
بیشتر اقدام به خودکشیها در دو دههی گذشته به ترتیب متعلق به گروههای سنی 20-24، 15-19 و 25-29 سال بوده است، اگرچه در میان اقدامکنندگان دختر 14 ساله و پیرمرد صد ساله هم مشاهده شده است؛ تعداد اقدام به خودکشی افراد مجرد افزایش یافته است و از 40 درصد در دورهی زمانی 1368-1372 به 60 درصد اقدامها در سالهای اخیر رسیده است؛ مشکلات خانوادگی و مشکلاتی روحی و روانی همچنان علت بیش از نیمی از خودکشیها هستند؛ در دورهی زمانی 1368-1372، از اقدام کنندگان به خودکشی: 27 درصد بیسواد، 28 درصد دارای تحصیلات نهضت و ابتدایی، 17 درصد دارای تحصیلات راهنمایی و 27 درصد دارای تحصیلات دبیرستان بودهاند، اما در سالهای اخیر، 21 درصد از اقدام کنندگان، دارای مدرک راهنمایی و 49 درصد دارای مدرک دبیرستان بودهاند و سهم افراد بیسواد و دارای مدرک ابتدایی در مجموع 13 درصد بوده است؛ بیش از 80 درصد خودکشیها متعلق به افراد بیکار و خانهدار و دارای مشاغل آزاد هستند؛ بیشتر خودکشیها در فصل تابستان آن هم در ماههای مرداد و شهریور رخ میدهند؛ در دورهی زمانی 1368-1372، 83 درصد خودکشیها با استفاده از نفت، 8 درصد با استفاده از دارو و 4 درصد با استفاده از سم صورت گرفته است اما در سالهای اخیر به طور متوسط 59 درصد خودکشیها با استفاده از دارو، 17 درصد با استفاده از سم و 13 درصد با استفاده از نفت(بنزین) صورت گرفته و در نتیجه، میزان عدم موفقیت اقدام به خودکشیها به بیش از 90 درصد رسیده است؛ در مقاطع زمانی خاص (مانند اولین ماه پرداخت یارانهها، ایام تبلیغات انتخاباتی، سالهای نخست آغاز به کار دولتها و... ) میزان اقدام به خودکشی به طور نسبی کاهش مییابد و ...
بر این اساس، میتوان الگوی اقدام به خودکشی در استان ایلام را به این صورت ترسیم کرد:
در استان ایلام، نسل جوانِ مجردِ بیکارِ دارای تحصیلات دبیرستانی به دلیل مشکلات خانوادگی در ماههای مرداد و شهریور با استفاده از دارو اقدام به خودکشی میکند.
با توجه به مطالبی که بیان شد، در ادامه به ذکر چند نکته میپردازیم.
یکم. آمارهای موجود در باره خودکشی در استان ایلام از دقت و صحت لازم برخوردار نیستند. برای نمونه، مشکلات خانوادگی به منزله علت بیشتر خودکشیها در نظر گرفته شده است اما معلوم نیست که منظور از مشکلات خانوادگی چیست: اختلاف بر سر ازدواج دختر(یا پسر)، ارتکاب انحراف یکی از اعضای خانواده، تقسیم میراث، ادامه تحصیل فرزندان، خرید وسایلی از قبیل خودرو توسط فرزندان و ... .
از طرف دیگر، برخی از مرگهای زنان را که در شمار خودکشی ثبت شدهاند، نمیتوان خودکشی دانست. لذا اگر اینگونه موارد را از آمار خودکشیها کم کنیم، بیتردید تعداد خودکشی مردان از زنان پیشی میگیرد و خودکشی در استان ایلام از لحاظ جنسیتی تابع الگوی جهانی خواهد شد.
دوم. در پروندههای خودکشی، هرگاه زن اقدامکننده به خودکشی متأهل و فاقد شغل باشد، «خانهداری» به مثابه شغل او ذکر میشود. برای مثال؛ اگر اقدامکننده، یک زنِ مجردِ دارای مدرک کارشناسیِ فاقد شغل باشد، از میان گزینههای وضعیت اشتغال، گزینه «بیکار» انتخاب میشود ولی اگر یک زنِ متأهلِ دارای مدرک کارشناسی ارشدِ فاقد شغل باشد، گزینه « خانهدار» علامت زده میشود. در این دو مورد، وضعیت اشتغال( مورد اول، بیکار و مورد دوم، خانهداری) بر اساس وضعیت تأهل مورد قرار گرفته است، درحالیکه هر دو مورد در واقع بیکار هستند، زیرا شغل به فعالیتی گفته میشود که فرد در ازای انجام آن، مبلغی را دریافت کند. این امر صرفاً موجب انحراف توجه از نقش مسأله بیکاری در بحث خودکشی میشود.
سوم. ایران در سالهای اخیر، از جمله فسادخیزترین و افسردهترین کشورهای جهان بوده است و علاوه بر این، در رتبههای نخست شاخص فلاکت جهانی(Misery Index) قرار گرفته است. اگرچه در مورد جایگاه استان ایلام از لحاظ دو شاخص فوق، اطلاعاتی در دست نیست اما با توجه به اینکه بیش از یک چهارم جمعیت استان تحت پوشش نهادهای حمایتی است و اینکه بالاترین میزان بیکاری در کشور نیز متعلق به این استان است، میتوان وضعیت استان ایلام را در دو زمینه فوق حدس زد. از طرف دیگر؛ بافت قبیلهای استان ایلام، عدم وجود قوانین شفاف، عدم اجرای عادلانه قوانین موجود، و مهمتر از همه، ناتوانی و ناکارآمدی حاکمیت در اعمال عادلانه قوانین بدون توجه به مؤلفههایی از قبیل جنسیت، تعلق ایلی، تعلق جغرافیایی و تعلق سیاسی، و بالأخره توزیع و تخصیص فرصتها و امکانات بر اساس معیارهای ایدئولوژیکی (ایلی و سیاسی) موجب افزایش دامنهی تبعیض شده است. سالهای نخست آغاز به کار نمایندگان مجلس، نقطه اوج تبعیضهاست، زیرا برخی از نمایندگان تمام تلاش خود را برای اشتغال طرفداران بیکار خود، نشاندن حامیان خود بر مناصب مدیریتی و همچنین عزل مدیران مخالف خود به کار میگیرند.
متأسفانه در استان ایلام، هر فردی با داشتن یک مدرک و یک ایل پرجمعیت و بدون داشتن سابقه و تجربه اجرایی لازم میتواند سکان نمایندگی این مردم محروم را در مجلس شورای اسلامی در دست بگیرد. اینگونه افراد معمولاً پس از راهیابی به مجلس و دستیابی به قدرت، تعهد چندانی به منافع کلان استان ندارند و در نبود نظارتهای قانونی و مدنی، از ضعف و ناکارآمدی دولت سوءاستفاده میکنند و تمام تلاش خود را مصروف اشتغال اطرافیان و به قدرت رساندن طرفداران و حامیان خود میکنند. این تبعیض فقط به توزیع غیرعادلانه فرصتهای شغلی محدود نمیشود بلکه به حوزههای دیگری همچون انتصاب مدیران، ارتقای زودهنگام بستگان و وابستگان، تخصیص و توزیع تسهیلات بانکی و دریافت مجوز فعالیت در حوزههای گوناگون تولیدی، خدماتی، صنعتی و آموزشی نیز تسری پیدا میکند.
از طرف دیگر، دولت بر فرصتهای اشتغال که توسط مراکز آموزشی غیرانتفاعی و مراکز صنعتی بخش خصوصی ایجاد میشود، نظارت ندارد و به همین دلیل فرصتهای مذکور در میان آشنایان و بستگان صاحبان آن مراکز توزیع میشود. این وضعیت نیز موجب تشدید هرچه بیشتر تبعیض و نابرابری در استان ایلام میشود. آنچه بر وخامت اوضاع میافزاید، وجود مراکز آموزشی متعدد در استان ایلام و به ویژه در شهر ایلام است. این مراکز با رقابت و تبلیغات خود، «بازار مدرک» را در راستای منافع مادی خود گرم میکنند. اما، در نبود فرصتهای شغلی کافی و توزیع غیرعادلانه فرصتهای معدود موجود، صرفاً انتظارات جوانان را افزایش میدهند و با افزایش آگاهی آنان نسبت به شرایط موجود و همچنین حقوق خود، بدبینی و بیاعتمادی و نومیدی و سرخوردگیشان را تشدید میکنند. به طور خلاصه؛ ارمغان این مراکز آموزشی برای جوانان، افزایش شکاف میان توقعات و دستاوردها و در نهایت، افزایش فشار روانی در میان آنهاست.
چهارم. بر اساس تحقیق دکتر محسنی تبریزی(1372)، 97 درصد خودکشیها در دوره زمانی 1368-1372 متعلق به افراد طبقات پایین و متوسط بوده است، مشاهدات نگارنده و مطالعات اخیر نشان میدهد که سهم طبقه پایین از مسأله اجتماعی خودکشی در استان ایلام پیوسته در حال افزایش بوده است. این طبقه نیز همچون دیگر طبقات، هبیتاس(عادتواره) خاص خود را دارد. به عقیدهی صاحب این قلم، ریشههای اصلی خودکشی را بایستی در هبیتاس خاص این طبقه جستجو کرد. اگرچه در بارهی رابطهی هبیتاس و خودکشی در ایران (تا آنجا که اطلاعات نگارنده اجازه میدهد) تحقیقی صورت نگرفته است، اما مشاهدات و تأملات نویسنده بیانگر و مؤید نقش اساسی هبیتاس در اقدام به خودکشی افراد در ایلام است.
از جمله مؤلفههای هبیتاس طبقه پایین میتوان به موارد زیر اشاره کرد: درصد قابلتوجهی از رفتارهایشان تکانشی است؛ شرایط زندگیشان آنها را به کاربرد زور به جای منطق، استفاده زیاد از خشونت(کلامی و فیزیکی)، رابطه گرایی، تبعیض جنسی و تقدیرگرایی تشویق یا مجبور میکند؛ اعضای طبقه پایین نسبت به بدن خود بسیار بیرحم هستند؛ آستانهی تحمل جنسیشان پایین است؛ آموزش جنسی و آموزش مهارتهای زندگی و مواجهه منطقی با مسائل در زندگیشان تقریباً جایی ندارد؛ برای شادی و نشاط در زندگی چندان ارزشی قائل نیستند و در برخی موارد حتی آن را ضدارزش میدانند؛ شکل غالب سرمایه اجتماعی موجود در این طبقه، سرمایه اجتماعی محدود و درون گروهی است و ... .
با توجه به این نکات، به نظر میرسد آنچه استعداد خودکشی را در اعضای طبقهی پایین ایجاد میکند و زمینه را برای اقدام به خودکشی در میان آنها مساعد میکند، هبیتاس خاص این طبقه است. این هبیتاس، تحت تأثیر عوامل ساختاری در سطوح مختلف شکل میگیرد و در قالب مقتضیات محیطی، شکل رفتارهای افراد و شیوهی ابراز خشم توسط آنها را تعیین میکند. هبیتاس والدین که اغلب منشأ عشایری و روستایی دارند، با هبیتاس فرزندان که زندگیشان صرفنظر از محل تولد و سکونتشان، با رسانههای نوظهور عجین شده است، متفاوت و حتی متضاد است. خودکشی نسل جوان ایلامی را میتوان نمود تضاد هبیتاس سنتی و ایلیاتی والدین با هبیتاس شهری و مدرن فرزندان دانست. ناگفته پیداست که اظهارنظر دقیق در این باره مستلزم انجام تحقیقات قوم نگارانه و کیفی درباره هبیتاسهای طبقاتی در این استان است.
پنجم. با عنایت به برخی فعالیتهایی که در دو دهه گذشته توسط سازمانهای ذیربط و فعال در زمینهی خودکشی صورت گرفته است، میتوان ادعا کرد که مسأله خودکشی در استان ایلام هیچگاه به عنوان یک مسأله اجتماعی جدی گرفته نشده است و دولتها و به ویژه سازمانهای سیاستگذار و راهبردی در استان با محرمانه قلمداد کردن آمار خودکشی، صرفاً کار خود را راحت، و بار مسؤولیت خود را سبک کردهاند. عدم همکاری و مشارکت استانداری ایلام و دیگر سازمانهای ذیربط در همایش ملی خودکشی که در سال 1389 توسط فرماندهی انتظامی استان ایلام و با همکاری معدودی از سازمانها برگزار شد، را میتوان در همین راستا ارزیابی کرد. به یقین میتوان گفت که خودکشی در استان ایلام همچون بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر، معلول تبعیض و فساد و فقر است و مؤلفههای خردهفرهنگ بومی در پیوند با عواملی از قبیل عوامل جنسیتی، جغرافیایی و فصلی صرفاً شکل این مسأله را تعیین میکنند و میزان آن را افزایش میدهند. لذا مهمترین اقدامی که برای کنترل و کاهش میزان خودکشی باید صورت گیرد، تهیهی سند راهبُردی پیشگیری از خودکشی در استان ایلام است.
شناسایی زمینهها و ریشههای کلان و خرد مسأله خودکشی و همچنین افراد اقدام کننده و در معرض خطر که غالباً متعلق به طبقه پایین جامعه هستند، یکی از مهمترین و مبرمترین اقداماتی است که بایستی در سند مذکور مورد توجه قرار گیرد.
لازم به ذکر است که نقشهی خودکشی در استان ایلام (باپیری و موسینژاد، 1390) با حمایت سازمان ملی جوانان استان ایلام و بهزیستی استان ایلام تهیه شده است اما این اثر تحقیقاتی نیز همچون معدود آثار موجود دیگر دربارهی خودکشی در استان ایلام، به دلیل ادامهی سیاست سکوت و انکار در قبال مسأله خودکشی در استان ایلام توسط مسئولان و سازمانهای سیاستگذار و راهبردی استان، چندان که باید، مورد توجه و استفاده قرار نگرفته است. در اثر مذکور؛ وضعیت خودکشی در دهستانها، شهرها و شهرستانهای استان ایلام و همچنین نواحی شهر ایلام بر روی نقشه نشان داده شده است.
امید است مسئولان وزارتهای کشور و رفاه و سازمان بهزیستی کشور واقعاً بپذیرند که خودکشی در استان ایلام مانند اعتیاد (که سالانه میلیاردها ریال را صرف پیشگیری و مقابله با آن میکنند و دربارهاش تحقیق و تألیف و بر ضدش تبلیغ میکنند) یک مسأله اجتماعی است. امید است این مسئولان، کرامت انسانی را پاس بدارند و بپذیرند که آنان که در ایلام، بر روی خود دست بلند میکنند، جانیانی نیستند که مستحق نیستی باشند، بلکه اینان نیز انسان هستند و مانند «شهروندانی محترمی» که در تهران بزرگ و مشهد و تبریز و قم و اصفهان زندگی میکنند، «حق دارند که در رفاه باشند».
امید است مسئولان جامعه ما ساکنان مناطق مختلف ایران را بر حسب فاصلهشان از تهران بزرگ درجهبندی نکنند و همچون زمان جنگ تحمیلی، خدمت به ایلام را نیز خدمت به ایران بدانند.