دبیرکل حزب ندای ایرانیان گفت: نمیخواهم خودم را فریب دهم بگویم آدم امیدواری هستم. عقل مشاطه به من حکم میکند که در بیم باشم، اما با این حال یک امید بزرگ هم دارم. معتقد هستم مردم نقش تاریخی خود را نشان میدهند. ما در ادوار مختلف انقلابمان لحظاتی داشته ایم که بیشتر از لحظات امروز بریده بودند.
صادق خرازی در گفتگو با ایسنا، در خصوص اینکه چه تفاوتی بین شرایط سیاسی امروز کشور با سال ۱۳۹۸ وجود دارد که اصلاح طلبان امسال خواهان حضور در رقابتهای سیاسی هستند، اظهار کرد: ما باید سیکل معیوب مربوط به تصمیم سازی را درست کنیم. همان اشتباهی که در سالهای ۸۳ و ۸۴ کردیم را نباید تکرار میکردیم؛ متاسفانه در سال ۱۳۹۰ انتخابات مجلس را تحریم کردیم. آقای خاتمی رای داد و انواع و اقسام تهمتها را به ایشان زدند؛ اما فقط دو سال بعد در سال ۹۲ که آقای روحانی کاندیدا شد همه گفتند ما در انتخابات شرکت میکنیم.
هنوز در سیکل تصمیم سازی به بلوغ کافی نرسیده ایم
وی ادامه داد: نمیفهمم معنی تفاوت گذاری در یک انتخابات با یک انتخابات دیگر یعنی چه؟ درک نمیکنم که چرا انتخابات مجلس را تحریم میکنیم، برایش ادبیات منفی بکار میبریم و ادبیات تحریمی ایجاد میکنیم، در حالی که میدانیم اگر میخواهیم اصلاح ساختاری ایجاد شود باید مجلس درستی داشته باشیم. میدانیم که فقط یک مجلس درست و درمان است که میتواند ساختارها را اصلاح کند و تحولی در کشور ایجاد کند؛ اما در آن قضیه قهر میکنیم و کنار میکشیم بعد در مورد انتخابات ریاست جمهوری از قبل شروع به برنامه ریزی میکنیم، نظر میدهیم و همه هم احساس مسئولیت میکنیم تا وارد این عرصه شویم. در ادامه همین وضع هم میبینیم که تعدد کاندیداها و لیستها پدید میآید. این نشان میدهد که ما هنوز در سیکل تصمیم سازی خودمان به یک بلوغ کافی نرسیده ایم.
خرازی ادامه داد: اگر یک هویت جمعی متفکر داشتیم در سال ۹۷ فکر میکردند که در انتخابات سال ۹۸ نمیشود با قهر سیاسی پیامی به حاکمیت داد. حالا اگر فکر میکردند که این کار درست است چه دلیلی دارد که در سال ۱۴۰۰ بخواهند پیام آشتی به حاکمیت بدهند؟ مگر از سال ۹۸ تا به امروز حاکمیت ساختارهای خود را تغییر داده است که امروز خواهان ورود به انتخابات هستیم؟ آیا سال ۹۸ حاکمیت محدود سازیهایی بیش از همیشه انجام داده بود؟
بیشتر در عالم محسوسات زندگی میکنیم تا عالم عینی
وی تاکید کرد: به لحاظ فلسفی و اصولی باید مبنای این تفاوت دیدگاه روشن شود. به نظر من ما بیشتر در عالم محسوسات زندگی میکنیم در حالیکه سیاست یک عالم عینی است. سیاست جهانی واقعی است و کسی که در این میان اسیر عالم محسوسات باشد موفق نخواهد شد. این بزرگترین درد ما در عالم سیاست است. چه اصولگرایان و چه اصلاح طلبان درگیر این موضوع هستند.
دبیر کل حزب ندای ایرانیان یادآور شد: شخصی مثل آقای ناطق نوری وقتی در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورد گفت دیگر کاندیدا نمیشود و دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نکرد. این شخص خیلی محترم است؛ چرا که برای حرف خودش احترام قائل است. نیامد بگوید سال ۸۳ در انتخابات شرکت نمیکنم، اما سال ۹۲ مجدد حضور پیدا کند. سال ۹۰ بگوید شرکت نمیکنم سال ۹۲ خودش را کاندیدا کند و مجدد این سیکل را در انتخاباتهای بعدی هم ادامه دهد.
جرأت ندارم و نباید داشته باشم که حرفم را به عنوان حرف حزب بیان کنم
وی تصریح کرد: این نکات حلقههای مفقوده توسعه یافتگی سیاسی است. یک شخصی شب میخوابد صبح بلند میشود و میگوید انتخابات تحریم است و عملیات روانی ایجاد میکند. من میگویم دقیقا قصدشان هم عملیات روانی است. یک دفعه تاکتیکی به استراتژی تبدیل میشود. من به عنوان عضو یک حزب جرأت ندارم و نباید داشته باشم که حرف خودم را به عنوان حرف حزب بیان کنم. یک حزب زمانی حرفش را میزند که عقل سیال جمعی حزب به آن فکر رسیده باشد و من نوعی بیان کننده اش باشم. نمیتوانم نظر شخصی خودم را بگویم در این صورت دیگر نباید کار تشکیلاتی بکنم.
نمیشود خر سیاست را یک وری سوار شد
این فعال سیاسی گفت: نمیشود که خر سیاست را یک وری سوار شد و وقتی ببینیم دارد به دره میافتد به امان خدا ولش کنیم. همه اینها نشان دهنده همان موضوعی است که گفتم، ما تاکتیکها و استراتژیها را با یکدیگر ادغام میکنیم. ما هنوز مبانی و اصول را نمیشناسیم و سیاست را با عالم محسوسات و احساسات قاطی کردیم. نتیجه اش میشود اینکه در یک انتخابات قهر میکنیم، شرکت نمیکنیم، در انتخابات بعدی میگوییم حتما میخواهیم کاندیدا داشته باشیم؛ آن قهر کردن توجیه ندارد و این نوع میل به شرکت کردن هم توجیه ندارد.
نسل جدید شورای نگهبان همانند نسل قدیم این شورا فکر نمیکند
وی در خصوص اینکه اگر مشارکت نکردن برخی از چهرههای جریان اصلاحات در انتخابات سال ۱۳۹۸ اعتراضی به رفتار شورای نگهبان بوده است، آیا امروز این رفتار تغییر کرده، گفت: بگذارید از منظر دیگری جواب شما را بدهم؛ ادبیات شورای نگهبان امروز را با ادبیات شورای نگهبان دو سال پیش و ۱۰ سال پیش مقایسه کنید. تحولات بزرگی در ادبیات آنها ایجاد شده است. نسل جدید شورای نگهبان همانند نسل قدیم این شورا فکر نمیکند. به همین دلیل است که خیلیها صلاحیت شان توسط این شورا احراز شد، اما رای نیاوردند. در همان انتخابات تحریم شده از سوی برخی اصلاح طلبان از کانال شورای نگهبان خیلیها پذیرفته شدند؛ از خود حزب ما حدود ۵۰ نفر پذیرفته شدند، اما رای نیاوردند و ما سه الی چهار نفر را نتوانستیم بیشتر وارد مجلس کنیم. یعنی اقبال مردمی نشد یا انسجام سیاسی اصلاح طلبان به گونهای بود که نتوانستند رایها را تجمیع کنند.
آن اندازه که شورای نگهبان نسبت به امروز اصلاح شده، ما نشدیم
وی ادامه داد: آن اندازه که شورای نگهبان نسبت به امروز تغییر کرده و اصلاح شده ما اصلاح نشدیم. این مایی که میگویم شامل اصلاح طلبان و اصولگرایان است. تحقیق کنید و ادبیات شورای نگهبان ۲۰ سال پیش با امروز را مقایسه کنید. سال ۷۸ مگر همه را تایید صلاحیت نکردند، خروجی اش چه شد؟ بعد سال ۸۲ آن اتفاقات افتاد هر کنشی یک واکنشی دارد و هر اتفاقی پشت بند اتفاق دیگری میافتد.
قدرت اجماع سازی بایدن علیه ایران از ترامپ بیشتر است
وی در خصوص این موضوع که تا چه اندازه جریان انتخابات آمریکا و پیروزی بایدن بر تصمیم جریان اصلاحات برای حضور فعال در انتخابات پیش رو اثر گذاشته است، گفت: برخیها چنین تفسیری دارند که انتخابات آمریکا بر تصمیم گیری اصلاح طلبان تاثیرگذار بوده است. چرا که واقعا هم دولت بایدن نسبت به دولت ترامپ متفاوت بوده است، اما یادمان باشد خطرات دولت بایدن از دولت ترامپ بیشتر است. چرا که قدرت اجماع سازی بایدن علیه ایران از ترامپ بیشتر است. در ماجرای مابین ترامپ و ایران اروپاییها همگرایی با ایران پیدا کرده بودند؛ اما در ماجرای بایدن، اروپاییها دارند به ایران فشار میآورند، دارد مثل داستان برجام میشود.
خرازی گفت: زمانی در دولت بوش اروپاییان سعی میکردند آمریکا را قانع کنند که نباید به ایران حمله کند و سعی میکردند جلوی جنگ جدید را بگیرند؛ تا بوش کنار رفت و آقای اوباما سر کار آمد استراتژی اروپاییها تغییر کرد. روزهای اول آقای اوباما به ایران خیلی چراغ سبز نشان داد.
وی ادامه داد: یادمان باشد که ما با سه اوباما روبرو بودیم. اوبامایی که اولین سخنرانی اش را در دانشگاه الازهر مصر انجام داد و سخنرانی تاریخی هم بود و درآن سخنرانی از تمدن بزرگ ایران و مصر یاد کرد. آن روز روز طلایی ما برای مذاکرات بود، اما گرفتار عالم محسوسات و احساسات شدیم.
این فعال سیاسی افزود: دومین اوباما در مواجهه با آقای احمدی نژاد بود. اوبامایی که در چنبره اروپاییها گیر کرد و سازمان ملل روز به روز فشارهایش را بر ایران بیشتر کرد. اوبامای سوم هم در مواجهه با دولت آقای روحانی بود. اروپا و آمریکا به یک جمع بندی رسیدند و آن هم مهار سلاحهای غیرمتعارف بود و از آن استراتژی برجام درآمد. پس توجه کنید که ما با سه رویکرد متفاوت دموکراتها و اروپاییان روبرو هستیم.
روی کار آمدن بایدن هم فرصت است و هم تهدید
خرازی در همین راستا تاکید کرد: پس روی کار آمدن بایدن هم فرصت است و هم تهدید یا باید آمریکا را دقیق بشناسیم یا بدانیم شناخت نیمه کاره اش فایده ندارد. در تاریخ آمریکا سابقه نداشته که فردی رئیس جمهور شود در کاخ سفید مستقر باشد و بعد از چهل و چند روز جواب نخست وزیر اسرائیل را بدهد. این موضوع نشان دهنده عمق نفرت آمریکاییها از اسرائیل است، اما این نفرتی که من از آن حرف میزنم با نفرتی که ما داریم متفاوت است. نفرت ما عملیاتی است، نفرت آنها سیاست ورزی است. عربها هنوز نتوانستند در حلقه نفوذ پذیر و لابی پذیر سیستم لابی گر آمریکاییها در دوره بایدن نفوذ کنند. آمریکا سرزمین بکر سرمایه گذاریهای سیاسی است. شما سرمایه گذاری نکنید اسرائیل سرمایه گذاری میکند. شما تلاش نکنید عربها تلاش میکنند. شما وارد صحبت نشوید، ایرانیهای ضد انقلاب وارد میشوند.
وی با اشاره به نوع چینش تیم سیاست خارجی دولت بایدن گفت: تیم آقای بایدن قویترین و نزدیکترین تیم سیاسی آمریکا است که به ارتباط با ایران علاقمند است. منظورم علاقمند به صادق خرازی نیست. بلکه با استانداردهای آمریکا معتقد هستند باید با ایران ارتباط داشته باشند. ریچارد کاتن رئیس اسبق سازمان سیا در کتابی نوشته است ایران قلب عالم است. او که یک عضو سی آیای دانشمند بود اطلاعاتش از ایران زیاد بود و موقعیت ژئوپولتیک و ژئواکونومیک، تمام دادههای ذهنی و تجارب عینی اش و تجارب بالینی اش را در این کتاب نوشته است.
وی ادامه داد: خانم جوادی الان مشاور ارشد وزیر خارجه ایالت متحده آمریکا شده است، ایشان دختر آقای دکتر جواد طباطبایی است. ایشان بنیانگذار چه تفکری بوده است؟ او بنیانگذار تفکر جهان ایرانی است. آن دختر نمیتواند جلوی تفکری که در خانواده پدری اش ایجاد شده را بگیرد، اما همین خانم اگر چندین داده متفاوت از ایده خانواده اش را داشته باشد دیدگاهش متفاوت میشود. اگر یک هفته در مورد آقای خاتمی یا روحانی مثبت گزارش شود یا منفی گزارش شود دیدگاه مردم نسبت به آنها متفاوت میشود.
دبیرکل حزب ندای ایرانیان با بیان اینکه "بایدن را باید در فرآیند تاریخ قرار داد" گفت: نمیشود گفت که بایدن به صورت ماهوی این تاثیر را دارد یا آن تاثیر را نمیگذارد.
«اصلاح طلب اصولگرا دیگه تموم شد ماجرا» شعار داخلی ایرانیها نیست
وی در ادامه این گفتگو در واکنش به شعارهایی که علیه دو جریان سیاسی اصلی سر داده میشود گفت: شعار "اصلاح طلب اصولگرا دیگر تمام شد ماجرا" شعار ملی داخلی ایرانیها نیست. این یک شعار ساختگی است که ضدانقلابها از آن بهره بردند. در میان جوانها ادبیات سازی کردند و رسانههایی مثل من و تو و بی بی سی به آن پرداختند. این شعار پدیده پرفرمنس اجتماعی ایرانیان نیست.
خرازی در ادامه چنین ابراز عقیده کرد: درست است که ۲۵ تا ۳۰ درصد مردم ایران امروز بیشتر در انتخابات شرکت نمیکنند اگر اتفاقی نیفتد و اگر تحولات چشم گیری رخ ندهد شاید این میزان تا ۴۰ درصد افزایش پیدا کند، اما خواست رهبری این نیست. سخنرانی چند وقت پیش ایشان در رابطه با انتخابات خواست از سوی ایشان است. اتفاقا رهبری خیلی دقیق مسائل را نگاه میکند. در بزنگاهها ایشان دیدگاه خود را به درستی بیان میکند. مردم ایران دارای فکر و شعور هستند، پیام و قهر و مهر آنها مشخص است؛ مردم بین مهر و کین گیر نکرده اند.
هنر سیاست مداران سوق دادن مردم از قهر و کین به مهر است
وی یادآور شد: قهر و کین با یکدیگر تفاوت دارد. اگر حاکمیت تدبیر کند و به جای اینکه از قهر به کین برسد از قهر به مهر برسد مردم ایران مردم بخشندهای هستند. این مردم با فردوسی و حافظ و اخلاق سر و کار دارند. اگر رفتار حاکمیت راستی آزمایی شود و مردم احساس کنند که کسی هست که بتواند سرنوشت مردم را تغییر دهد باز هم در این انتخابات پیش رو حضور پیدا میکنند و رای میدهند. هنر سیاست مداران این است که در فرآیند حرکت به سمت قهر و کین مردم را به سمت مهر سوق دهند.
کسی که با مردم صادقانه صحبت کند، مردم قبولش میکنند
وی در مورد کاندیدا شدن احتمالی برخی از چهرههای سیاسی که در حال حاضر در سمتهای مهمی هستند گفت: من در مورد آنها نمیتوانم صحبت کنم، من خدای شتران خودم هستم. من نمیتوانم بگویم آنها چه کار کنند یا نکنند، اما فکر میکنم اگر کسی با مردم صادقانه از حقیقتها و خسران ها، آلامها و امکانات صحبت کند و پیوند راستین با آنها ببندد مردم قبولش میکنند. سال ۷۶ فقیه شهر تهران که من دستش را میبوسم آقای مهدوی کنی گفت مردم به تبسم و لبخند رای نمیدهند. مردم به اصولی رای میدهند که ما تعیین میکنیم. آن سال تمام مردم رفتند به لبخند رای دادند. در سال ۸۰، ۹ رقیب برای خاتمی طراحی کردند که هر کدام چند میلیون رای بیاورند رای خاتمی شکسته شود و در دور دوم از روی او عبور کنند. تمامشان لبخندهای بزرگی بر صورت داشتند. از علی فلاحیان تا شمخانی که وزیر کابینه خاتمی بود. خاتمی آمد گریه کرد، مردم ۲۴ میلیون رای به آن کسی که گریه کرد دادند. این نشان دهنده چیست؟ دفعه قبل به خنده رای دادند دفعه بعدی به گریه، این نشان میدهد که مردم قدرت درک، بررسی، تحلیل و انتخاب دارند.
این فعال سیاسی اصلاح طلب همچنین گفت: اگر در ادبیات من کوچکترین خدشهای باشد مردم به من اطمینان نمیکنند. اگر بدانند حرفی که زده میشود در حق کسی دیگر ظلم است هیچ فردی حاضر نیست آن ظلم را بپذیرد. این شرایط هم در بین طرفداران اصلاح طلبان است و هم در بین طرفداران اصولگرا.
وی ادامه داد: شاید اصولگرایانی هستند که از هاله سحابی دفاع علنی نکنند، اما همین که میشنود به او ظلم شده و در مراسم تدفین عزت سحابی و دختر در آن مراسم تحت فشار روحی قرار گرفت و پدر و دختر در یک تراژدی تاریخی قرار گرفتند، شاید نیاید بگوید ملاحظه کاریهای سیاسی است، اما همان آدم متاثر میشود.
این فعال سیاسی تصریح کرد: ما در دنیای بسیار خاص ایرانی زندگی میکنیم. ویژگیهای فرهنگ ایرانی همین است. هیچ گاه نمیتوانید یک ایرانی را فریب دهید. آقای ظریف آنجایی که گفته بود یک ایرانی را نباید تهدید کنید، سخنش در تاریخ ماند. مصدق صحبتهای زیادی داشته است، اما دو سه فراز از صحبت هایش در تاریخ باقیمانده است، از مدرس همینطور. چرا این حرفها در تاریخ باقی میماند؟ آیا رسانههای حاکمیتی کمک میکنند؟ خیر. علت آن است که مردم ایران مردم فکوری هستند. اگر با آنها صادقانه صحبت شود و ببینند که آن فرد حرفش درست است، فکر دارد، عقیده دارد، میتوانند او را در تاریخ ماندگار کنند.
عقل به من حکم میکند در بیم باش، اما امید بزرگ هم دارم
وی افزود: من نمیخواهم خودم را فریب دهم بگویم آدم امیدواری هستم. عقل مشاطه به من حکم میکند که در بیم باشم، اما با این حال یک امید بزرگ هم دارم. معتقد هستم مردم نقش تاریخی خود را نشان میدهند. ما در ادوار مختلف انقلابمان لحظاتی داشته ایم که بیشتر از لحظات امروز بریده بودند.
خرازی گفت: شما پایان دولت مهندس موسوی را خاطرتان نیست. مهندس موسوی ۱۶ سال سکوت کرد و این حکم اوست. چهار سال هم در دولت اول احمدی نژاد سکوت اختیار کرد و این ۲۰ سال سکوت در او تحول ایجاد کرد وگرنه مهندس موسوی سال ۶۸ مهندس موسوی سال ۸۸ نبود. من خاطرم هست در آن دوره همه میرفتند آقای هاشمی را ملاقات میکردند و میگفتند نکند که آقای موسوی را معاون اول بگذارید. آقای موسوی هم انتظار داشت معاون اول رئیس جمهور باشد. گرایش آقای هاشمی به آقای موسوی کمتر از آقای حبیبی نبود. شاید حتی بیشتر هم بود، اما تصمیم گرفت از فردی حرفه ای، اما بی طرف استفاده کند که فقط قانون را دنبال کند.
قاطبه جریان اصلاحات مخالف ائتلاف یا کاندیدای اجارهای هستند
وی در ارتباط با امکان ائتلاف یا استفاده از کاندیدای اجارهای توسط جریان اصلاح طلب گفت: بعید میدانم؛ قاطبه جریان اصلاحات مخالف این امر هستند. گروهی مثل طیف کارگزاران به این نظریه نزدیکتر هستند که ببینند چه کسی قدرت تعامل با حاکمیت را دارد و میتواند منویات آنها را هم تامین کند. بیشتر این امر یک پراگماتیزم فرصت طلبانه است. اسم این امر را سیاست ورزی عاقلانه نمیشود گذاشت.
خرازی گفت: من به عنوان کسی که زمانی گرایشات اصلاح طلبانه داشتم و دوست دارم این گرایشات را حفظ کنم با رعایت اصول و مبانی خودم ترجیح میدهم بازنده انتخابات باشم تا مجبور به پاسخگویی در مقابل سوالات مردمی باشم که خودم در ایجادش نقشی ندارم. پوریای، ولی میگفت قهرمان شدن کاری ندارد پهلوان شدن هم با تمرین امکانپذیر است، اما قهرمان و پهلوان ماندن سخت است.
وی افزود: آیا با شخصیتهای سیاسی که پاسخگوی افکار شما نیستند میشود به تفاهمی رسید. کسانی که پاسخگو به همفکران خود نیستند و نیازی به پاسخگویی به مردم نمیبینند چطور ممکن است پاسخگوی ما باشند. در یک زمانهایی تهدیدات ملی که به وجود میآید میشود استثناء قائل شد. در برخی از ادوار تاریخ این اتفاق افتاده است. مثلا در فرانسه در جمهوری پنجم مردم فرانسه در برابر هجمه سنگین کمونیستها قرار گرفتند. دو گروه رغیب با هم پیوند کردند و ژنرال دوگل رهبر فرانسه شد این اتفاق در مورد انتخاب شیراک هم رخ داد. این اتفاقات و ائتلافات در تاریخ طبیعی است، اما ما در چنین مرحلهای نیستیم.
نمیشود لاریجانی امروز را با لاریجانی گذشته مقایسه کرد
خرازی بیان کرد: من علیه آقای لاریجانی حرف نمیزنم، ایشان دوست من است به او احترام میگذارم و خیلی هم آدم محترم، واقع بین و با تجربهای است و برای کشور یک سرمایه به حساب میآید. نمیشود آقای لاریجانی امروز را با لاریجانی گذشته مقایسه کرد. ما که به دنبال تکریم عقل مشاطه انسان هستیم در این یک مورد هم باید بر این امر تاکید کنیم. مدل ذهنی آقای لاریجانی امروز نسبت به گذشته تغییر کرده و شاید اصلا به ما نزدیکتر باشد. تا زمانی که تکلیف آقای لاریجانی مشخص نشده، ایشان نمیتوانند نقش آقای هاشمی را بازی کنند. تکلیف خود را باید مشخص کنید، نسبتش با حقوق بشر، با حقوق زن، با حقوق کودک، نسبتش با سرمایه گذاری خارجی، سیاست ورزی بین المللی، سیاست داخلی، احزاب و تبعات اجتماعی داخل کشور و جهان، با دانشهای جدید اقلام و ارتباطات هوشمند را باید مشخص کند، باید مشخص کند که ارتباطش با افزایش پهنای باند اینترنت چیست؟
وی ادامه داد: پهنای باند میتواند برای ما سالی دهها هزار دلار پول بیاورد. نمیتوانیم که چشم مان را به این واقعیت ببندیم، چون ممکن است دو تا فیلم نامناسب از آن طریق پخش شود کلش را به روی مردم ببندیم. مگر میشود استفاده از چاقو را ممنوع کرد، میتواند ابزار قتاله شود میتواند عامل ساخت و ساز هم باشد. نمیشود که فروش چاقو را حرام کرد، فرهنگ که بالا برود خود کنترلی و خود فرهنگی هم ایجاد میشود. آقای لاریجانی زاویه خود را با این موضوعات مشخص کند. در آن صورت میشود در مورد این موضوع صحبت کرد. اینکه فقط طرف میتواند با حاکمیت دیالوگ برقرار کند دلیل خوبی برای انتخاب ایشان نیست.
نمیتوانیم حق ورود به عرصه سیاسی را از کسی بگیریم
وی در واکنش به کاندیداتوری چند چهره نظامی برای انتخابات ۱۴۰۰ گفت: من بر خلاف آنهایی که میگویند ورود نظامیان به عرصه سیاست بر خلاف فرمایشات امام است میگویم چه کسی در ایران نظامی نبوده است. آقای مهندس موسوی در روزهای آخر نخست وزیری اش سمتی در فرماندهی جنگ گرفت، آقای بهزاد نبوی، آقای خاتمی و آقای هاشمی هرکدام سمتهایی در دوران جنگ بر عهده داشتند.
نمیشود به صرف اینکه طرف نظامی است آنها را نادیده گرفت
این فعال سیاسی گفت: در اینجا نظامی یک هویتی دارد. اگر بگویند فردی قصدش ایجاد یک دولت نظامی با آرمانهای نظامی است من هم با آن مخالف هستم. اگر یک انسانی توانایی مدیریت دارد ذاتا آدمی است که میتواند دولتمرد قوی باشد به صرف اینکه روزی نظامی بوده است سرکوبش کنیم به معنای سرکوب استعدادهاست. مگر چرچیل در آمریکا نظامی نبود، مگر دوگل و آیزنهاور و بوش پدر و پسر نظامی نبودند، بوش پدر مجروح هم شد. افراد بزرگی در ژاپن که تحولات بزرگی در این کشور ایجاد کردند هم نظامی بودند. نمیشود به صرف اینکه طرف نظامی است آنها را نادیده گرفت. ما نمیتوانیم حق ورود به عرصه سیاسی را از کسی بگیریم. اگر اینگونه است باید به روحانیت هم گفت شما وارد عرصه سیاست نشوید. اگر روحانی بیاید بگوید من فقیه هستم و با ادبیات تشرع میخواهم دولتم را مدیریت کنم مردم به او رای نمیدهند چرا که دین را بدنام میکند. همین امر در مورد دولت نظامی هم صدق میکند.