تصویرسازیهای متوهمانه دولت آمریکا از ایران و تلقی کردنِ آن به عنوان یک دولت تروریست، بیش از همه در دوره ترامپ و با هدف ایجاد بهانه جهت اعمال تحریمهای گسترده علیه این کشور (ایران)، اوج گرفت. اقدامات مختلف دولت ترامپ علیه ایران و وضع تحریمهای مختلف بر آن، به هیچ عنوان واکنشی از سوی دولتِ وقت آمریکا به رفتارهای خاصِ ایران نبودند بلکه بیش از همه سعی داشتند احتمال و امکان بازگشت به "برجام" را برای دولت آتی آمریکا، تا حد زیادی سَد کرده و از آن جلوگیری نمایند.
فرارو- "پل پیلار*" از اعضای برجسته سابق در جامعه اطلاعاتی آمریکا و تحلیلگر ارشد "پایگاه خبری-تحلیلی نشنالاینترست"، در گزارشی، تصویر رایج در دولت آمریکا از ایران، و طرح اتهاماتی از سوی واشنگتن علیه تهران نظیر حمایت آن از اقدامات ترورویستی در جهان را، تصویر و ادعایی تحریف شده و نادرست خوانده و تاکید کرده که آمریکا بایستی با واقع بینیِ بیشتری، به مسائل و تحولات جاری در خاورمیانه بنگرد.
پیلار در این رابطه مینویسد: «در شرایط فعلی که "مذاکرات هستهای وین" از تاریخ ۱۷ فروردین ماه، با هدف "احیای برجام"، آغاز شده، جا دارد بار دیگر به این مساله بپردازیم که اساسا توافق مذکور (برجام)، در ازای اعطای امتیازهای اقتصادی به ایران، محدودیتهای قابل توجهی را نیز بر برنامه اتمی این کشور اعمال میکرد که این مساله، به زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران، (در مقایسه با شرایط قبل از انعقاد برجام)، در راستای منافع ملی آمریکا بوده است. باید اذعان کنیم که نظارتهای ایجاد شده بر پایه توافق برجام در مورد برنامه هستهای ایران، به مراتب ورای کلیه نظارتهایی هستند که در مورد دیگر کشورها اعمال شده اند. با این حال، برخی رژیمهای سیاسی دیگر نیز وجود دارند که بر خلاف ایران، نه تبعیت از قوانین بین المللی، و نه انجام نظارتهای بین المللی را بر فعالیتهای اتمی خود، نمیپذیرند. در این راستا به طور خاص میتوان به رژیم اسرائیل اشاره کرد که علی رغم انتقادات گسترده خود علیه ایران، هم تسلیحات اتمی در اختیار دارد و هم به بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی، اجازه بازرسی از تاسیسات اتمی اش را نمیدهد. با این حال، این رژیم همواره در مورد فعالیتهای هستهای ایران، در مقامِ یک مدعی ظاهر میشود.
به گزارش فرارو، ایران به دلیل رویههای خارج از عرفِ دولت آمریکا، در ازای پذیرش محدودیتهای برجامی در چهارچوب برنامه هستهای خود، ستانده چندانی نداشته است. تهران هیچگاه به دنبال جلب همکاری آمریکا در برنامه اتمی خود (نظیر آنچه بسیاری از دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس، قویا به دبنال آن هستند) نبوده است. در این راستا، تنها چیزی که ایران میخواسته، ارائه تضمینهای لازم به جامعه بین المللی، با این هدف که با آن به مثابه یک دولتِ عادی رفتار کنند، بوده است. در این رابطه ایران سعی داشته همچون دیگر کشورها، از منظرِ سیاسی و مخصوصا تجارت و بازرگانی، وضعیتی عادی داشته باشد و دور از جنجال باشد.
آمریکا پس از امضای توافق برجام، به هیچکدام از وعدههای خود در رابطه با یران عمل نکرده و عملا شرایط اقتصادیِ مساعد برای ایران، که میتوانست برای آمریکا و منافع اقتصادی آن هم مناسب باشد را فراهم نساخت. ایران حتی تا مدتها پس از خروج دولت "ترامپ" از توافق برجام، با توجه به تاییدات مکرر آژانس بین المللی انرژی اتمی و همچنین خودِ دولت آمریکا، به صورت یکجانبه به تعهدات خود (در قالب برجام) عمل میکرد. در این دوران، ایران نه تنها از منافع اقتصادی توافق برجام بهرهای نبرد، بلکه هدف تحریمهای گسترده اقتصادیِ دولت ترامپ نیز قرار گرفت. تحریمهایی که بیش از همه شبیه به راه اندازی یک جنگ اقتصادی گسترده علیه تهران بودند.
بر اساس همین رویههای مخرب دولت آمریکا است که اکنون بسیاری از نخبگان سیاسی ایران، به شدت نسبت به آمریکا بدبین هستند و معتقدند که واشنگتن و اقدامات آن، موجب شده اند تا ایران کمترین بهره را از برجام ببرد. در این راستا، چندان شگفت انگیز نیست که رهبر جمهوری اسلامی ایران "آیت الله خامنه ای" تاکید دارد که پیش شرطِ معکوس سازی رویههای جبرانی ایران در رابطه با برجام، لغو کلیه تحریمها علیه تهران و انجام راستی آزمایی در این رابطه (از سوی ایران) است. در واقع، در برهه کنونی، سیاستمداران ارشد ایرانی به دلیل بدعهدیهای آمریکاست که در روند احیای برجام، سخت گیریهای گستردهای را انجام میدهند.
رفتارهای تبعیض گونه و خاص دولت آمریکا در برابر ایران، نکتهای است که بیش از همه در سیاست خارجی دولت آمریکا در رابطه با منطقه خاورمیانه خودنمایی میکند. آمریکادر شرایطی به ایران سخت گیریهای فراوانی انجام میدهد که دستِ بسیاری از رژیمهای منطقه نظیر اسرائیل را در یاغی گری، باز گذاشته است.
ایران در یک منطقه حساس از جهان قرار گرفته است. رژیمهای زیادی (در خاورمیانه) با استفاده از حربههای مختلف که بعضا با حقوق بیت الملل و هنجارهای بین المللی نیز در تضاد هستند، به دنبالِ اعمال نفوذ و قدرت هستند. ایران در موارد مختلفی، هدفِ بسیاری از این رویهها قرار دارد. در این راستا، بسیاری از لوایح و اقدامات قانونی که از سوی آمریکا و ساختار سیاسی آن علیه ایران ارائه میشوند، صرفا در چهارچوبِ گفتمان آمریکایی محصور نیستند.
در این رابطه میتوان به عنوان مثال به رویه دولت آمریکا در برچسب زدن به ایران به عنوان آنچه حامی اصلی تروریسم در جهان ادعا میشود اشاره کرد. آمریکا در شرایطی مدام به ایران، اتهامِ تروریستی میزند که در وضعیت فعلی، اساسا این کشور (ایران) در عرصه اقدامات تروریستی در منطقه خاورمیانه، اساسا جایگاهی ندارد. در مقابل، عربستان سعودی با اقدامِ جنجالی خود در ترورِ "جمال خاشقچی" روزنامه نگار سرشناس عربستانی، آن هم در یک مکان دیپلماتیک، عملا رویههای تروریستی را اِعمال میکند. با این همه، فعالترین بازیگر و متخصصِ اقدامات تروریستی در منطقه خاورمیانه، رژیم اسرائیل است.
از سویی، کنشگریهای منطقهای ایران نیز دلیلی دال بر اینکه بتوان دولتِ این کشور را حامی تروریسم دانست، نیستند. به عنوان مثال در سوریه، ایران در جریان جنگ داخلی این کشور و در شرایطی که طیف گستردهای از گروههای تروریستی، سوریه را هدف ناامنی قرار دادند، قویا از نظام سیاسیِ قانونی سوریه حمایت کرد. این در حالی است که بسیاری از دولتهای عرب خاورمیانه و همچنین اسرائیل، به شدت از گروههای تروریستی و افراطگرا حمایت میکردند.
در عراق، ایران نقش قابل توجهی در ریشه کن کردن خلافت داعش داشت. در این رابطه، شبه نظامیانِ حامی ایران که بخش مهمی از دستگاه امنیتی عراق نیز هستند، نقش مهم و قابل توجهی را ایفا کردند. در مقابل، بسیاری از دولتهای عربی و اسرائیل، با حمایتِ ضمنی از داعش، زمینه را برای خونریزی و ناامنیِ بیشتر در منطقه فراهم ساختند.
در دوره ترامپ که "کارزار فشار حداکثری" علیه ایران عملیاتی شد، فشارها و تحریمهای دولت وی علیه ایران در لوای نامِ "تروریسم"، به هیچ عنوان ارتباطی با رفتارهای ایران نداشتند. بلکه برعکس، هدف اصلی آنها ایجاد موانع متعدد بر سر راه دولت آتی آمریکا و نیت احتمالی آن جهت بازگشت به توافق برجام بودند.
باید پذیرفت که ایران در سالهای اخیر، خود قربانی بزرگِ تحرکات تروریستی آمریکا و متحدان آن بوده است. چطور میتوان در شرایطی که اسرائیل در چندین نوبت، دانشمندان هستهای ایران را ترور کرده و به تاسیسات اتمی آن حمله کرده، ایران را دولتی تروریست بدانیم و اسرائیل را تبرئه کنیم؟ بسیاری از مسائلی از این نوع نشان میدهند که القای برچسب تروریستی از سوی آمریکا به ایران، صرفا به دنبال اهداف سیاسی است و عملا آمریکا چشم خود را بر تروریستهای واقعی در منطقه خاورمیانه بسته است.
دولت آمریکا تاکنون بارها و بارها ایران را به انجام اقدامات بی ثبات کننده در خاورمیانه متهم کرده با این حال باید گفت هیچ دولتی به اندازه عربستان سعودی، در منطقه خاورمیانه علنا به ایجاد ناامنی و بی ثباتی کمک نمیکند. سعودیها چندین سال است که به طور عیان و بدون هرگونه اعتراض بینالمللی، به یمن حملات گستردهای انجام میدهند و شمار زیادی از غیرنظامیان را نیز به قتل رسانده اند.
از سویی، آمریکا تاکنون بارها و بارها از توانمندیهای موشکی ایران انتقاد کرده و خواستار نابودی موشکهای بالستیک این کشور شده است. این در حالی است که اساسا ایران تنها دارنده موشک در منطقه خاورمیانه نیست و کشوری نظیر عربستان سعودی که برای نخستین بار در دهه ۱۹۸۰ میلادی، با خرید حجم گستردهای از موشکهای میان بردِ چینی، عملا رقابت موشکی در منطقه را به راه انداخت نیز وجود دارد و نباید کتمان کرد که این موشک ها، برای ایران نوعی تهدید به حساب میآیند و تهران نیز باید اقدامات احتیاطی را انجام دهد. از سویی، ایران داشتن موشکهای بالستیک را ابزاری مهم جهت ایجاد بازدارندگی در برابر تحرکات برخی کشورهای منطقه در انجام اقدام نظامی علیه خود میبیند. کشورهایی که همه نوع سلاحی را به راحتی از قدرتهای جهانی خریداری میکنند. چرا ایران باید وقتی دشمنانش هدفِ محدودیت قرر نمیگیرند، در مساله مهمی نظیر توان موشکی خود، دست به اجرای محدودیت بزند؟
از آنچه تاکنون گفته شد، سه نتیجه گیری عمده را میتوان انجام داد: اولا، دولت آمریکا اساسا در رابطه با ایران، بر اساس تصویری تحریف شده و نادرست عمل میکند و عملا این مساله منجر به تولید سیاستهای نادرست در رابطه با این کشور (ایران) و طرح اتهاماتی علیه آن نظیر حمایت تهران از تروریسم و یا ایجاد بی ثباتی در منطقه خاورمیانه میشود.
ثانیا، دولت آمریکا باید توافق برجام را به مثابه یک توافقِ متعادل میان ایران و قدرتهای جهانی در زمینه توانمندیهای هستهای ایران، احیا کند. در این راستا، آمریکا نباید سعی کند ساختار برجام را تغییر دهد و یا موضوعاتی را به آن اضافه کند. این اقدام، قطعا تلاشی مخرب در چهارچوب معادله برجام است و به نفع منافع ملی آمریکا نیز نمیباشد؛ و در نهایت باید گفت، اگر برجام که مربوط به مساله هستهای ایران است، با موفقیت احیا شود، آمریکا باید به سمت انعقاد برخی توافقهای مشابه با دیگر دولتهای خاورمیانهای نیز حرکت کند.
آمریکا نباید انتظار داشته باشد که در شرایطی که متحدان آن، هر آنچه در منطقه میخواهند انجام میدهند، تهران به هر محدودیتی در چهارچوب قدرت خود تن دهد. کاستن از تنشها در منطقه خاورمیانه، نباید معطوف به یک کشور نظیر ایران باشد. بازیگران دیگری نظیر عربستان و اسرائیل، در این چهارچوب بایستی عمیقا از سوی آمریکا مورد توجه باشند و با رویههای غیرقانونی آنها برخورد شود».
*نویسنده: پل پیلار، وی تحلیلگر مسائل بین المللی است و به مدت ۲۸ سال، عضو جامعه اطلاعاتی آمریکا بوده است. او از جمله اعضای ارشد پایگاه خبری-تحلیلی نشنال اینترست نیز است.