دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ برای ایران دوره خوبی نبود، اما این جمله بدیهی تنها به کار مرور گذشته نمیآید.
به گزارش شرق؛ برهمزدن دستاورد بزرگ دیپلماسی دولت حسن روحانی، یعنی برجام، کارزار فشار حداکثری که تجارت و فروش نفت ایران را با چالش جدی مواجه کرد، مانع تحریم بر سر راه خرید واکسن، دارو، تجهیزات و تأمین نیازهای مربوط به مقابله با کرونا، سنگهای بزرگی که دولت ترامپ در روند تعامل ایران با اتحادیه اروپا، آژانس بینالمللی انرژی هستهای و حتی با کشورهایی مثل چین و روسیه انداخت، بازگذاشتن تماموکمال دست رقبای ایران در منطقه مانند عربستان سعودی و اسرائیل برای هرگونه اقدام علیه ایران و متحدان ایران، تنشهای ریز ودرشت دریایی در آبهای جنوب ایران و حتی درنهایت ترور یکی از فرماندهان نظامی برجسته ایران در خاک کشور ثالث گزیدهای از اقدامات و فشارهایی است که در دوران ریاستجمهوری ترامپ علیه ایران پیگیری شد.
تبعات دوران ترامپ حتی همین امروز که چهار، پنج ماهی از شروع کار دولت جو بایدن میگذرد نیز هنوز بر سر ایران سنگینی میکند. تحریمها هنوز برقرار هستند و به تبع آن در حوزههایی مثل فروش نفت، تجارت و تعاملات مربوط به مقابله با کرونا، ایران هنوز گرفتار است. تأثیر منفی این اتفاقات بر وضعیت اقتصادی کشور نیز همچنان برقرار است. در صحنه سیاست خارجی نیز دوران ترامپ آثار ماندگاری خواهد داشت. برجام و توافق هستهای، پروژهای بزرگ و چندجانبه با حضور ایران و آمریکا بود که بعد از سالها فقدان رابطه رخ داده بود و میتوانست بستر اتفاقات مثبتی در نحوه تعامل ایران با جهان باشد، اما ضربات سنگینی که ترامپ به این فرایند زد و عقبگرد دیپلماتیکی که او ایجاد کرد، به شکلی بود که حتی در صورت احیای توافق هستهای نیز وضعیت به شرایط پس از امضای اولیه توافق برنخواهد گشت.
چهار سال دوره ریاستجمهوری ترامپ در صحنه سیاست خارجی برای ایران با مزاحمتها و دردسرهای البته بیمنطق و متوالی همراه بود که بسیاری از آنها، برخلاف قوانین رسمی و قواعد روز حقوق بینالملل و دنیای دیپلماسی پی گرفته شد. حالا همان ترامپ، خیلی بیشتر از رؤسای جمهور پیشین آمریکا بهدنبال نقشآفرینی و چینش نیروها برای انتخابات سال آینده کنگره آمریکاست.
اما پایان دولت ترامپ یک تفاوت با پایان دولت اغلب رؤسای جمهور دیگر دارد. او پس از تنها یک دوره با رأی مردم آمریکا کنار رفت، اما این یعنی او میتواند یکبار دیگر پای صندوق رأی آمریکا بیاید و بهدنبال ریاستجمهوری باشد. همین فرصت نقشآفرینی دوباره او را همچنان بهعنوان مهرهای جدی در صحنه سیاست آمریکا و در رقابتها و بحثهای درونی حزب جمهوریخواه نگه داشته است.
از سوی دیگر، حزب جمهوریخواه نیز در فاصله سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۱ به حزب ترامپ تغییر هویت داده است و اگرچه خود ترامپ، محصول روندی بود که پیش از ورود او به صحنه سیاست در این حزب طی شده بود، پس از ورود او این روند زیر بلیت او شکل گرفت. حزب جمهوریخواه در مجمع عمومی سال ۲۰۲۰ و پیش از انتخابات ریاستجمهوری، برخلاف روال هیچ برنامهای تنظیم و منتشر نکرد و هدف حزب را تنها در تلاش برای انتخاب مجدد رئیسجمهور ترامپ خلاصه کرد. پس از انتخابات و ادعای ترامپ درباره تقلب در انتخابات، برای مدتی حزب جمهوریخواه سردرگم تصمیمگیری در زمینه همراهی با ترامپ بود.
اما بعد از گذشت مدتی حزب به تیم ترامپ تبدیل شده است. اعضای حزب با تشکیل کمیتهای برای بررسی حوادث ششم ژانویه، یعنی حمله هواداران ترامپ به ساختمان کنگره مخالفت کردهاند. لیز چنی، از اعضای هیئترئیسه حزب جمهوریخواه در مجلس نمایندگان به خاطر انتقاد از ترامپ در این زمینه و رأی علیه او از جایگاه خود در مجلس کنار گذاشته شد.
بیشتر مدعیان کرسیهای انتخاباتی در میان جمهوریخواهان بهدنبال جلب حمایت او هستند. هم در انتخابات ۲۰۲۲ کنگره و هم در انتخابات ۲۰۲۴ رهبری حزب جمهوریخواه با ترامپ خواهد بود و به احتمال قریببهیقین، خود او نامزد اصلی جمهوریخواهان در ۲۰۲۴ برای تجدید رقابت با بایدن خواهد شد. با این اوصاف، چشمانداز ایران در این زمینه چیست؟
تا دموکراتها هستند، چه میشود؟
اولین مرحله چالش ایران و آمریکا در همین دورانی است که هنوز اوضاع در اختیار دموکراتهاست. در این زمینه دو مسئله قابلتوجه است. مسئله اول وضعیت دموکراتها در کنگره فعلی است و مسئله دوم موضع آنها نسبت به برجام و دیپلماسی با ایران است که البته تا حد زیادی تحت تأثیر مسئله اول است.
در مسئله اول باید توجه داشت که دموکراتها حداقلیترین شکل اکثریت را در دو مجلس کنگره در اختیار دارند. به این مناسبت در پیشبرد بسیاری مسائل آنها فقط در صورتی اقبال دارند که بر سر آن اتحاد کامل داشته باشند؛ حتی در حالتی که این اتحاد وجود داشته باشد نیز جمهوریخواهان توانایی این را دارند که با استفاده از قوانین خاص در سنا مانند فیلیباستر، مانع پیشرفت برنامههای دموکراتها شوند یا با استفاده از قدرتشان دموکراتها را ناچار به مصالحههایی برخلاف خواست و ترجیح آنها کنند.
در چنین وضعیتی دموکراتها از طرفی ممکن است در پیشبرد اهداف خود به مشکل بخورند و از طرف دیگر ممکن است به همین خاطر، در انتخابات آینده به چالش بخورند و در شرایطی که بهسختی اکثریت را در اختیار دارند، با شکستی هرچند کوچک، بار دیگر به اقلیت تبعید شوند.
مسئله دوم، اما این است که برجام و دیپلماسی با ایران بههیچوجه مسئلهای نیست که دموکراتها بر سر آن چنین اتحادی داشته باشند. برعکس، بین قدرتمندان حزب دموکرات در کنگره هستند نامهایی که مخالفان قدیمی برجام بودهاند. مهمترین آنها، اتفاقا به تعبیری بالاترین مقام دموکرات در کنگره است؛ چاک شومر، رهبر دموکراتهای سنا یا مجلس بالاتر، همان زمان ریاستجمهوری باراک اوباما از مخالفان اصلی مذاکرات و توافق هستهای با ایران بود.
به این ترتیب اگر آنچه برخی، هم در ایران و هم در آمریکا، خواهان آن هستند اتفاق بیفتد و تصمیمگیری و تعیین تکلیف اصلی برجام در آمریکا به کنگره سپرده شود، حتی در همین کنگره نیز این به سود برجام و ایران نخواهد بود؛ چه رسد به حالتی که در آن کنگره به دست جمهوریخواهان افتاده باشد. مگر اینکه دموکراتها در انتخابات ۲۰۲۲ یا ۲۰۲۴ اکثریت خود را به شکل درخور توجهی افزایش دهند که آنهم لااقل فعلا چندان محتمل به نظر نمیرسد.
در این میان، لازم است به این نکته نیز اشاره شود که جمهوریخواهان در ایالات مختلف در حال تصویب طرحهایی هستند که برتری سیستماتیک آنها در انتخابات را تا حد زیادی افزایش میدهد و ناکامی دموکراتها در این تقابل حتی ممکن است آنها را تا اطلاع ثانوی از قدرت دور کند.
اگر جمهوریخواهان کنگره را پس بگیرند؟
اما اگر در انتخابات ۲۰۲۲ جمهوریخواهان کنگره را از دموکراتها پس بگیرند، اوضاع کموبیش شبیه همان چیزی خواهد شد که در زمان امضای برجام برقرار بود؛ شاید اینبار در شرایطی دست جمهوریخواهان پرتر است. دولت اوباما در شرایطی برجام را امضا کرد که کنگره در اختیار رقیب بود و حتی در پروندههای کمجنجالیتر داخلی نیز دست دولت از سوی اهالی کنگره باز نبود. اوباما به همین دلیل عطای تصویب در پارلمان را به لقای آن بخشید و با دستور اجرائی ریاستجمهوری آن را پیش برد.
بایدن در این شرایط حسابی روی کمک و همراهی کنگره باز نخواهد کرد و اگر بخواهد کار را پیش ببرد، در محدوده اختیارات و قدرتهای ریاستجمهوری این مسئله را پی خواهد گرفت. اما اینبار کنگره جمهوریخواه، کنگره متفاوتی خواهد بود. از طرفی برد در انتخابات کنگره بعد از تنها دو سال کار دولت بایدن، به جمهوریخواهان اجازه خواهد داد خود را متولی توقف برنامههای بایدن شامل برنامههای او درباره ایران بدانند و از طرف دیگر اینبار کنگره جمهوریخواه، کنگرهای خواهد بود که ترامپ و ترامپیها در آن قدرت شایان توجهی خواهند داشت.
جمهوریخواهان بههرحال مخالف برجام و تعامل با ایران هستند، اما گونه ترامپی آنها، محاسبهگریهای معمول و توجه به دغدغههای متحدان آمریکا را نیز در نظر ندارند و در نتیجه چنانکه در دوران دولت ترامپ دیده شد، ایدههای خود را به شکل «حداکثری» پی خواهند گرفت. در میان مخالفان برجام این ایده چند بار مطرح شده است که کنگره با تصویب طرحهایی رئیسجمهور را در این زمینه محدود کند و طرحهایی نیز در این زمینه پی گرفته شده است.
در چنان مجلسی، چنین ایدههایی با اقبال بیشتری نیز مواجه خواهد شد. مجلس ایران در سال ۹۹ درحالیکه دولت بایدن هنوز بر سر کار سوار نشده بود، طرحی را تصویب کرد که در عمل تقریبا برجام را پیش از آنکه دولت آمریکا فرصت تجدیدنظر پیدا کند، به پرتگاه فروپاشی میبرد. این طرح البته به آن نتیجه نرسید و سازمان انرژی اتمی ایران و وزارت خارجه دولت روحانی توانستند با توافقی که با آژانس کردند، از این بزنگاه رد شوند. اگر کنگره در آمریکا به دست جمهوریخواهان بیفتد، چنین اقداماتی از طرف آمریکاییها هم نامحتمل نیست.
البته یک عامل دیگر نیز در این زمینه مؤثر خواهد بود؛ همین مجلس و البته دولت آینده که رئیسجمهوری از جنس همین مجلس خواهد داشت. در چنین شرایطی، سه مسئله تأثیرگذار خواهد بود؛ اول اینکه در شرایط حضور دولت و مجلس محافظهکار در ایران و کنگره جمهوریخواه در آمریکا، تلاشها علیه دیپلماسی اینبار بهجای اینکه تنها از سوی دولت ترامپ یا از سوی مجلس ایران پی گرفته شوند، از دو طرف دنبال خواهند شد. دوم اینکه دولت بهعنوان متولی اصلی کار در ایران، دیگر با تیمی مثل تیم محمدجواد ظریف مدیریت دیپلماسی را در اختیار نخواهد داشت که به دنبال خنثیکردن تلاشها علیه دیپلماسی باشد، بلکه احتمالا نظر مثبتی به این تلاشها نیز خواهد داشت.
مسئله سوم نیز این است که اقدامات ضد دیپلماسی از سوی هرکدام از دو طرف که رقم بخورد، بهانه و نقطه اشاره نسخههای مشابه در طرف مقابل برای تشدید اقدامات خواهد بود؛ یعنی اگر در کنگره آمریکا طرحی ضد ایران و ضد برجام تصویب شود، این طرف در دولت و مجلس بهعنوان نشانهای به آن اشاره خواهد شد که نیاز است اقدام متقابلی باز علیه دیپلماسی پیگیری شود و برعکس.
اگر ترامپ دوباره پیروز شود؟
همه آنچه را در بند قبلی خواندید، به همه آنچه در دوران ترامپ دیدید، اضافه کنید. در شرایطی که ترامپ برنده انتخابات ۲۰۲۴ شود و به تبع آن کنگره نیز در اختیار جمهوریخواهان باشد، در ایران و آمریکا هم دولت و هم پارلمان در اختیار کسانی خواهد بود که به دیپلماسی و توافق هستهای نگاهی منفی دارند. ترامپ احتمالا رفتاری مشابه رفتار دولت اولش را پی خواهد گرفت و در مقابل در غیاب روحانی و ظریف، ایران هم به اقدامات هیجانی و تقابلی مایلتر خواهد بود؛ البته اگر تا زمانی که کار به دست ترامپ بیفتد، چیزی از این توافق و متعلقاتش باقی مانده باشد.
دولت بایدن گفته است به دنبال این خواهد بود که بعد از تصویب برجام گفتگوهای بیشتری با ایران را پی خواهد گرفت. بایدن در این زمینه احتمالا با دولت آینده ایران ناکام خواهد بود؛ اما دولت ترامپ خط متفاوتی را پیش خواهد گرفت. حتی اگر فرض کنیم اینبار در اتفاقی متفاوت محافظهکاران در دو کشور به دنبال مذاکره با هم بروند، مواضع و خواستههایشان شرایطی را تصویر میکند که در آن دستیابی به نتیجهای مطلوب دور از ذهن به نظر میرسد.
ترامپ اگر در دولت اولش به شکل حداکثری به دنبال فشار بر ایران بود، احتمالا در دولت دوم خود که دولتی در انتظار انتخابات هم نخواهد بود؛ بلکه حاضر به جبران شکست ۲۰۲۰ خواهد بود، اقدامات تندتری را علیه ایران کلید خواهد زد، آن هم در شرایطی که با تصمیماتی که از سوی یک دولت محافظهکار در ایران پیشبینی میشود، دیگر بازیگران برجام هم احتمالا اصرار چندانی بر مخالفت با او نخواهند داشت.
چه تضمینی برای حفظ توافقها در کار خواهد بود؟
کوتاهترین و البته سطحیترین پاسخ به این سؤال در کلمه «هیچ» خلاصه میشود. تضمین، بهشکلی که برخی خواستار آن هستند، قرار است به این معنا باشد که توافق به شکلی تنظیم شود که تغییر دولتها در دیگر کشورها هیچ تأثیری نتواند بر سرنوشت توافقها و برنامههای دیپلماتیک بگذارد. چنین تضمینی بین هیچ دو کشوری در صحنه سیاست خارجی ممکن نیست. هیچ دولتی نه در آمریکا و بلکه نه در ایران نمیتواند چیزی را به شکلی تنظیم کند که دولتها و مجالس آینده هیچ کاری درباره آن نتوانند بکنند.
دولتها و مجلسها قانونا متولی اداره کشور هستند و اختیاردار تصمیمگیریهای لازم. وقتی تغییر از اوباما به ترامپ روابط آمریکا با فرانسه، آلمان، بریتانیا، اتحادیه اروپا، چین، روسیه، سازمان ملل متحد، سازمان بهداشت جهانی، دادگاههای بینالمللی و... را به هم میریزد، توافق با ایران هم از چیزی مصون نمیماند. آیا این به معنی تأیید ادعاهای مخالفان برجام است؟ کاملا برعکس.
چه میتوان کرد؟
آنچه در روابط بینالملل تعیینکننده محدوده تصمیمات دولتهای آینده و رونده است، هزینههای احتمالی چرخاندن فرمانهاست. اینکه دولتهای سراسر جهان هر روز اراده نمیکنند خاک همدیگر را تصرف کنند، اموال همدیگر را ضبط کنند، سفارتخانههای هم را تعطیل کنند یا دیپلماتها و شهروندان هم را گروگان بگیرند، به این خاطر است که نظام روابط بین کشورها، دوجانبه، چندجانبه یا جهانی به شکلی تنظیم شده است که در اغلب مواقع، ضرر و هزینه چنین تصمیماتی بیشتر از سود احتمالیشان خواهد بود. چنانکه گاهی این تعادل برعکس هم میشود و مثلا در همین سالها هم دیده میشود که کشوری ناگهان مدعی بخشی از خاک در اختیار کشور دیگر میشود و به آن دست میاندازد؛ چون عواملی باعث شده نتیجه بگیرد که از پس هزینه ماجرا برمیآید.
احیای برجام اگر اتفاق بیفتد، کموبیش فرصتی برای ایران ایجاد میکند که برخی معتقدند در دوران پیش از ترامپ هم بود؛ اما به شکل مناسب از آن بهرهبرداری نشد. ایران میتواند در شرایطی که تحریمها برداشته شده است، روابط سیاسی، اقتصادی، تجاری و حتی فرهنگی خود با کشورهای دیگر، به طور مشخص قدرتهای جهانی و بازیگران برجام از چین و روسیه گرفته تا اروپاییها را به نحوی تغییر دهد و تنظیم کند که آسیبپذیری خود را در مقابل اقداماتی مشابه دوران ترامپ، به حداقل برساند و شرایطی را دنبال کند که در آن درصورتیکه ترامپ یا کسی مثل ترامپ تصمیم مشابهی گرفت، به همان شکل که ایران از آن آسیب میبیند، دیگر بازیگران برجام هم با آسیبی مواجه شوند و در معرض هزینهای قرار بگیرند که انگیزهای درخورتوجه برای مقابله با ترامپ برای آنها ایجاد کند.
این گزینه در دنیایی آنچنانی حتی ممکن است تا حدی محتملتر از زمان تصویب برجام هم باشد. دولت اول ترامپ بسیاری از متحدان آمریکا و بازیگران صحنه بینالمللی را به این فکر انداخت که شاید لازم است درباره نحوه روابط خود با آمریکا بازبینیهایی داشته باشند. دولت بایدن البته بهدنبال جبران رفتار ترامپ است؛ اما اگر دولت دوم ترامپ هم آغاز شود، دیگر کسی از قدرتگرفتن او شوکه نخواهد شد و همه تجربه چهار سال ترامپ را دارند تا بدانند با آمریکایی مواجه هستند که اگر فکری برایش نشود، برای همه هزینه خواهد آفرید.
نهتنها در زمینه برجام، در واقع در اکثریت قریب به اتفاق صحنههای سیاست خارجی ایران، آنچه میتواند منافع ایران را حفظ یا آسیب به آنها را حداقلی کند، همین تنظیم روابط است. اگر احیای برجام کلید خورد، ایران باید بتواند با استفاده از فرصت، بقیه را در منافع خود درگیر کند. البته باید دید کسانی که بعد از این اداره امور ایران را در دست خواهند داشت، تا چه حد درباره این نوع مناسبات و الزامات بینالمللی درک و توجه دارند.