«مردی که به زمین سقوط کرد»؛ داستان تلاش برای نجات دو سیاره

فرارو- والتر تویس رمان «مردی که به زمین سقوط کرد» را در سال ۱۹۷۶ نوشت. این اثر علمی‌تخیلی در حقیقت هشداری است نسبت به کاهش منابع کرۀ زمین و بی‌توجهی بشر نسبت به این موضوع. اولین اقتباس از این رمان فیلمی بود که در همان سال ۱۹۷۶ با بازی دیوید بویی ساخته شد و روایتی وفادارانه از داستان اصلی را بازگو می‌کرد. حالا سریال «مردی که به زمین سقوط کرد» تازه‌ترین اقتباس از این رمان است که داستانش به نوعی دنبالۀ داستان اصلی است.

 

به گزارش فرارو؛ شخصیت اصلی رمان یک بیگانۀ فضایی به اسم توماس نیوتن است که از سیارۀ آنتئا به زمین می‌آید و با استفاده از تکنولوژی پیشرفته‌ای که در اختیار دارد چندین اختراع مهم انجام می‌دهد و به ثروتمندترین فرد روی زمین تبدیل می‌شود. اما در این سریال، کی فارادی (با بازی چیویتل اجیوفور) بیگانۀ اهل آنتئا است که در جستجوی توماس نیوتن به زمین آمده است. در این جستجو دانشمندی به اسم جاستین فالس (نائومی هریس) به او کمک می‌کند.

این سریال یک جور‌هایی با آلبوم‌های موسیقی دیوید بویی هم ربط دارد و عنوان هر قسمت از سریال عنوان یکی از آهنگ‌های بویی است. قسمت اول که عنوانش «سلام پسر فضایی» است با سکانسی از زمان آینده شروع می‌شود. در این‌جا ما فارادی را می‌بینیم که تبدیل به مخترع ثروتمند و مشهوری شده و دارد برای هوادارانش توضیح می‌دهد که اهل سیارۀ زمین نیست و داستان عجیب و غریبی دارد که می‌خواهد برای آن‌ها تعریف کند.

 

بعد از این است که به عقب برمی‌گردیم و داستان او را از لحظۀ سقوط سفینه‌اش روی زمین دنبال می‌کنیم. او بعد از سقوط، بدن خودش را به شکل بدن انسان درمی‌آورد و به دنبال هدفی که دارد به راه می‌افتد. اما پلیس او را دستگیر می‌کند. تنها اسمی که فارادی می‌داند اسم جاستین فالس است. به همین خاطر پلیس از جاستین می‌خواهد که به آنجا بیاید. اما جاستین اصلا این مرد را نمی‌شناسد و به همین خاطر می‌گذارد که او در ادارۀ پلیس بماند. اما بعدا وقتی دارد در جاده رانندگی می‌کند یکدفعه وسط جاده دوباره با این مرد ناشناس رو به رو می‌شود. نهایتا فارادی جاستین را قانع می‌کند که یک بیگانۀ فضایی است که سیاره‌اش دارد نابود می‌شود و می‌داند که زمین هم مثل سیارۀ او در خطر نابودی است.

فارادی خیلی زود نیوتن (بیل نای) را پیدا می‌کند. نیوتن چهل سال است که در زمین گیر افتاده و نمی‌تواند به سیاره‌اش برگردد. اما او کشفی در زمینۀ انرژی هسته‌ای دارد که می‌تواند هر دو سیارۀ زمین و آنتئا را نجات بدهد و او را هم به سیاره‌اش برگرداند. ولی فارادی، نیوتن و جاستین برای عملی کردن این ایده با آدم‌های مزاحم و بعضا شروری سر و کار دارند که به شکل‌های مختلف میخواهند مانع کار آن‌ها بشوند.

 

بازی نائومی هریس در این سریال بسیار منعطف و چندبعدی است. او هم یک مادر است، هم یک پرستار و هم یک دانشمند اخراجی بخش انرژی هسته‌ای. او حالا برای تامین هزینه‌های درمان پدرش مجبور است کار‌های روزمره و پیش پا افتادۀ مختلفی انجام بدهد.

اجیوفور هم به بهترین و هنرمندانه‌ترین شکل از عهدۀ نقش بیگانه‌ای که می‌خواهد انسان باشد برآمده است. یکی از بهترین سکانس‌های سریال در قسمت‌های اول جایی است که فارادی به یک پیام صوتی از سیارۀ خودش گوش می‌دهد. تجربۀ احساسات انسانی توسط یک بیگانۀ فضایی آن چیزی است که اجیوفور به شکلی باورپذیر و فوق‌العاده به مخاطب ارائه کرده است.

 

در مجموع این سریال با ریتم متوازن و بازی‌های قوی و باورپذیری که دارد به خوبی توانسته است یک داستان علمی تخیلی و فضایی را با احساسات و عواطفی صادقانه ترکیب کند و در عین حال پیام خودش دربارۀ بحران‌های محیطی و خطرات پیش‌روی بشر را هم به خوبی انتقال بدهد.

 

 

منبع: thewrap.com