بدهیهای هنگفت اقتصاد جهان را شکنندهتر از ۴۰ سال پیش میسازند به خصوص روند رشد بدهی در کشورهای در حال توسعه در سالیان اخیر بیش از میزان دهه ۱۹۷۰ میلادی بوده است. تورم در دهههای اخیر تحت کنترل قرار گرفته بود با این وجود، تورم از سال ۲۰۲۰ میلادی به این سو در تمام نقاط جهان روندی صعودی داشته است. قیمت انرژی افزایش یافته اما به سطوحی بیسابقه نرسیده است.
فرارو- مارتین هری ولف روزنامه نگار بریتانیایی اتریشی – هلندی تبار در حوزه اقتصادی است. او دستیار سردبیر و مفسر ارشد اقتصادی در فایننشال تایمز است. در سال ۱۹۷۱ میلادی ولف به برنامه متخصصان جوان بانک جهانی پیوست و در سال ۱۹۷۴ میلادی به اقتصاددانی ارشد تبدیل شد. او رویکرد اقتصادی راستگرایانه دارد و تحت تاثیر «فردریش هایک» از اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی به این سو از اقتصاد بازار آزاد حمایت کرده است.
او در سال ۱۹۸۱ میلادی پس از ترک بانک جهانی مدیر مطالعات مرکز تحقیقات سیاست تجاری در لندن بود و در سال ۱۹۸۷ میلادی به فایننشال تایمز پیوست. نشریه «نیوریپابلیک» در سال ۲۰۰۹ میلادی از او به عنوان «مسلما قابل اعتمادترین کارشناس بحران اقتصادی» یاد کرده بود. ولف در سال ۲۰۲۰ میلادی در سرمقالهای در «فایننشال تایمز» با عنوان «اقتصاد جهانی اکنون در حال فروپاشی است» با توجه به تاثیر اقتصادی شیوع کووید -۱۹ آن را «بزرگترین فاجعه اقتصادی از زمان رکود دهه ۱۹۳۰میلادی» نامید.
ولف برنده مشترک جایزه ارشد بنیاد وینکوت برای روزنامه نگاری برتر مالی در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۷ میلادی بود. او در سال ۲۰۰۶ میلادی از دانشکده اقتصاد لندن دکترای افتخاری علوم (اقتصاد) دانشگاه لندن را دریافت کرد. او از شرکت کنندگان منظم در نشست سالانه سیاستمداران و بانکداران بیلدربرگ است. نام ولف در سال ۲۰۱۱ میلادی توسط نشریه «فارین پالسی» در فهرست ۱۰۰ متفکر برتر جهانی قرار گرفته بود.
به گزارش فرارو به نقل از فایننشال تایمز، افزایش غیرمنتظره تورم، جنگ در مناطق کلیدی تولیدکننده کالا، کاهش دستمزدهای واقعی، کاهش رشد اقتصادی، ترس از تشدید سیاست پولی و تلاطم در بازارهای سهام همگی این موارد را در اقتصاد جهانی امروز مشاهده میکنیم.
این موارد هم چنین ویژگیهای غالب اقتصاد جهانی در دهه ۱۹۷۰ میلادی بودند. آن دوره در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی با تشدید بیرحمانه سیاست پولی در ایالات متحده، کاهش شدید تورم و موجی از بحران بدهی در کشورهای در حال توسعه به ویژه در کشورهای آمریکای لاتین به پایان رسید. هم چنین، تغییرات عظیمی را در سیاست اقتصادی به دنبال داشت: اقتصاد کینزی متعارف مدفون شد، بازارهای کار آزاد شدند، شرکتهای دولتی خصوصی شدند و اقتصاد کشورها به روی تجارت باز شده بودند.
وضعیت کنونی تا چه میزان به اوضاع دهه ۱۹۷۰ میلادی شباهت دارد؟ چه تفاوتهایی میان آن دو وضعیت با یکدیگر وجود دارند؟ و از این اشتباهات چه چیزی را میتوانیم بیاموزیم؟ گزارش منتشر شده هفته گذشته بانک جهانی درباره چشمانداز اقتصاد جهانی به این پرسشها میپردازد. شباهتها و تفاوتها واضح هستند. مهمتر از همه اشتباهاتی وجود دارند که باید از آن اجتناب ورزید: بیش از حد خوش بین نباشید. تورم بالا را ساده نگیرید و مردم و اقتصادهای آسیبپذیر را در برابر شوکها و میراث دردناک آن بیدفاع نگذارید.
آیا آن چه ما در حال حاضر مشاهده میکنیم معادل رکود تورمی است که به عنوان یک دوره طولانی تورم بالاتر از حد انتظار و کمتر از رشد اولیه مورد انتظار تعریف میشود؟ پاسخ «هنوز خیر» است اما این یک ریسک است که وجود دارد.
نمودار خطی تورم CPI (تغییر درصد سالانه) نشان میدهد که تورم از سال ۲۰۲۰ میلادی در همه جا به طور غیرمنتظرهای به شدت افزایش یافته است.
تورم تقریبا در همه جا بسیار بالاتر از هدفگذاری صورت گرفته است. در دهه ۱۹۷۰ میلادی نیز این وضعیت تا حدودی به دلیل شوکهای یکباره رخ داد در آن زمان دو جنگ در خاورمیانه (جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ میلادی و جنگ ایران و عراق که در سال ۱۹۸۰ میلادی آغاز شد) به وقوع پیوستند و این بار شیوع کرونا و حمله روسیه علیه اوکراین رخ داده است.
مهمترین خطر آن است که این تورم در انتظارات و به همین ترتیب در اقتصادها جای گیر شود. بخشی از دلیل تشدید این خطر در دهه ۱۹۷۰ میلادیعدم شناسایی به موقع کاهش سرعت رشد بالقوه بود. امروز نیز خوش بینان تصور میکنند روند رشد پیش از شیوع کرونا ادامه خواهد یافت. با این وجود، بانک جهانی استدلال میکند: «در کل دهه ۲۰۲۰ میلادی انتظار میرود رشد بالقوه جهانی ۰.۶ واحد درصد کمتر از میانگین سال ۲۰۱۰ کاهش یابد».
صدای وضعیت مشابه دهه ۱۹۷۰ میلادی به گوش میرسد: تورم بالاتر از حد انتظار، شوکهای بزرگ و رشد ضعیف. با این وجود، تفاوتها نیز دلگرم کننده هستند.
قیمت واقعی نفت در فاصله سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۸۱ بسیار بیشتر از زمان فعلی افزایش یافت. تورم جهانی فعلی نیز نسبت به دهه ۱۹۷۰ میلادی بسیار کمتر است. این امر به ویژه در مورد «تورم هسته» (به معنای آن که تورم تا چه میزان در برابر تغییر از خود مقاومت نشان میدهد؛ م.) صدق میکند. با این وجود، این وضعیت ممکن است بدین خاطر باشد که ما در مراحل اولیه فرآیند تورم قرار داریم. تورم هرچه پایدارتر باشد احتمالا گستردهتر میشود.
نمودار خطی قیمت واقعی زغال سنگ و نفت نشان میدهد قیمت انرژی (اما نه در سطوحی بیسابقه) جهش یافته است. هم چنین، چارچوبهای سیاست پولی نیز نسبت به دهه ۱۹۷۰ میلادی معتبرتر بوده و بیشتر بر ثبات قیمت متمرکز هستند. با این وجود، مورد دوم نیز اخیرا به ویژه در ایالات متحده کمتر صدق میکند. علاوه بر این، انتظارات تورمی در سال ۱۹۷۰ میلادی قطعا برای تورمی که بعدا رخ داد وجود نداشت.
در آن زمان نیز سیاستگذاران تمایل داشتند که تورم را عامل موقتی بدانند درست همان طور که اخیرا شاهد آن بودیم. این درست است که اکنون اقتصادها نسبت به دهه ۱۹۷۰ میلادی انعطاف پذیرتر هستند. با این وجود، افزایش گرایش به رویکرد حمایت از تولیدات داخلی ممکن است باعث ایجاد روندی معکوس در این زمینه شود. امروز در مقایسه با دهه ۱۹۷۰ میلادی از شدت اهمیت انرژی کاسته شده اما قیمت انرژی کماکان مهم است. در نهایت، انتظار میرود که سیاست مالی این بار کمتر انبساطی باشد اگرچه در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ میلادی به شکلی قابل توجه خاصیت انبساطی داشت.
در مجموع، این فرض که این بار همه چیز بسیار متفاوت خواهد بود قابل قبول است اما به دور از قطعیت به نظر میرسد. وضعیت بستگی به کاری دارد که سیاستگذاران انجام میدهند. آنان باید از ارتکاب اشتباه مشابه دهه ۱۹۷۰ میلادی خودداری کنند تا تورم از کنترل خارج نشود. این امکان وجود دارد که تغییرات جمعیتی، کند شدن تغییرات فناوری، جهانی زدایی، فرسودگی فرصتهای مهم گذشته برای رشد و افزایش پوپولیسم نیروهای ضد تورم را در بلندمدت تضعیف کند. این امر دستیابی به تورم پایین و حفظ آن را دشوارتر میسازد.
از یک جنبه خطری آشکار وجود دارد و آن این که اقتصاد جهانی در حوزه اندازه سهام بدهی به ویژه سهامی که به ارزهای خارجی تقسیم میشود شکنندهتر از ۴۰ سال پیش به نظر میرسد. مهم این است که این موضوع تنها در مورد کشورهای نوظهور و در حال توسعه صدق نمیکند. یورو نیز در اصل یک ارز خارجی برای یک عضو بحران زده آن منطقه پولی محسوب میشود. اگر تشدید سیاست پولی قابل توجه و طولانی باشد احتمالا بحرانهای بدهی کثیف و پرهزینه را شاهد خواهیم بود.
عموما اعتقاد بر این است که وام دهندگان نسبت به بانکهای بین المللی در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی موقعیت بهتری برای پذیرش چنین ضربههایی را دارند. با این وجود، این وضعیت ممکن است برای وام گیرندگان صدق نکند: باید فرض کرد کسانی که بین واردات غذا و انرژی از یک سو و خدمات بدهی از سوی دیگر مجبور به انتخاب هستند معمولا اولی را انتخاب میکنند.
حتی اطمینان از پایان یافتن شوکهای وارده به اقتصاد نیز بسیار خوش بینانه است. ویروس کووید -۱۹ ممکن است ترفندهای وحشتناکتری در آستین داشته باشد. علاوه بر این، هیچ کس نمیداند که جنگ اوکراین چگونه و به چه سمتی پیش خواهد رفت. هم چنین، برخی از اقدامات مورد بحث به ویژه ممنوعیت بیمه دریایی در محمولههای نفت روسیه ممکن است باعث جهش بیشتر در قیمت جهانی نفت شود. هم چنین، روسیه ممکن است صادرات گاز به اروپا را قطع کند و اختلالات بیشتری ایجاد کند.
من در دهه ۱۹۷۰ میلادی به عنوان اقتصاددان در بانک جهانی کار کردم. آن چه که بیشتر از آن دوره به یاد دارم «عدم قطعیت فراگیر» بود: ما هیچ ایدهای در این باره نداشتیم که بعدا چه اتفاقی رخ خواهد داد. اشتباهات زیادی رخ دادند برخی از روی خوش بینی بیش از حد و برخی دیگر به دلیل وحشت زدگی. گذشته تکرار نمیشود. اما قافیه وجود دارد. شعر زمان را نادیده نگیرید.
ترجمه: محمد نوین