از میان این ۱۹فیلم، فقط انفرادی که از ۷اردیبهشت بهعنوان اکران دوم نوروزی روی پرده رفته و به لطف حضور رضا عطاران و البته مهدی هاشمی و احمد مهرانفر عاقبت به خیر شده، به فروشی حدود ۴۵میلیارد و خردهای دست یافته است و پرفروشترین فیلم سال شده و احتمالا این افتخار را تا پایان سال حفظ خواهد کرد.
مطابق آمار سمفا (سامانه مدیریت فروش و اکران سینما)، از ۷ اردیبهشت تا ۲۴ تیر، یعنی در مدت ۲ ماه و ۱۸روز، ۱۹فیلم روی پرده رفته است. به عبارتی، هر ۴روز یک فیلم جدید اکران شده که در نوع خود رکورد عجیبی است، آنهم با این تعداد سالن محدود و بیمیلی جدی تماشاگر به سینما رفتن.
به گزارش همشهری، سینمای ایران تقریبا از اسفند۱۳۹۸تا مهر ۱۴۰۰که موجهای کرونا یکی پس از دیگری میآمدند و طغیان میکردند و از زندهها، شمارههایی در دنیای مردگان میساختند، به کما رفت و تا امروز ـ و احتمالا تا مدتها بعد ـ با عوارض آن دست به گریبان است.
سینما همان مخاطب حداقلیاش را که پیش از کرونا داشت از دست داده و رابطه سینماروها با سینما عملا گسسته شده است. تا اینجای سال فقط ۲فیلم کمدی «انفرادی» (مسعود اطیابی) و «سگبند» (مهران احمدی) گیشه موفقی داشتهاند.
بقیه فیلمها تقریبا در رسیدن به فروشی که صرفا هزینه تولید و تبلیغاتشان را برگرداند ناموفق بودهاند و نگرانیها برای آینده سینمایی که مشتری ندارد روزبهروز بیشتر میشود.
در روزها و ماههای گذشته، سینماگرانی از صنوف مختلف درباره اوضاع بحرانی سینما هشدار دادهاند و ضعفها و کاستیهایی را که به ایجاد چنین وضعی منجر شده، برشمردهاند. یکی از مسائل و مشکلاتی که سینماگران به آن اشاره کردهاند، وضعیت اکران است.
درحالیکه در دوره شیوع کرونا سینماها تعطیل بودند و اکرانی وجود نداشت، اما روند تولید متوقف نشد و حالا صف بلندی از فیلمهای در حال انتظار تشکیل شده که تمایل دارند در بهترین زمان روی پرده بروند. درباره رقم دقیق تعداد فیلمهای پشت خط اکران اطلاعی در دست نیست، اما تاکنون اعدادی از ۱۵۰تا ۲۰۰و حتی تا ۴۰۰فیلم در انتظار اکران در رسانههای مختلف بیان شده است.
آنچه با قاطعیت میتوان دربارهاش سخن گفت، این است که سینمای ایران ظرفیت اکران این تعداد فیلم را در یک یا حتی ۲سال ندارد. بماند که بسیاری از این فیلمها حتی در سالهای پیشاکرونا هم رغبتی برنمیانگیختند و کسی برای دیدنشان به سینما نمیرفت، بیصدا روی پرده میآمدند و بیصدا میرفتند. اما حالا کرونا این بهانه را بهدست صاحبان بعضی از این آثار داده تا شیوه و وضع اکران را عامل شکست فیلمشان در گیشه معرفی کنند.
مطابق آمار سمفا (سامانه مدیریت فروش و اکران سینما)، از ۷ اردیبهشت تا ۲۴ تیر، یعنی در مدت ۲ ماه و ۱۸روز، ۱۹فیلم روی پرده رفته است. به عبارتی، هر ۴روز یک فیلم جدید اکران شده که در نوع خود رکورد عجیبی در اکران فیلم در سینمای ایران، آنهم با این تعداد سالن محدود و بیمیلی جدی تماشاگر به سینما رفتن است.
از میان این ۱۹فیلم، فقط انفرادی که از ۷اردیبهشت بهعنوان اکران دوم نوروزی روی پرده رفته و به لطف حضور رضا عطاران و البته مهدی هاشمی و احمد مهرانفر عاقبت به خیر شده، به فروشی حدود ۴۵میلیارد و خردهای دست یافته است و پرفروشترین فیلم سال شده و احتمالا این افتخار را تا پایان سال حفظ خواهد کرد.
دو فیلم دیگری که همزمان با انفرادی اکران شدهاند، «مغز استخوان» (حمیدرضا قربانی) و «لامینور» (داریوش مهرجویی) بودهاند که بهترتیب حدودا ۲میلیارد و ۱۶۲میلیون و یک میلیارد و ۴۸۰میلیون تومان فروختهاند.
دومین فیلم پرفرش در میان این ۱۹فیلم «علفزار» (کاظم دانشی) است که از ۳خرداد روی پرده رفته و ۱۲میلیارد و اندی تومان فروخته است. این روزها هم «تیتی» (آیدا پناهنده) که از ۱۵تیر روی پرده آمده، فروشی نسبتا خوبی دارد و از آن استقبال شده و تقریبا ۴میلیارد و ۵۰۰میلیون فروخته است.
اما فیلمی مثل «طلاخون» (ابراهیم شیبانی) که نمایشاش از اول تیر آغاز شده، با وجود بازی شهاب حسینی، فروشی بسیار ناچیز (زیریک میلیارد تومان) داشته و رسما مورد استقبال جمعیت اندک سینماروها قرار نگرفته است. چند روز پیش کارگردان فیلم طلاخون به ایسنا گفته بود از اکران فیلمش پشیمان است و اگر میدانست که شروع اکران فیلمش با نمایش تعداد زیادی فیلم همراه میشود باز هم در نوبت اکران میماند.
انتقاد شیبانی، انتقاد بسیاری از صاحبان فیلمهای در حال اکران است: بهنظر میرسد سیاستهای سازمان سینمایی بر این است که تا جای ممکن فیلم اکران شود درصورتی که با اضافهشدن چند فیلم جدید هر یک هفته یا ۲هفته در میان، فرصت کافی برای اینکه فیلمهای قبلی مخاطب خود را پیدا کنند ایجاد نمیشود؛ آن هم در شرایطی که وضع تبلیغات را میدانیم؛ ما نه تیزر تلویزیونی داریم و نه تبلیغات محیطی گسترده. نکته مهم دیگری که جز ماجرای تبلیغات با آن روبهرو شدهایم سانسهای گردشی است که به معضلی بزرگ برای ما تبدیل شده است.
پیشتر یک سالن به نمایش فیلمی اختصاص داشت و مخاطب فقط سانس مورد نظر خود را انتخاب میکرد، اما الان کسی که بخواهد طلاخون را ببیند باید جستوجوی زیادی کند تا ببیند در چه سینمایی میتواند سانس مناسب پیدا کند، چون در برخی سینماها فقط یکی دو سانس با فاصله زیاد درنظر گرفتهاند و در واقع هر کسی که زورش بیشتر باشد سانسهای پشتسر هم را در بهترین ساعتها میتواند داشته باشد.
وی در بخش دیگری از صحبتهایش گفته: آیا بهخاطر اینکه ۲سال نتوانستهایم فیلمی اکران کنیم باید در همین یک سال، همهچیز را جبران کنیم؟ آیا فکری شده که چه بر سر سرمایههای شخصی خرج شده برای تولید فیلمها میآید؟ من خودم در ساخت طلا خون سرمایهگذاری کردهام و اگر میدانستم شرایط اکران به چه شکل است و قرار است در یک هفته، چند فیلم جدید اضافه شوند، امکان نداشت آن را اکران کنم.
همانطور که کارگردان طلاخون گفته، این شیوه اکران بیشتر شبیه به پاک کردن صورت مسئله است. فیلمها میآیند و میروند، بیآنکه فرصت کافی داشته باشند برای جمعیت اندک سینماروها شناخته شوند و سر صبر و حوصله مخاطبشان را پیدا کنند. هر ۴ روز و خردهای، اکران یک فیلم چه کمکی به سینما میکند؟ هرچند نمیتوان منکر شد که تقسیم سانسها بین فیلمهای روی پرده منصفانه نیست و همه فیلمها به یک اندازه از بهترین سانسهای موجود بهرهمند نمیشوند.
اما نباید از یاد برد که سینمادار مطابق منطق خشک و عبوس بازار عمل میکند. هر فیلمی که بهتر بفروشد، مدت بیشتری روی پرده میماند و سانسهای بهتری نصیبش میشود. واقعیت این است که برای سینمادار کیفیت فیلمها زیاد مهم نیست، مهم فروش فیلم است.
اگر فیلمی نتواند خودش را در بازار نابرابری که وجود دارد از رقبا پیش بیندازد، عقب میماند و عملا سرمایه صاحب اثر از دست میرود. منطق سرد و خشک و بیروحی است، ولی تا اطلاع ثانوی این وضع بر سینما حاکم است. بحث کیفیت و ارزشهای زیباییشناختی خود فیلمها هم بماند برای وقتی که شرایط قدری عادیتر باشد تا به این چیزها هم اندیشید.