افزایش آمار سرقتها درحالی موجب نگرانی شهروندان شده است که همه انگشتها دستگاه قضایی را نشانه میگیرد و جمله «دزد زودتر از قاضی به خانه میرود!» در بین مردم به ضرب المثلی جدید تبدیل شده است، اما کنکاشهای رسانهای در این ماجرا، حقیقت تلخی را نمایان کرد که بیانگر نقصهای فاحش در قانون کاهش مجازات حبس تعزیری است و باید مورد توجه نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی قرار گیرد.
«گوشی قاپ خشن» بادی به غبغبانداخت و با غرور خاصی به افسر پروندهاش گفت: «من آزاد شدم، وسایلم را بدهید!» افسر آگاهی حیرت زده و متعجب نگاهی به پی نوشت مقام قضایی در پرونده کرد و پرسید «پس گوشیهای سرقتی دیگر چه شد» دزد به چشمان افسر ارشد خیره شد و ادامه داد: آنها شاکی ندارند! و...
به گزارش خراسان، باورم نمیشد، اشکهای پنهان و بغض فروخورده «حافظ امنیت» را با همه وجودم حس میکردم. او بیش از یک هفته خواب و خوراک نداشت تا گوشی قاپی را دستگیر کند که بانویی را اشک ریزان به کلانتری کشانده بود و حالا به گوشی قاپیهای دیگر نیز مهر تایید میزد!
افسر پلیس یقین داشت که او دوباره جرایم خشن خود را ادامه میدهد، اما باید به «قانون» احترام میگذاشت و دزد گوشیها را آزاد میکرد چرا که شاکیان دیگر شناسایی نشده بودند و سارق هم سابقه کیفری نداشت.
افزایش آمار سرقتها درحالی موجب نگرانی شهروندان شده است که همه انگشتها دستگاه قضایی را نشانه میگیرد و جمله «دزد زودتر از قاضی به خانه میرود!» در بین مردم به ضرب المثلی جدید تبدیل شده است، اما کنکاشهای رسانهای در این ماجرا، حقیقت تلخی را نمایان کرد که بیانگر نقصهای فاحش در قانون کاهش مجازات حبس تعزیری است و باید مورد توجه نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی قرار گیرد.
اگرچه حرکت به سوی حبس زدایی در قوه قضاییه ستودنی است و قانون کاهش مجازاتهای حبس تعزیری نیز نقاط قوتی دارد که مزایای آن انسانهای بی گناهی را از آسیب پذیری حفظ میکند، ولی معایب این قانون باید زیر ذره بین کارشناسی برود چرا که خود موجب جری شدن سارقان و به نوعی ترغیب نوجوانان به ارتکاب جرم شده است.
با اجرای این قانون در حدود دو سال گذشته، بیشتر سرقتهای گوشی قاپی، دستبرد به منازل، محتویات خودروها و... از جمله جرایم قابل گذشت تلقی میشوند و با گذشت شاکی در صورتی که ارزش اموال سرقتی زیر ۲۰ میلیون تومان باشد و سارق نیز سابقه دار نباشد باید به حکم قانون مهر «آزادی» بر پرونده خودنمایی کند!
اما چه کسی تضمین میکند که سارق یا سارقان، مال باخته را با تهدید پنهان وادار به گذشت نکنند؟ چرا باید مال باختگان بعد از دستگیری مجرم همچنان به دادسرا، دادگاه و کلانتری بروند یا روزهای زیادی را وقت و هزینه صرف کنند؟
سارقی که ۵۰ فقره سرقت زیر ۲۰ میلیون تومان انجام داده است و به همه سرقتها نیز اعتراف دارد، چرا باید با گذشت یک یا چند شاکی به راحتی آزاد شود و دوباره به ارتکاب جرم روی آورد؟
آیا در این صورت حق مال باختگانی تضییع نمیشود که سارق به طور مثال به قاپیدن گوشی اعتراف دارد، اما گوشیها را به مالخر فروخته است و اکنون شاکیان توسط پلیس شناسایی نمیشوند؟
قضات در حالی در معرض اتهام آزادی بدون قید و شرط مجرم قرار دارند که آنها فقط همانند پلیس به قانون، احترام میگذارند چرا که «مجری» و حامی قانون هستند. وقتی طبق تبصره ماده ۱۱ قانون کاهش مجازات، قاضی باید مجازات جرایم قابل گذشت را به نصف کاهش دهد و از طرف دیگر طبق قانون آیین دادرسی کیفری قرار تامین (بازداشت) متهم نباید از حداقل میزان مجازات قانونی بیشتر باشد، چگونه قاضی میتواند از قانون عدول کند.
به طور مثال مجازات سرقت عادی از منزل شش ماه تا سه سال حبس بود که اکنون با تصویب قانون کاهش مجازات به ۳ ماه تا ۱.۵ سال حبس رسیده است حال اگر همدست اصلی یک سارق حرفهای فراری باشد و تحقیقات پرونده در سه ماه به نتیجه نرسد قاضی نمیتواند طبق قانون متهم دستگیر شده را بیشتر از سه ماه در بازداشت نگه دارد و باید به هر طریق ممکن حتی با صدور «قرار التزام» موجبات آزادی او را فراهم کند و...
بدیهی است کاهش مجازات و حبسزدایی از سیاستهای خوب دستگاه قضاست و درباره بسیاری از جرایم راهکاری مناسب است، اما باتوجه به افزایش سرقتها و زورگیریها قطعا این سیاست در این زمینه نیازمند بازنگری اساسی است.
مثلا تو همین دزدی از صندوق بانک ملی شکستن حرز اتفاق افتاده و شرایط هم کامل بوده ولی بعیده دست دزد قطع بشه