در اینجا فهرستی از پنج فیلم خاص و متفاوت را خواهید دید که مضمون اصلیشان «بارگذاری» ذهن انسان در یک کامپیوتر یا یک بدن دیگر است.
فرارو- آیا میشود اطلاعات مغز انسان را از بدن خودش به یک جسم دیگر (یا یک کامپیوتر) انتقال داد؟ به عبارت دیگر، آیا میشود ذهن انسان را در جایی به جز مغز خودش «آپلود» کرد؟ این سوال جذاب و خیالانگیزی است که فیلمسازان زیادی از آن برای خلق فیلمهای علمیتخیلی استفاده کردهاند.
به گزارش فرارو به نقل از فرادید، اگر علاقهمند به سینما باشید حتما دستکم یکی دو مورد از این جور فیلمها را دیدهاید. این مضمونی است که به شکلهای مختلف در انواع مختلفی از فیلمها (با درجات مختلفی از کیفیت و جذابیت) ظاهر شده است. اگر بخواهیم همۀ این فیلمها را نام ببریم، فهرست خیلی بلندبالایی خواهیم داشت.
در اینجا پنج فیلم خاص و متفاوت را انتخاب کردهایم که قطعا بعضی از آنها برای شما تازگی خواهند داشت. اینها فیلمهایی هستند که هر کدام از جهاتی بسیار تاثیرگذار یا تحسینشده بودهاند و مضمون عمیق و تاملبرانگیزشان را به شکلی خلاقانه و تماشایی ارائه کردهاند.
این یکی از اولین فیلمهای علمیتخیلی است که موضوع کپی کردن ذهن انسان روی ماشین در آن به تصویر کشیده شده است. داستان پیچیده و خلاقانۀ این فیلم در زمان آینده اتفاق میافتد؛ زمانی که جنگ هستهای وضع زندگی بشر را تغییر داده و باعث کاهش شدید جمعیت انسانها شده است.
به همین خاطر رباتهای انساننمایی ساخته شدهاند تا به انسانها کمک کنند. اما رباتها دارند روز به روز مستقلتر میشوند و در واقع یک نقشۀ مخفی برای نفوذ به جامعۀ انسانها دارند. آنها اطلاعات مغز انسانهایی را که تازه از دنیا رفتهاند، روی رباتهایی که از نظر ظاهری شبیه آنها هستند بارگذاری میکنند و این کپیهای رباتی را وارد جامعه میکنند. در همین حال یک فرقۀ مخفی در بین انسانها به وجود آمده که میخواهد با توطئۀ رباتها مبارزه کند.
شخصیت اصلی این فیلم یک مهندس نرمافزار به اسم کوین فلین است؛ او مشغول توسعۀ یک بازی کامپیوتری است، اما متوجه میشود که رئیس شرکت میخواهد نتیجۀ کار او را بدزدد. کوین در تلاش برای هک کردن سیستم نرمافزاری شرکت، به درون یک دنیای دیجیتال منتقل میشود و در آنجا با نمونۀ دیجیتال رئیس شرکت رو به رو میشود.
کوین با کمک دو شخصیت دیجیتالی دیگر که در آن دنیا حضور دارند، به جنگجویی تبدیل میشود که برای برگرداندن توازن و آزادی به این دنیای کامپیوتری مبارزه میکند. صحنههای مربوط به دنیای دیجیتال در این فیلم بسیار خلاقانه و درخشان ساخته شده و در زمان خودش یک گام رو به جلوی بسیار بزرگ در طراحی جلوههای بصری به حساب میآمده است.
این فیلم انیمه را از جهت عمق داستان و خلاقیت ایدهای که در آن هست با فیلمهایی مثل «۲۰۰۱؛ اودیسۀ فضایی» استنلی کوبریک و «سولاریس» آندره تارکوفسکی مقایسه کردهاند. داستان این انیمه در سال ۲۰۲۹ اتفاق میافتد. در آن زمان پیشرفتهای تکنولوژی باعث شده که انسان بتواند تمام اعضای بدنش را با اندامهای ماشینی جایگزین کند.
اما مهمترین پیشرفتی که اتفاق افتاده این است که ذهن انسانها میتواند به یک شبکۀ دیجیتال جهانی (یا همان اینترنت) متصل شود و همۀ اطلاعات موجود در آن را داشته باشد. درجۀ دسترسی ذهنها به این شبکه تفاوت دارد. ذهنهایی که دسترسی بیشتری دارند، از قدرت و اطلاعات بیشتری هم بهرهمند هستند. اما خطر قرار گرفتن در معرض حملههای سایبری هم در آنها بیشتر است.
این فیلم با اینکه نظر منتقدان را خیلی به خودش جلب نکرد و به لحاظ تجاری هم یک شکست محسوب میشد، اما به خاطر مضمون فلسفی و داستان پیچیدهای که داشت به فیلم معروفی تبدیل شد. در این فیلم «انتقال ذهن» به معنی دقیق کلمه رخ نمیدهد بلکه اساسا آدمها در درون دنیای دیجیتال به وجود میآیند.
داستان این فیلم در سال ۱۹۹۹ در شهر لسآنجلس اتفاق میافتد. هانون فولر صاحب یک شرکت کامپیوتری بزرگ است که موفق شده یک دنیای مجازی کامل ایجاد کند که ساکنانش نمیدانند دنیایشان واقعی نیست. وقتی فولر به قتل میرسد، دوست او به اسم داگلاس هال شروع به تحقیق دربارۀ ماجرای قتل او میکند، در حالیکه خودش هم یکی از مظنونین است. در نهایت او متوجه میشود که خود آنها و کل شهر لسآنجلس در واقع در درون یک دنیای مجازی شکل گرفتهاند؛ چیزی شبیه به آنچه که فولر ساخته بود.
داستان این فیلم هم به زمان آینده مربوط است. شخصیت اصلی فیلم زنی به اسم گوان است که با دخترش زندگی میکند و در یک کمپانی زیستفناوری مشغول به کار است. در آن زمان داشتن شغل اهمیتی حیاتی دارد و کوچکترین ضعفی باعث بیکاری و بیخانمانی آدمها میشود. به همین خاطر گوان برای حفظ شغلش مجبور به یک انتخاب سخت میشود.
او دارد پا به سن میگذارد و زیباییاش را از دست میدهد؛ بنابراین باید بپذیرد که ذهنش را به یک بدن ساختگی و زیباتر انتقال بدهند تا بتواند همچنان در شغل خودش باقی بماند. این فیلم با اینکه جنبۀ علمیتخیلی جذابی دارد، اما مضمون و هدف اصلی آن اعتراض به معضلات اجتماعی و فرهنگی مثل نژادپرستی و دیدگاههای غیرانسانی حاکم در نظام سرمایهداری است.