صحیح است که مدیرانعامل قانوناً فقط مجری تصمیمات هیئتمدیره هستند، ولی مرضیه برومند نشان داده که هم شجاعت، هم درایت ایستادن مقابل منویات اشخاص برای تحکیم منافع جمعی را دارد. امید است حاصل دیدارهایش با اصناف، ناامیدی و خستگی نباشد و توانایی همیشگیاش در یافتن و جذب استعدادهای جوان را دستاویز آغاز تحولی نجاتبخش برای اصناف سینمای ایران کند؛ تا مثل همتایان قبلی خود درگیر روزمرگیهای مالی و اداری خانهای نشود که تدبیر امورش امروز بهدست اوست.
پیمان شوقی، منتقد سینما در هم میهن نوشت: مدیرعامل جدید خانهسینما، سال نو را با دیدار صنوف مختلف آغازکرده تا مستقیماً در جریان مسائل و خواستهای تکتک آنها قرارگیرد. حرکتی هوشمندانه که نمونهاش در ادوار قبل بهیاد نمیآید و گواهی است بر حسنانتخاب هیئتمدیره خانهسینما در گزینش خانم مرضیه برومند. اما امروز حال عمومی صنوف مختلف سینمایی نامساعدتر از آن است که برای چارهاش بشود به حداقلهای مدیریتی اکتفا کرد.
بحران فعلی نه فقط ناشی از تحولات اجتماعی اخیر، که میراثی است تلنبارشده حاصل از کمکاری یا ناکارآمدی مدیران ادوار قبل؛ چراکه اغلب مشکلات امروز سینمای ایران از دهه ۷۰ در زمان تأسیس «خانه» تابهحال امتداد داشته و از میان همه آنها فقط مسئله بیمه و مالیات و بعضاً پیگیری وضعیت قضایی اعضای گرفتار است که چارهجویی شدهاند. انبوه مشکلات باقیمانده مثل قاچاق فیلمها، فقدان امنیت شغلی، نبود بیمه بیکاری، ریزش تماشاگران، عدم کنترل دستمزدها، مسئله قراردادهای تیپ، ورود سرمایههای مشکوک، بلیه سانسور، سایه لشکر خفیه و... نمونه مسائلی هستند که همیشه یا نادیده گرفتهشده یا نهایتاً در بیانیهای محکوم شدهاند. انباشت تدریجی دهها مشکل به حال خود رهاشده، چندی است آشکارا نفس سینما را گرفته و نه فقط آن را از رقابت با مثلث «فیلم قاچاق- ماهواره- نمایش خانگی» بازداشته، بلکه عملا از سبد خرید کالای فرهنگی اکثر مردم حذفش کرده است.
یافتن راهکارهای خروج از این بنبست در درجه اول با خود خانواده سینماست که در قالب مجموعه صنوف سینمایی، مسئولیت اداره زیرمجموعههای خود ازطریق جذب مشارکت فعال و اخذ تصمیمات کلان را برعهده گیرد. ولی ضمناً منوط به داشتن قدرت و جایگاه اجتماعی بالایی است که «سینما» بهعنوان یکی از قویترین و پراقبالترین نهادها در تمام دنیا از آن برخوردار است. بدیهی است که چنین قدرتی در وهله اول از استقلال مالی خانه، سپس از مشارکت فعال اعضای آن حاصل میشود. متاسفانه سالهاست که بخش عمده هزینههای اصناف سینمای ایران از سمت دولت تأمین میشود. این امر اگرچه در ادوار گذشته بهویژه در سالهای شیوع همهگیری و توقف تولید، جنبه حمایت از اکثریت اعضای کمکار و بیکار یا بازنشسته صنوف را داشت، ولی متاسفانه شمشیر دودمی است که ضمناً میتواند برای اعمالفشار بر «خانه» و تصمیمات هیئتهایمدیره بهکار رود. این درحالیاست که بخش عمده اعضای سابقا فعال صنوف سینمایی اینک در آستانه بازنشستگیاند و بسیاری از جوانانی که امروز در صنعت فعالند هم، اصلا عضو صنف نیستند؛ بنابراین خانهسینما عملا با فقدان مشارکت اعضا و کمبود همیشگی بودجه روبهروست که از ظرفیت آن بهعنوان یک نهاد قدرتمند برای رفع مشکلات خودش کاسته و انتظارات اعضایش را به مطالبات رایج از صندوقهای بازنشستگی نزدیکش کرده است.
ازطرفدیگر جدیترین مسئله امروز سینمای ایران، ریزش تدریجی مشتریان سابق و ظهور نسلتازهای است که سلیقه کاملاً متفاوتی دارند و با زبانی دیگر سخن میگویند. این نسل نه رابطهای عاطفی و نوستالژیک با سالنهای سینما دارد، نه سیمای خود را در چهره شخصیتهای فیلمهای امروز ایرانی بازمیشناسد. آبشخورهای فکری و منابع تفریحاتش را مبادی جهانی تأمین میکنند و بود و نبود سینمای ایران، برایش علیالسویه است. با توجه به این ویژگیهای مخاطبان بالفعل امروز، سینمای ایران اگر بخواهد قافیه را نبازد و بازی تولید-عرضه را کلا به رقبا واگذار نکند، ناچار از پوستاندازی و همگامی با نسل جدید است. نوعی بازنگری و تغییر ماهیت که شاید تنها با ظهور یک «موج نو»ی دیگر و پدید آمدن یکجور «سینمای مستقل» حاصل شود. فیلمهایی که با زبان بچههای امروز سخن بگویند و با حسوحال، نیازها و مطالبات آنان هماهنگ باشند و گریبان سینمای ایران را از چنگ سلیقههای سنتی و تحجر حاکم بر سیستم هدایت-نظارت رها کنند.
ناگفته پیداست که نباید ظرفیت پذیرش و توانایی حمایت از چنین جریانی را از مدیران و کارچرخانانی که سه، چهار دهه و بیشتر با مخاطبان امروز سینما فاصله سنی دارند، انتظار داشت. آنها دیگر امتحانها را پس داده و اشتباهات را مرتکب شدهاند. منافع را تامین کرده و به اعتبار مطلوب رسیدهاند. نسخههای آنها دیگر برای سینمای ایران جواب نمیدهد. آنچه ممکن است این جسم روبهزوال را نجات دهد، دمیدن روح زندگی است که تنها با میدان دادن به جوانان و استقبال از حضورشان ممکن میشود. آنها هستند که مناسبات روز را میشناسند و دنیای آینده را در ذهن دارند.
صحیح است که مدیرانعامل قانوناً فقط مجری تصمیمات هیئتمدیره هستند، ولی مرضیه برومند نشان داده که هم شجاعت، هم درایت ایستادن مقابل منویات اشخاص برای تحکیم منافع جمعی را دارد. امید است حاصل دیدارهایش با اصناف، ناامیدی و خستگی نباشد و توانایی همیشگیاش در یافتن و جذب استعدادهای جوان را دستاویز آغاز تحولی نجاتبخش برای اصناف سینمای ایران کند؛ تا مثل همتایان قبلی خود درگیر روزمرگیهای مالی و اداری خانهای نشود که تدبیر امورش امروز بهدست اوست.