رویکرد نمایشنامهنویسان و کارگردانهای تئاتر با شاهنامه متفاوت بوده است برخی به شکل کلاسیک به روایت و حماسههای شاهنامه وفادار بودهاند و برخی نیز با رویکردی مدرن با این اثر ادبی که نظر از نمایشی بسیار مهم است، پرداختهاند.
بیستوپنجم اردیبهشتماه روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر حماسهسرای ایرانی و سراینده «شاهنامه» است. فردوسی نه تنها با سرایش شاهنامه، یکی از بزرگترین آثار ادبی کهن پارسی را خلق کرد؛ بلکه موجب حفظ و حراست زبان فارسی از گزند روزگار شد و هویت، فرهنگ و تاریخ ملت ایرانی را از هر گونه فراموشی مصون نگه داشت.
به گزارش اعتماد، شاهنامه به دلیل برخورداری از فرهنگی غنی و نگاه شگرفی که به اسطورههای کهن و فرهنگ ایرانزمین دارد، یکی از مهمترین آثار ادبی ملت فارسیزبان و جهان است. این اثر به دلیل قابلیتهای منحصر به فردش بستری را فراهم کرده است که سایر هنرها نیز از آن تغذیه کنند و موجد شکلگیری و خلق آثار جدیدی شود. تاکنون براساس این اثر که یکی از زندهترین آثار ادبی جهان نیز به شمار میرود؛ پژوهشهای ادبی متعددی صورت گرفته.
نقاشان بسیاری در طول تاریخ داستانها و مجالس رزم و بزم شاهنامه را در قالب نقاشی، نگارگری به تصویر کشیدهاند، مجسمههای متعددی براساس داستانها و شخصیتهای شاهنامه ساخته شده و قطعات موسیقیایی متعددی نیز ملهم از اشعار شاهنامه خلق شدهاند. داستاننویسان و نمایشنامهنویسان متعددی نیز متاثر از شاهنامه متنهای جدیدی را خلق کردهاند که برخی از این آثار روی صحنه رفتهاند. شاهنامهخوانیها و اجرای نقالی و پردهخوانی قرنهاست که در ایران رواج داشته است.
هر قدر که تاکنون آنگونه که باید خدمات نقالان برای انتقال فرهنگ به صورت شفاهی و سینه به سینه قدر دانسته نشده است. با این همه، اما هنوز شاهنامه اثری مادر و زایاست و همچنان میتوان از دامن آن متنهای جدیدی آفرید. هر چند که هنوز حق فردوسی و شاهنامه خوب ادا نشده است و میتوان ادعا کرد شاهنامه هنوز خوب خوانده نشده است. در این گزارش به نمونههایی از نمایشنامههای منتشرشده و تئاترهای اجراشده با برداشت از «شاهنامه» پرداختیم.
طبق پژوهشهای انجامشده نخستین نمایشنامهای که بر اساس شاهنامه فردوسی به رشته تحریر درآمده است؛ بر اساس داستان رستم و سهراب بوده و تاکنون رستم و سهراب بیش از هر حماسهای مورد توجه نمایشنامهنویسان قرار گرفته و پس از آن سیاوش بیشترین اقبال را از سوی نمایشنامهنویسان کسب کرده است.
رویکرد نمایشنامهنویسان و کارگردانهای تئاتر با شاهنامه متفاوت بوده است برخی به شکل کلاسیک به روایت و حماسههای شاهنامه وفادار بودهاند و برخی نیز با رویکردی مدرن با این اثر ادبی که نظر از نمایشی بسیار مهم است، پرداختهاند.
براساس منابع موجود علی نصر و علی پارسا در سالهای ۱۳۰۰ و ۱۳۱۰ هجری شمسی نمایشنامههایی را با نگاهی به شاهنامه فردوسی خلق کردند و محمد افشار نیز در سال ۱۳۱۱ نمایشنامه «کیخسرو» را از شاهنامه فردوسی اقتباس کرد. همچنین علی آذری نیز نمایشنامه «فردوسی در دربار سلطان محمود غزنوی» را نوشت. در سال ۱۳۱۳ ذبیح بهروز نمایشنامه «شب فردوسی» را نوشت که در جشن هزاره فردوسی روی صحنه رفت؛ این نمایشنامه در واقع ستایشی است از حماسهسرای بزرگ ایران «حکیم ابوالقاسم فردوسی».
عبدالحسین نوشین از جمله پژوهشگرانی است که پژوهشهای بسیاری روی «شاهنامه» انجام داده است. نوشین در ادبیات نمایشی ایران نمایشنامههایی را بر اساس این شاهکار ادبی خلق است که سه نمایشنامه را در هزاره فردوسی روی صحنه اجرا کرد.
بهمن فرسی نمایشنامهنویس و نویسنده ایرانی «مجموعه شاهنامه فردوسی» که شامل نقالی، نقشگویی و برخوانی میشود را نوشت و منتشر کرد. بهرام بیضایی که نامی آشنا برای اهل فرهنگ و هنر ایران در دوره معاصر از جمله نمایشنامهنویسان و کارگردانهایی است که در آثارش توجه ویژهای به شاهنامه فردوسی کرده است و برخی به خاطر شخصیت هنری و ادبی چند وجهی بیضایی و خدماتش به زبان فارسی او را همپایه فردوسی البته در دوره معاصر دانستهاند.
بهرام بیضایی که توجه ویژهای به شاهنامه فردوسی دارد و آثار متعددی نظیر «سه برخوانی» شامل نمایشنامههای «آژی دهاک»، «آرش» و «کارنامه بندار بیدخش» و «سهرابکشی» را با اقتباس از «شاهنامه» خلق کرده است. نمایشنامه سهرابکشی، ماجرای جنگ سهراب به عنوان نماینده توران با ایران است که رویارویی او در روند این جنگ با پدرش، رستم از لشکر ایران، البته بدون آنکه از نسبت فامیلیشان آگاه باشند، لحظات دراماتیکی را رقم میزند و به خاطر کشته شدن سهراب به دست پدرش رستم، اشک مخاطب را جاری میکند و او را در حزنی عظیم فرو میبرد.
افسانه نبرد رستم و سهراب که شاهکار شاهنامه فردوسی محسوب میشود، موضوعی است که ذهن و خلاقیت بسیاری از درامنویسان جهان را درگیر خود کرده و آنها را واداشته که متاثر از آن اثری خلق کنند. بیضایی آنطورکه خودش میگوید: «آنچه من کردم نوشتن رستم و سهراب است، چنانکه من امروز میفهمم. در واقع «سهرابکشی» فاجعهای است که فردوسی سروده، مضمون داستان همان است و عملا یک جور پشت صحنه آن یا در حقیقت محاکمه آن است.»
نمایشنامه سیاوشخوانی با اولین چاپ خود در سال ۱۳۷۵ روایتگر ماجرای نبردی همیشگی میان خیر و شر است. داستانی پیچیده، اما شگفتانگیز که بازهم وفاداری بهرام بیضایی را به اسطورههای شاهنامه بازگو میکند.
بیضایی قهرمانهایش را کاملا ناآشنا با مردم و جامعه امروز نمیسازد، بلکه همین آدمهای معمولی جامعه عصر خود را با چاشنی شخصیتپردازیهای بینظیر شاهنامه، تداعی کرده و به زندگی معاصر پیوند میدهد. ماجرا از این قرار است که جوانانی عاشق تئاتر، قصد اجرای نمایش سیاوشخوانی را در روستایی دارند.
چالش انتخاب نقشهای خوب و بد، بین این جوانان شعلهور میشود و احتمالا این نبرد، بیشباهت به نبردهایی که در گذشته بین خیر و شر اتفاق میافتاد، نیست! در این اثر بیضایی داستانی از شاهنامه را در پناهِ قهرمانهای امروزی پیش میبرد. بیضایی در روند نگارش آثارش، به هنرمندانهترین شکل ممکن به واسطه مطالعات و پیشینه تحقیقی در زمینه سنتهای نمایشی ایران و آیینهای سنتی مانند تعزیه و اشراف کامل بر اسطورههای حماسی شاهنامه، نشان داد به دنبال تاثیرپذیریهایی است که شخصیتپردازی و نوع روایت داستان در آثار نمایشیاش را شکل دهد.
پری صابری که یکی از زنان پیشتاز و تاثیرگذار عرصه هنرهای نمایشی ایران است؛ چندین دهه است که بخشی از تمرکز خود را برای خلق آثار نمایشی روی اقتباس از آثار ادبی گذاشته است و تاکنون متاثر از اشعار سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، عطار، مولانا، حافظ، سعدی و فردوسی آثار نمایشی خلق کرده و روی صحنه برده است. او تاکنون نمایشنامههای بیژن و منیژه، رستم و سهراب، سوگ سیاوش، رستم و اسفندیار و هفت خان رستم را براساس شاهنامه نوشته و روی صحنه برده است.
«رستم و سهراب» یکی از حلقههای پنجگانه اپراهای عروسکی بهروز غریبپوراست. او این اپرای عروسکی را براساس اثر موسیقایی لوریس چکناواریان اجرا کرده است. ساخت این اپرای تکپردهای برای چکناواریان ۲۵ سال زمان برده و رستم و سهراب یکی از اپراهای چهارگانه چکناواریان است.
بهروز غریبپور، کارگردان و سرپرست گروه تئاتر عروسکی آران نخستینبار با به روی صحنه آوردن اپرای عروسکی رستم و سهراب در سال ۱۳۸۳در تالار فردوسی، مسیر خلق اپرای ایرانی را تحقق بخشید. اپرای رستم و سهراب اولین اپرای عروسکی با استفاده از عروسکهای نخی (ماریونت) است که براساس اشعار شاهنامه اجرا میشود. البته پیش از این غریبپور نمایشنامه هفت خان رستم را نوشته و اجرا کرده بود.
ثمینی نیز از نمایشنامهنویسان و پژوهشگران تئاتر ایران است که پژوهشهای متعددی را درباره اسطوره و شاهنامه فردوسی انجام داده است. او «اسبهای آسمان خاکستر میبارند» را نوشته و یکی از داستانهای «شاهنامه» یعنی داستان «سیاوش» را دستمایه خلق این اثر قرار داده است. این نمایشنامه با کارگردانی علی راضی روی صحنه رفت.
کنسرت نمایش سی را براساس سه داستان «زال و رودابه، رستم و اسفندیار و رستم و سهراب» نوشته است که توسط علی اصغر دشتی در کاخ سعدآباد روی صحنه رفت. شکر خدا گودرزی یکی از این نمایشنامهنویسان است که پژوهشهای متعددی درباره ادبیات کهن به ویژه «شاهنامه» فردوسی انجام داده و نمایشنامههای متعددی را متاثر از این اثر کهن نوشته است. «راه مهر راز سپهر»، «سیاوش» و «رستم اسفندیار» از جمله آنهاست. گودرزی معتقد است شاهنامه بضاعت دراماتیک زیادی دارد و هر یک از قصهها خردهروایتهایی را در دل خود میپروراند. اینجاست که اهمیت شاهنامه مشخص میشود.
او حدود پنجاه سال از عمر خود را برای کار روی «شاهنامه» گذاشته و بر این باور است در سیاست کلان ایران روی این اثر بسیار کم کار شده است و ما نیاز به توجه بیشتری به «شاهنامه» داریم.» محمد چرمشیر با نگاه به «شاهنامه» فردوسی نمایشنامههایی، چون «روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشت» و «آخرین پر سیمرغ» را به نگارش درآورد. محمود عزیزی نیز با برداشتی آزاد از داستان «بیژن و منیژه» نمایشنامهای با همین عنوان نوشت که از سوی انتشارات نمایش منتشر شد. بیژن و منیژه روایت عشق اساطیری پسری از ایران و دختری از توران است.
محمود عزیزی نمایشنامه بیژن و منیژه را در پانزده پرده نوشت و در تئاتر شهر روی صحنه برد. نمایشنامه «یادگار زریران» یکی دیگر از آثاری است که بر اساس فرهنگ کهن و اسطورههای ایران زمین و با نگاه به «شاهنامه» توسط قطبالدین صادقی نوشته و اجرا شده است. رسول نجفیان نیز نمایشی را بر اساس داستان «بیژن و منیژه» و «رستم و سهراب» اجرا کرد. نمایش «ارخش» به نویسندگی و کارگردانی مسعود دلخواه هم یکی از نمایشنامههای اقتباسی از «شاهنامه» با محوریت داستان آرش کماندار است.
«مجلس برادرکشی» نیز ترکیبی است از شیوههای اجرایی تعزیه، نقالی و نمایش سایه با محوریت داستانی حماسی از «شاهنامه» که سیروس همتی آن را نوشت و روی صحنه برد. حمیدرضا قاسمی نمایشنامه «هشتمین خان من» خود را با اقتباس از داستان رستم و اسفندیار در «شاهنامه» فردوسی نوشته است که انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرد. نمایشنامه «بازگشت به خان نخست/ هشتمین خان» اثر محمد رضاییراد است؛ او در این دو نمایشنامه از شخصیتهای شاهنامه سود جسته و داستان خود را نقل کرده است. اسماعیل همتی نیز روایت رزم رستم و سهراب را در قالب نمایشنامهای با عنوان «داستانی پر آب چشم» نوشته است.
نمایشنامه «درفش کاویان» روایتی از قیام کاوه و فریدون علیه ضحاک است که ابوالفضل هاشمی آن را نوشته است. حمیدرضا نعیمی نیز نمایشنامهای با عنوان «درفش کاویانی» که درباره داستان ضحاک ماردوش است نوشته و زهره بهروزینیا نیز آن را در قالب تئاتر عروسکی روی صحنه برده است.
حسین پارسایی که در سالهای اخیر بخشی از تمرکز خود را روی نمایشهای موزیکال گذاشته است؛ این روزها نمایش هفتخان اسفندیار را در تالار وحدت روی صحنه برده است. با وجود تلاشهای نمایشنامهنویسان و کارگردانهای تئاتر، اما آنگونه که باید هنوز به شاهنامه فردوسی از جنبه نمایشی خوب پرداخته نشده است و ضرورت عزمی ملی وجود دارد تا در تمام عرصههای ادبی و هنری به این اثر بزرگ پرداخته شود.