جنگهای بزرگ برای مردم و کشورهایی که در آن مبارزه میکنند، به تراژدی تبدیل میشوند. این جنگها آمادهسازی جهان برای درگیری را نیز تغییر دادهاند که تبعات مهمی را برای امنیت جهانی در پی خواهد داشت. بریتانیا، فرانسه و آلمان ناظران خود را به محل جنگهای سرد آمریکا فرستادند تا درباره نبردهایی مانند گتیزبرگ (که سال ۱۸۶۳ در ایالت پنسیلوانیا رخ داد) مطالعه کنند.
به گزارش هم میهن، تاثیر دوئل تانکهای جنگ یوم کیپور (جنگ اعراب و اسرائیل) در سال ۱۹۷۳ این بود که ارتش آمریکا از نیرویی شکستخورده در ویتنام به نیرویی که در سال ۱۹۹۱ به عراق ضربه زد، تغییر پیدا کرد. این کمپین باعث شد رهبران چین ارتش آزادیبخش خلق را بازسازی و به نیروی قدرتمند امروزی تبدیل کنند. جنگ در اوکراین، بزرگترین جنگ اروپا از سال ۱۹۴۵ بهشمار میرود.
این جنگ درک از درگیری را برای دهههای آینده شکل میدهد. جنگ اوکراین هرگونه توهمی را از بین برده است که درگیری مدرن ممکن است به مبارزات ضدشورش محدود شود یا به سمت مبارزات کمتلفات در فضای سایبری پیش رود. در عوض، این جنگ به نوع جدیدی از نبرد با شدت بسیار بالایی اشاره میکند که ترکیبی از فناوری پیشرفته با قابلیت کشتار و مصرف مهمات در سطح صنعتی است. حتی پای شهروندان، متحدان و شرکتهای خصوصی را به میدان باز میکند.
به گزارش مجله اکونومیست میتوانید مطمئن باشید که رژیمهای خودکامه در حال بررسی روشهای پیشروی در هرگونه درگیری در آینده هستند. طبق گزارش ویژه مجله اکونومیست، میدانهای کشتار اوکراین سه درس بزرگ ارائه میکنند. اول اینکه اتفاقات میدان جنگ آشکارتر شدهاند.
دوربینهای بینوکولار یا نقشههای کاغذی را فراموش کنید؛ ماهوارههای پر از حسگر و کاروانهایی از پهپاد را در نظر بگیرید. ارزانقیمت و در دسترس، ماهوارهها دادههای اطلاعاتی را با الگوریتمهای در حال بهبود که سوزن را در انبار کاه تشخیص میدهند، بررسی میکنند؛ مثل سیگنال موبایل یک ژنرال روسی یا شمایل کلی یک تانک استتارشده. سپس این اطلاعات را میتوان از طریق ماهوارهها به پایینترین درجه سرباز در خط مقدم منتقل کرد یا از آن برای هدفگیری راکتها و تسلیحات با دقت و برد بیسابقه استفاده کرد.
این کیفیت بیش از حد شفافیت بدان معنی است که جنگهای آینده به شناسایی بستگی دارند. اولویت با شناسایی دشمن است قبل از آنکه دشمن شما را پیدا کند؛ برای کور کردن حسگرها، چه پهپاد باشند، چه ماهواره و از طریق حملات سایبری، جنگ الکترونیک یا مواد منفجره قدیمی، ابزار ارسال دادههای خود را در سراسر میدان نبرد مختل کنند. سربازان باید راههای جدیدی را برای مبارزه توسعه دهند با تکیه بر تحرک، پراکندگی، پنهانکاری و فریب. ارتشهای بزرگ جهان که نمیتوانند در فناوریهای جدید یا توسعه دکترینهای تازه شکست بخورند توسط طرف مقابل که این قابلیتها را دارد، خرد میشوند.
حتی در عرصه هوش مصنوعی، درس دوم این است که جنگ همچنان شامل توده فیزیکی عظیم صدها هزار نیروی انسانی و میلیونها ماشین و مهمات میشود. میزان تلفات در اوکراین شدید بوده است: توانایی دیدن اهداف و اصابت دقیق تعداد تلفات میزان تلفات را تشدید کرده است.
سربازان برای اینکه خود را تطبیق دهند، تپههایی از گل را برای کندن گودالهایی به اندازه نبرد پساندل یا نبرد وردون جابهجا کردهاند. مصرف مهمات و تجهیزات سر به فلک کشیده است: روسیه در عرض یک سال ۱۰ میلیون گلوله شلیک کرده است. اوکراین ماهانه ۱۰هزار پهپاد از دست میدهد. این کشور برای ضدحمله از متحدان خود درخواست کرده، مهمات خوشهای قدیمی ارسال کنند.
در نهایت، فناوری ممکن است نحوه برآورده شدن یا حفظ این نیاز برای نیروی انسانی بالا را تغییر دهد. در ۳۰ ژوئن، ژنرال مارک میلی، ارشدترین نیروی نظامی آمریکا پیشبینی کرد که یکسوم نیروهای مسلح پیشرفته طی ده پانزده سال آینده رُباتیک خواهند بود: نیروهای هوایی بیخلبان و تانکهای بدون خدمه را تصور کنید. اما با این حال ارتشها نیاز دارند که در این دهه و همچنین دهه آینده بجنگند.
این به معنی پرکردن ذخایر برای آمادهسازی در برابر میزان بالای اصطکاک، ایجاد ظرفیت صنعتی برای تولید سختافزار در حجم بسیار بزرگتر و اطمینانسازی از ارتشهایی که ذخایر قدرت انسانی دارند، است. نشست ناتو در یازدهم و دوازدهم جولای آزمایشی درباره این موضوع خواهد بود که کشورهای غربی میتوانند به تقویت مجدد اتحاد خود برای این اهداف ادامه دهند. درس سوم، درسی است که در بیشتر قرن بیستم بهکار گرفته شده است.
مرز یک جنگ بزرگ گسترده و نامشخص است. مبارزات غرب در افغانستان و عراق بهوسیله ارتشهای حرفهای کوچک انجام شد و مسئولیت نهچندان سنگینی را روی دوش شهروندان در خانه گذاشت (اما بیشتر مصیبت آن برای مردم محلی بود). در اوکراین، شهروندان نهتنها قربانیانی هستند که پایشان به جنگ باز شده (بیش از ۹هزار نفر جان خود را از دست دادهاند) بلکه مشارکت هم دارند: یک مادربزرگ در یک استان میتواند آتش توپخانهای را از طریق یک اپلیکیشن روی تلفن همراه هوشمند هدایت کند.
فراتر از مجتمع صنایع دفاعی قدیمی، گروه جدیدی از شرکتهای خصوصی ثابت کردهاند که مهماند. نرمافزار میدان جنگ اوکراین روی سرورهای ابری فناوریهای بزرگ در خارج از کشور قرار گرفته: شرکتهای فنلاندی دادههای هدفگیری و ارتباطات ماهوارهای آمریکایی را ارائه میدهند. میتوان شبکهای از متحدان با سطوح مختلفی از تعهد به تامین تجهیزات برای اوکراین استفاده کرد و تحریمهایی را روی تجارت روسها اعمال کرد.
مرزبندیهای جدید مشکلات تازهای را بهوجود میآورند. مشارکت روزافزون شهروندان سوالهای قانونی و اخلاقی را بهوجود میآورد. شرکتهای خصوصی که خارج از منطقه درگیری قرار دارند ممکن است در معرض حمله مسلحانه یا مجازی قرار بگیرند. همانطور که شرکتهای جدید درگیر میشوند، دولتها باید از اینکه هیچ شرکتی یک نقطه شکست نباشد، اطمینان حاصل کنند. هیچ دو جنگی مشابه نیستند. یک جنگ میان هند و چین ممکن است روی بالاپشتبام جهان انجام شود.
درگیری چین و آمریکا بر سر تایوان، قدرت هوایی و دریایی بیشتر، موشکهای دوربرد و اختلال در تجارت را به همراه خواهد داشت. تهدید متقابل استفاده از تسلیحات هستهای احتمالا برای محدود کردن تشدید تنش در اوکراین عمل کرده است: ناتو مستقیماً با یک دشمن مجهز به تسلیحات هستهای درگیر نشده است و تهدیدهای روسیه تاکنون مانند توپی صدا کردهاند. اما در درگیری بر سر تایوان، آمریکا و چین وسوسه میشوند به یکدیگر در فضا حمله کنند که میتواند به تشدید تهدیدات هستهای منجر شود، بهویژه اگر هشدارهای اولیه و ماهوارههای فرمان و کنترل از کار افتادهاند.
وسوسه جوامع لیبرال این است که از وحشتهای اوکراین و از هزینه گسترده و تلاش برای مدرنیزاسیون نیروهای مسلحشان عقبنشینی کنند. با این حال آنها نمیتوانند فرض کنند که چنین درگیریای میان اقتصادهای صنعتی بزرگ میتواند یک رخداد یکباره باشد. روسیه اتوکرات و بیثبات میتواند تهدیدی برای غرب برای دهههای آینده باشد.
افزایش قدرت نظامی چین یک عامل بیثباتکننده در آسیاست و تجدید حیات جهانی اتوکراسی میتواند وقوع درگیریها را محتملتر کند. ارتشهایی که از نوع جدیدی از جنگ صنعتی که در اوکراین به نمایش گذاشته شده، درسی نمیآموزند، در معرض خطر شکست در برابر ارتشهایی هستند که یاد میگیرند.
شاوشنگ جوشی میگوید جنگ اوکراین نشان داد که فناوری چگونه میدان جنگ را تغییر داده است، اما نقش توده مردم همچنان مهم است.
در سالهای ۱۹۷۰، ژنرالهای شوروی فهمیدند که آمریکا با پیشرویهایش در میکروالکترونیک در رقابت برای توسعه تسلیحات دقیق دوربرد، حسگرها (مانند ماهوارهها) برای هدفگیری و شبکههایی برای اتصال این دو، پیشرویهایی داشته است. آنها نام «مجموعه حملات شناسایی» را انتخاب کردند.
عملیات طوفان صحرا، پیروزی آسان و سریع آمریکا در عراق در سال ۱۹۹۱، بهنظر میرسد شواهد بیشتری از این مفهوم را ارائه دادند. چرا زمانی که میتوانید دشمن را با حملههای دقیق در پستهای فرماندهی و لجستیکی پشت خط مقدم بزنید، جنگ را از پشت سنگرها ادامه دهید؟ متفکران آمریکایی از «انقلاب در امور نظامی» استقبال کردند. حتی ارتشهای سرسخت مانند نیروهای دفاعی اسرائیل نیز موافقت کردند.
تخمینها نشان میدهد که میزان تلفات روسیه (کشته و زخمی) در جنگ علیه اوکراین بیش از ۲۰۰هزار نفر بوده است؛ میزانی که ۴ برابر تلفات شوروی در جنگ افغانستان است. جنگی که یک دهه طول کشید. تلفاتی که دو و نیم برابر ارتش بریتانیاست. از اوکراین هم خون زیادی رفته است. گزارشهای افشاشده سازمانهای اطلاعاتی آمریکا در اواخر فوریه نشان دادند که بیش از ۱۰۰هزار نفر تلفات در اوکراین وجود داشته که در این میان بیش از ۱۵هزار نفر کشته شدهاند.
ارتشهای روسیه و اوکراین هر دو نابود شدند و دوباره بهوجود آمدند، با تعداد بالایی از سربازان وظیفه و داوطلبانی که تجربه نظامی اندکی داشتند یا کلا تجربهای نداشتند. بسیاری از پیشقراولان ضدحمله کنونی اوکراین فقط چند هفته برای آموزش وقت داشتند. برخی از کشورهای اروپایی مانند فنلاند اگر در شرایط مشابهی قرار بگیرند میتوانند در مدتزمان کوتاه نیروهای بسیاری را بسیج کنند.
دسترسی اوکراین به استارلینک، منظومهای از ماهوارههای در مدار پایین زمین که بهوسیله اسپیس ایکس، کمپانی آمریکایی ایلان ماسک بدان معنی است که یک سرباز درجه پایین نیز ارتباط و اطلاعاتی دارد که زمانی به فرماندهان نظامی یگان محدود بود. به هیچ تجهیزات پیچیدهای هم نیاز نیست.
پارازیت الکترونیک منجر به سقوط پهپادها و موشکها از آسمان میشود. زمانی که توپچیهای اوکراین، موشکهای با دقت اکسکالیبر را در اوایل جنگ شلیک کردند، دستاوردی رضایتبخش بود. اکسکالیبرکه با جیپیاس هدایت میشود، راهحلی جادویی بهنظر میرسید: یک شلیک، یک حمله. اما در مارس ۲۰۲۳ تغییری بهوجود آمد.
پوستههای اکسکالیبر از آسمان به زمین ریختند و در تخریب اهداف شکست خوردند. اما فقط یک هدف وجود نداشت: هفتهها بدون ثبت یک ضربه موفقیتآمیز گذشت. این موضوع یادآور ناراحتکنندهای از این است که چگونه جنگ الکترونیک در اوکراین عمیقاً بر جنگ قابل مشاهده تاثیر گذاشته.
اگر جنگ مدرن بر پایه سه ستون باشد که شامل حسگرهای قدرتمند برای شناسایی هدف، مهمات با دقت فزاینده برای شلیک به هدف و شبکهای که این دو را به یکدیگر مرتبط میکند، جنگ الکترونیک میتواند هردوی آنها را ضعیفتر کند. اکسکالیبرها احتمالاً مثل مگس از آسمان میافتند، چون روسیه پارازیتهای قدرتمندی را روشن کرده که در سیگنالهای جیپیاسی که آنها را به سمت اهداف هدایت میکند، اختلال ایجاد میکنند یا به احتمال زیاد، در فیوز راداری که به آنها میگوید چه زمانی منفجر شوند. آنها تنها تسلیحاتی نبودند که به این شیوه متلاشی شدند.
جیامالآراس، راکتهای دقیق که توسط پرتابکنندههای هیمارس آمریکایی شلیک میشوند نیز به طور فزایندهای اهداف خود را از دست دادهاند یا نتوانستهاند تاثیر لازم را داشته باشند. امواج هوایی کییف و مسکو پر از پارازیت است همانطور که دو طرف بهدنبال منحرف کردن پهپادها و موشکها بودند.
این شیوه از جنگ الکترونیک اتفاق جدیدی نیست. در واقع سال ۱۹۰۴ در دوران جنگ روسیه و ژاپن آغاز شد. با اینکه در آن زمان تجهیزات توسعه نیافته بود – فیوز نزدیکی رادار ۴۰ سال بعد و ماهوارههای جیپیاسدار ۷۰ سال بعد اختراع شدند - دوران رادیو آغاز شده بود.
فناوری پای غیرنظامیان را به عمق جنگ میکشاند. جنگهای کوچک توسط نیروهای مسلح یک کشور انجام میشوند. جنگهای تمامعیار توسط کل ملتها به راه افتادهاند. غیرنظامیان نقش بزرگی را در دفاع از اوکراین ایفا کردهاند. زمانی که کییف در معرض تهدید قرار دارد، غیرنظامیان کوکتلمولوتف را مخلوط کردند تا به سمت خودروهای زرهی متجاوز پرتاب کنند. داوطلبان برای خودروهای نظامی و پهپادها کمکهای مالی جمعآوری کردند.
حتی بنیاد خیریه غیرنظامی Serhiy Prytula یک ماهواره برای ارتش خرید. به گفته هانا شلست از اندیشکده اوکراینی Prism، در جنگهای تمامعیار، تمایز غیرنظامیها از نظامیها از بین رفته است. مقاومت دیجیتالی مردمی به این مقیاسی که امروز در اوکراین دیده میشود تا ۱۵ سال پیش تقریباً غیرممکن بود.
جک مکدونالد از کینگر کالج لندن میگوید، وقتی که آمریکا در سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد، کمتر از یک درصد از جمعیت محلی به اینترنت دسترسی داشتند. در دوران جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ و فیلمهای تلفن همراه از نبرد سترده شد، میزان استفادهها از اینترنت ۲۲درصد بود. وقتی که روسیه در سال ۲۰۱۴ به اوکراین حمله کرد به ۴۶درصد رسید. سال گذشته این میزان به ۸۰درصد رسید. به گفته مکدونالد «آنچه در اوکراین میبینید استاندارد آینده خواهد بود.»
اقیانوسها امروز به میدانهای جنگ تبدیل شدهاند. روسیه حملات پهپادی به ناوگان دریای سیاه را دفع کرد. اما پهپادهای دریایی ممکن است برای دفاع در برابر ناوگانهای بزرگتر کافی نباشد. به گفته جیمز پارکین، مدیر توسعه نیروی دریایی سلطنتی از ۲۸ نبرد دریایی، تقریباً سه مورد حمله بهوسیله ناوگان بزرگتر پیروز شدند.
سال گذشته که روسیه به اوکراین حمله کرد، این کشور حدود ۲۰ ناو جنگی در دریای سیاه داشت. اوکراین اصلاً نیروی دریایی خاصی نداشت. در روز اول اوکراین تنها ناوچه خود، یک رزمناو زنگزده دوران شوروی را نابود کرد تا از افتادن آن به دست روسیه جلوگیری کند. با این حال جنگ در دریا مانند جنگ در خشکی، انتظارات گیجکنندهای دارد.
معاون دریاسالار اولکسی نیژپاپا، فرمانده نیروی دریایی اوکراین میگوید: «پس از جنگ مطمئناً یک کتاب درسی خواهیم نوشت و آن را به تمام آکادمیهای نظامی ناتو میفرستیم.»، اما در ۱۴ آوریل ۲۰۲۲، زمانی که اوکراین کشتی رزمناو روسی Moskva را غرق کرد، بزرگترین تلفات یک کشتی جنگی از زمان جنگ فالکلند در سال ۱۹۸۲ را رقم زد.
به گفته دریاسالا نیژپاپا، در پی این اتفاق ناوگان دریای سیاه به سرعت به عقب برگشت و هنوز بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ مایل دریایی دورتر از سواحل اوکراین قرار گرفته است. این امر خطر حمله آبی-خاکی به اودسا را از بین برده است: موانع ضدتانک که زمانی جادهها را محافظت میکردند، کنار گذاشته شدند و سربازان به دیگر بخشهای خط مقدم فرستاده شدند. در نتیجه راه برای توافقی در ماه جولای هموار شد که بر اساس آن روسیه موافقت کرد تا اوکراین به صادرات غلات ادامه دهد.
این اتفاق نهتنها به نفع اوکراین بلکه به دلیل اینکه ۷۰درصد از تجارت قبل از جنگ از طریق دریای سیاه انجام میشد، به نفع کشورهای در حال توسعه واردکننده غلات نیز شد. در عملیات کشتی Moskva هیچ انقلابی رخ نداد.
نیکلاس گرنهولم از آژانس تحقیقات دفاعی سوئد به نام FOI میگوید: «برای من این نشاندهنده اهمیت موشکهای ضدموشک زمینی مناسب، مینهای دریایی، مینهای دریایی و سرویس اطلاعاتی خوب است. همه در یک مفهوم عملیاتی منسجم کنار هم قرار گرفتند.»
شانس هم نقش مهمی بازی کرد: شرایط جوی ممکن است به رادارهای اوکراین اجازه دهد که تا فاصلههای خیلی دور را رصد کند. بیکفایتی روسیه هم نقش داشت. همانطور که تلفات عظیم تانکهای روسیه به دلیل تاکتیکهای ضعیف بود و نه به خاطر تحولات تکنولوژیکی که زرهها را منسوخ میکرد، مسکوا نیز یک داستان هشداردهنده برای رعایت اصول اولیه است.
ضربه خوردن یک مسئله است، ناتوانی در کنترل آتش، مسئلهای دیگر. آلسیو پاتالانو از کنیگز کالج لندن میگوید: «کنترل خسارت یک معیار کلیدی است که استانداردهای حرفهای نیروی دریایی باید براساس آن ارزیابی شود» رنه اندرسون، رئیس نیروی دریایی نروژ میگوید: «روزی که کشتی غرق شد همکارانم در ارتش گفتند که این باید پایان ایده ساخت کشتیهای جنگی بزرگ باشد.»
اندرسون در پاسخ میگوید که نه، «این پایان داشتن یک کشتی جنگی ۴۰ ساله است که بهروز نشده و خدمه آموزشدیده ندارد.» یک ناو جنگی جدیدتر با قدرت دفاع هوایی بهتر و خدمهای فرزتر، میشد موشکهای اوکراین را مهار کرد. رقابت دریایی به بنبست رسیده است. اوکراین نزدیک شدن کشتیهای روسی را متوقف کرده است. اما هواپیماهای روسی آزادانهتر حرکت میکنند و از خروج کشتیهای نیروی دریایی اوکراین جلوگیری میکنند.
به گفته دریاسالار نیژپاپا نتیجه آن ایجاد منطقهای خاکستری به وسعت ۲۵ هزار کیلومتر مربع در شمالغرب دریای سیاه است که هیچکدام از طرفین نمیتوانند آزادانه حرکت کنند. ناوگان دریای سیاه روسیه در شرایط امنیت نسبی قرار دارد، محاصره از راه دور را تحمیل میکند و به طور مرتب موشکهای کروز کالیبر را به اوکراین میفرستد. اوکراین به لطف کمکهای آمریکا و بریتانیا، اطلاعات خوبی در مورد حرکات این ناوگان دریافت میکند، اما موشک با برد کافی برای هدف گرفتن آنچه میبیند را در اختیار ندارد.
نیژپاپا میگوید: «پهپادها عناصر بسیار مهم جنگ امروز هستند. جنگ آینده، جنگ پهپادهاست.» اوکراین با جنگیدن یاد میگیرد. هیچکشور دیگری به این اندازه تجربه استفاده از پهپادهای دریایی را ندارد. اینکه آیا این حملات برای شکستن محاصره روسیه کافی خواهد بود یا نه سوال دیگری است.
حمله روسیه نشان میدهد که جنگ چقدر به لجستیک یا تدارکات وابسته است. مارتین ون کرولد، تاریخدان اسرائیلی ارتشها را «شهرهای متحرک» نامگذاری کرده است. تامین سوخت، تغذیه و تجهیزات صدها هزار مرد مسلح قدرتی در حد هرکول میخواهد. فرستادن این مردان به جنگ بدون توجه به این موارد میتواند باعث شود اتفاقات بدی رخ دهد. حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ هشداردهنده است.
در روزهای اول جنگ سربازان روسی با غذا، سوخت و مهمات ناکافی از بلاروس به سمت جنوب سرازیر شدند. کاروانهای نظامی جادههای به سمت کییف را مسدود کردند، ازجمله ترافیک قابل توجه ۶۰ کیلومتری در شمال پایتخت. پهپادهای اوکراینی، نیروهای ویژه و توپخانههای مهاجمان را با عذاب همراه کردند. کامیونهای حامل سوخت بدون زره و سایر وسایل نقلیه اهداف جذابی بودند. در نبردی که در جنوب چرنیهف در جریان بود یک ژنرال میگوید: «آنها فکر میکردند ما را محاصره کردهاند، ما فقط مسیر تمام تدارکات را برای آنها قطع کردیم و تمام.» این واحد با توپخانه منهدم شد.
چنین خطاهایی مشکلات عمیقتری را آشکار کرد. رونالد تی، کارشناس تدارکات نظامی در کینگز کالج لندن توضیح میدهد که تمام ارتشهای مدرن از دو رویکرد برای تدارکات استفاده میکنند: «لجستیک کششی که شامل پاسخ انعطافپذیر به سیگنالهای مصرف و تقاضا توسط واحدهای حاضر در میدان است و لجستیک فشار که در آن مهمات و مواد اولیه براساس نرخ استفاده از پیش تعیین شده ارسال میشوند.» دکتر تی میگوید که روسیه روی مورد دوم تکیه میکند که دلیل آن عمدتاً به میراث شوروی از فرماندهی از بالا به پایین و فقدان مدیریت مدرن زنجیره تامین برمیگردد.
اوکراین به ارتشهای جهان یاد میدهد که متفاوت فکر کنند، آموزش ببینند و برنامهریزی کنند. تاکتیکهایی که یک ماه جواب میدهند، ماه بعد شکست میخورند، زیرا افراد با آن سازگار میشوند. جنگ در منطقه وسیع بیدرخت اروپا میان دو ارتشی که میراث شوروی است با جنگهای آینده در هوا و دریا در اقیانوس آرام متفاوت است. اما برخی از اصول جنگ نمایان شده است. اول، میدان نبرد مدرن میتواند مکان دشواری باشد.
حسگرهای مدرن میتوانند اهداف را با راستیآزمایی بیسابقهای ببینند. مهمات مدرن میتوانند این اهداف را با دقت بیسابقهای مورد اصابت قرار دهند. هوش مصنوعی چه در یک هواپیمای بدون سرنشین باشد چه در مقر ارتش که سوخت سیلی از دادههای اطلاعاتی است، میتواند اهداف را با سرعت و ظرافت بیسابقهای شناسایی و اولویتبندی کند. تناسب اندام سربازان نیز مسئله بسیار مهمی است، چون به گفته کارشناسان نیاز به حرکت مداوم برای سربازان مسئله سختی خواهد بود.