bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۵۰۷۱۸

دره «ندید» نام این خیابان مهم تهران است/ گذر بیشتر تهرانی‌ها به این گذر ترسناک افتاده است

دره «ندید» نام این خیابان مهم تهران است/ گذر بیشتر تهرانی‌ها به این گذر ترسناک افتاده است

قدیمی‌ها مثلی داشتند اینکه؛ رفتنت با خودت هست برگشتن‌ات با خدا ساکن قدیمی محله یوسف‌آباد گویا در جوانی هوای رفتن به این محدوده نظامی را می‌کند و گشتی هم دردره ندید می‌زند تا ببیند این دره و تپه ترسناک که همه از آن صحبت می‌کنند چیست و خودش آن را تجربه کند که گیر ماموران می‌افتد و ضمانت چند نفر از اهالی و سال‌ها بومی بودن خودش به دادش می‌رسد و باعث رهایی‌اش می‌شود.

تاریخ انتشار: ۱۲:۲۵ - ۲۷ تير ۱۴۰۲

یوسف‌آباد نامی آشنا برای بسیاری از تهرانی‌هاست، هم به دلیل محبوبیتی که این منطقه به لحاظ سکونت و امکانات برای همه دارد و هم به دلیل تاریخی که پشت آن نهفته است.

به گزارش همشهری آنلاین، یوسف‌آباد و بسیاری از تپه‌های اطراف تهران را در زمان ناصری میرزا یوسف آشتیانی آباد کرد. میرزا یوسف ملقب به مستوفی‌الممالک، چنان که از کتاب‌های تاریخی برمی‌آید، دست‌به‌خیر بوده است. می‌گویند در دوران قحطی در ایران، بخش زیادی از املاک پدری‌اش را فروخت و کارگران زیادی را به‌کار گرفت تا باغ‌هایی برایش بسازند. ساخت باغ‌ها تا پایان قحطی طول کشید و به این ترتیب هم کارگران نانی برای خوردن داشتند و هم تهران صاحب محله‌ای و پردار و درخت به نام یوسف‌آباد شد.

«جمشید رحمانی‌پناه» معتمد و از ساکنان قدیمی این محله می‌گوید: «این محله همه‌چیز داشت؛ قنات، استخر، آسیاب، کاروانسرا. همه نیاز‌های مردم همین‌جا تامین می‌شد. جایی که الان بیمارستان حضرت فاطمه است استخر بزرگی داشت که آب‌های آن در محله روان بود و می‌رفت باغ‌های اطراف مثل باغ خاله صغری را آبیاری می‌کرد.

باغ‌های زیادی هم داشتیم که با قنات‌های جوشان محله سیراب می‌شدند. باغ توت، باغ آلبالو، گیلاس. تمام کوچه‌های این جا که الان می‌بینید منظم و ردیف به ردیف هم شکل گرفته‌اند باغ بودند و سرسبز.» او با یادآوری خاطرات خوش گذشته که خیلی هم دور نیست، می‌گوید: «همه کودکی و نوجوانی و جوانی من در همین باغ‌ها گذشت. از باغ‌ها رد می‌شدیم می‌رفتیم ونک، لاله‌زار و... ٦٠ سال پیش یوسف آباد که مثل الان راه ماشین رو و آسفالته نداشت.»

یک دره ترسناک و این همه داستان

یوسف‌آباد در قدیم گسترده‌تر بود؛ ضلع جنوب آن می‌رسید به خیان کاخ (فلسطین) و آب کرج (بلوار کشاورز) و ضلع شمال آن به ده ونک. شرق آن به تپه‌های عباس‌آباد و ضلع غرب هم به امیرآباد متصل می‌شد. سال ١٣٤٤ شکل گرفت و شد آنچه که الان هست.

رحمانی‌پناه می‌گوید: «یوسف‌آباد شامل ٢ بخش بود؛ یک قسمت از خیابان مستوفی‌الممالک (شهید اکبری) شروع می‌شد و می‌آمد به خیابان ابن‌سینا- اسدآبادی (محمدرضا شاه) و کاخ اول و دوم که همین بیستون و چهلستون بود تا می‌رسید به مدبر که الان خیابان شهید مهیار مهرام است.

خیابان جهان‌آرا اصلا وجود نداشت. دره بود که به آن می‌گفتند دره ندید و خارج از محدوده بود.»، اما چرا دره ندید؟ دراین‌باره هم کسی بهتر از خود رحمانی‌پناه ٧٦‌ساله که همه دوران عمرش در این محله گذشته است نمی‌تواند دراین‌باره توضیح دهد. می‌گوید: «این خیابان همه‌اش دره بود وهیچوقت گذر مردم به آنجا نمی‌افتاد، بالطبع، چون کسی آنجا را ندیده بود اسمش را گذاشته بودند دره ندید. جنوب آن هم زندان قزل قلعه بود.

جهان‌آرا خشک و تپه ماهور و ناامن بود. این زندان که الان به میدان تره‌بار معروفی هم تبدیل شده و خیلی از تهرانی‌ها برای خرید مایحتاج روزانه‌شان به آنجا می‌روند و برای‌شان نامی آشناست، زمانی محل نگهداری زندانیان سیاسی و نظامی بود و ورود به آن هم قوانین خاص خودش را داشت.

قدیمی‌ها مثلی داشتند اینکه؛ رفتنت با خودت هست برگشتن‌ات با خدا» ساکن قدیمی محله یوسف‌آباد گویا در جوانی هوای رفتن به این محدوده نظامی را می‌کند و گشتی هم دردره ندید می‌زند تا ببیند این دره و تپه ترسناک که همه از آن صحبت می‌کنند چیست و خودش آن را تجربه کند که گیر ماموران می‌افتد و ضمانت چند نفر از اهالی و سال‌ها بومی بودن خودش به دادش می‌رسد و باعث رهایی‌اش می‌شود.

یوسف آباد

رحمانی‌پناه از یوسف‌آباد دیگری هم صحبت می‌کند که به‌صورت قلعه بوده و ٤ در و برج و برج‌بان داشته و ساکنان آن درون قلعه زندگی و کشاروزی می‌کردند. او می‌گوید: «مردم روز‌ها از قلعه بیرون می‌رفتند و کشاورزی می‌کردند و شب‌ها به قلعه برمی گشتند. مسجدی به نام مسجد قلعه هم داشتیم در خیابان بیست و سوم یا شایان فعلی که چند پله می‌خورد می‌رفت پایین و با خشت و گل ساخته شده بود.» این مسجد بازسازی شده و الان به نام مسجد سالار شهیدان معروف است.

همه نام‌های یک خیابان

«به خیابان شهید جهان‌آرا دره گرگی هم می‌گفتند شاید وجه تسمیه آن برمی گردد به سکونت اقوام مختلف که از جا‌های دیگر به این محله کوچ کرده بودند و درگیری‌های که هر از گاهی بین آن‌ها رخ می‌داد.»

رحمانی پناه در ادامه به اسم دیگر این خیابان اشاره می‌کند، دوم ژوئن و می‌گوید: بعد از سفر شاه به آلمان مردم این کشور در اعتراض به دیکتاتوری او به خیابان می‌روند، گویا شاه عده‌ای از چماقداران خود را آنجا هم برده بود. درگیری که بین موافقان و مخالفان حضور شاه صورت می‌گیرد یک دانشجوی آلمانی روز دوم ژوئن ١٩٦٧ با گلوله مامور پلیس آلمان کشته می‌شود. تا مدت‌ها به خیابان جهان‌آرا دوم ژوئن می‌گفتند. بعد از جنگ تحمیلی و شهادت محمد جهان‌آرا، نام این فرمانده پرآوازه زینت‌بخش نام این خیابان قدیمی و مهم منطقه ما می‌شود.

bato-adv
bato-adv
bato-adv