فیلم «مارمولک» دیگر نمیتواند برای نسلجدید جذاب و تاثیرگذار باشد، چون منطق تاثیرگذاری آن در ذهن جوانان بهدلیل همان منطقی که خود فیلم را توقیف کرد، دیگر قابلپذیرش نیست. منطقی که دین و دینورزی را در روایت و قرائتی که خود میپسندد تقلیل داده و به معیاری یگانه تبدیل کرده و هرکس را که در این تعریف نمیگنجد از دایره دین و دینداری خارج کرده یا به او برچسب کافر و مرتد میزنند.
هم میهن نوشت: گفتوگو با کمال تبریزی در روزنامه هممیهن با واکنشهای متفاوت و بازتابهای فراوانی در رسانهها و شبکههایاجتماعی همراه شد که شاید بیشترین دلیل آن، اظهارنظر او درباره فیلم «مارمولک» بود. اینکه دیگر نمیتوان «مارمولک» ساخت. به اعتقاد او فیلمی مثل «مارمولک»، برای جامعه امروز دیگر تاثیرگذاری قبل را ندارد.
تبریزی در توضیح دلایل و چرایی این موضوع گفته بود: «نسل امروز نگاه دیگری به قشر روحانی دارد که با فضای فیلم «مارمولک» و طنز آن مماس نیست و چهبسا نتواند او را جذب کند یا بخنداند. امروز اگر نتوانیم روح زمانه و زبان نسل جدید را درک کنیم، نمیتوانیم فیلم پرمخاطب بسازیم».
میخواهم به این سخن کمال تبریزی این نکته را اضافه کنم که یکی از دلایلی که موجبشده امروز فیلمی مثل «مارمولک» نتواند با نسل جدید ارتباط برقرار کند یا آنها را بخنداند یا به خردورزی دعوت کند، همان دلایلی است که موجب توقیف این فیلم شد. همان دلایلی که موجب فشار آوردن بر وزارت ارشاد وقت شد تا پس از سههفته اکران فیلم و استقبال بالای مخاطب از آن، فیلم را از پرده پایین بکشند. فیلمی که ازمنظر دینی از فرهنگ تساهل، تسامح، مدارا و تحملپذیری میگفت و اینکه دین در انحصار یک قرائت و گفتمان خاص نیست و «بهاندازه آدمها، راه برای رسیدن به خدا وجود دارد».
اما همین دیالوگ را که بر دیالکتیک و گفتوگوی بین انسانها و ارزش «مدارا» تاکید میکند بهمثابه تبلیغ و ترویج پلورالیسم دینی فرض گرفته و تفسیر کردند و حتی آن را به اندیشههای عبدالکریم سروش و کتاب «صراطهای مستقیم» او ربط دادند و گفتند، «مارمولک» مروج گفتمان دکترسروش و پارادایم پلورالیسم دینی اوست. همین نگاههای تنگنظرانه، قهرآمیز و تندرویها نهتنها فیلم را از امکان اکران خود محروم کرد که اساساً همین نگرش در سیاستهای فرهنگی و اجتماعی موجب شد تا نسل جدید نهتنها مسافر قطار دین نشود که در هر ایستگاه تاریخی از این قطار پیاده شود.
اگر این برخوردهای حذفی درباره فیلم «مارمولک» صورت نمیگرفت و آثار دیگری با همین بینش و نگرش در سینمای ایران ساخته میشد، جوانان بیشتری جذب دین میشدند. متأسفانه همان تفکر و منطقی که فیلم «مارمولک» را از نمایش حذف کرد، تجربه دینداری را برای نسل جدید به امری دافعهبرانگیز تبدیل کرد. با سختگیریها و فشارهای بیمورد در دیندارکردن جامعه، معلوم است که نسلجوان دیگر نمیتواند پیام فیلم «مارمولک» را باور کند.
بهقول پرویز پرستویی در نقش رضا مارمولک: «– آقاجان بهشت که زورکی نمیشه! آنقدر فشار میدین که از اونور جهنم میزنه بیرون». میتوان فیلم «مارمولک» را بهعنوان یک فیلم سینمایی از حیث زیباییشناسی و فرم روایی و تکنیکال نقد کرد یا نپسندید اما ایده و اندیشهای که در زیر متن آن وجود داشت، معقول و پسندیده بود.
فیلم نهتنها ضدارزشهای دینی نبود که برعکس، مروج آن هم بود و بر تکثر در اندیشه و مدارا در رفتار تاکید میکرد و مصداقی از اینبیت حافظ بود که: «آسایش دوگیتی تفسیر این دوحرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا». فیلم «مارمولک» دیگر نمیتواند برای نسلجدید جذاب و تاثیرگذار باشد، چون منطق تاثیرگذاری آن در ذهن جوانان بهدلیل همان منطقی که خود فیلم را توقیف کرد، دیگر قابلپذیرش نیست. منطقی که دین و دینورزی را در روایت و قرائتی که خود میپسندد تقلیل داده و به معیاری یگانه تبدیل کرده و هرکس را که در این تعریف نمیگنجد از دایره دین و دینداری خارج کرده یا به او برچسب کافر و مرتد میزنند. اما مدعای فیلم «مارمولک» این بود که ابتدا باید آدمها را اهلی کرد و اهلیکردن یعنی ایجاد علاقه کردن.
نسل جدید زمانی میتواند متاثر از فیلمهایی مثل «مارمولک» در این زمانه شود که در او نسبت به دین و خدا، ایجاد علاقه کرد. خدایی که در خطکشیهای سیاسی و فکری، محصور نمیشود.
خدای «مارمولک» در روایت ایدئولوژیک محصور نبود، خدای همه بود. همان خدای بخشنده و مهربان. همان خدایی که رضا مارمولک در سخنرانی پایان فیلم معرفیاش میکند. آنجا که بالای منبر رفته و به زندانیان میگوید: «اما خدا که فقط متعلق به آدمهای خوب نیست، خدا، خدای آدمهای خلافکار هم هست و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد. فیالواقع خداوند، اند لطافت، اند بخشش، اند بیخیالشدن، اند چشمپوشی واند رفاقت است. رفیق خوب و بامرام همهچیزش را پای رفاقت میگذارد. اگر آدمها مرام داشته باشند هیچوقت دزدی نمیکنند ولی متأسفانه بعضاً آدمها تکخوری میکنند و این بدِ روزگار است. بایستی ما یک فکری به حال اهلیشدن آدمها بکنیم؛ اهلیکردن یعنی ایجاد علاقهکردن و این تنها راه رسیدن به خداست و خیلی هم مهم است.»