فصل تازه زندگی یزدی در تهران رقم خورد و مقالات و اشعار او یکی پس از دیگری در معدود روزنامههای پایتخت به چاپ میرسید. او به چاپ اشعار و مقالاتش بسنده نکرد و با انتشار روزنامه طوفان عملاً وارد مبارزات سیاسی علیه زور و جور حاکمان دوره مشروطه شد.
اگر اهل شعر و ادبیات باشید حتماً داستان زندگی فرخی یزدی، شاعر و روزنامهنگار آزادیخواه دوره مشروطه را که مدتی در یکی از گاراژهای تهران زندانی بود شنیدهاید. فرخی یزدی در این گاراژ دوران تبعید را سپری میکرد، اما باز هم دست از مبارزه نکشید.
به گزارش همشهری آنلاین، وقتی انقلاب مشروطه و جنبش آزادیخواهی در ایران اوج گرفت برخی شاعران و ادبای ایرانی هم به آن پیوستند. به همین خاطر کمتر شاعر یا نویسندهای را میتوان سراغ داشت که در دوره مشروطه با این جنبش همراه نشده باشد. فرخی یزدی، شاعر و روزنامهنگار مشهور دوره مشروطه را باید در زمره همین افراد قرار داد.
محمد فرخی یزدی در سال ۱۲۶۸ در یزد به دنیا آمد و دوران کودکی را با پادویی در نانوایی گذراند. او از نوجوانی به سرودن اشعار اجتماعی علاقهمند بود و یک قطعه شعر هم در نوروز سال ۱۲۸۹ بین مردم خواند، کار دستش داد. حاکم وقت یزد که خودش را مخاطب شعر فرخی یزدی میدانست دستور داد دهان شاعر نوجوان را با سوزن و نخ بدوزند و زندانیاش کنند. فرخی یزدی بعد از دو ماه شکنجه و به خاطر فشار مردم به دولت وقت، سرانجام از زندان آزاد شد و از یزد به تهران آمد.
فصل تازه زندگی یزدی در تهران رقم خورد و مقالات و اشعار او یکی پس از دیگری در معدود روزنامههای پایتخت به چاپ میرسید. او به چاپ اشعار و مقالاتش بسنده نکرد و با انتشار روزنامه طوفان عملاً وارد مبارزات سیاسی علیه زور و جور حاکمان دوره مشروطه شد.
فرخی یزدی در سال ۱۳۰۷ به مجلس شورا راه پیدا کرد، اما در مجلس هم در برابر طرفداران و جیرهخواران حکومت قاجار قرار گرفت. با روی کارآمدن رضا شاه، فشارها روی آزادیخواهان چند برابر شد و فرخی یزدی هم با نوشتن مقالات و اشعار طوفانی به جنگ دیکتاتوری رضا خان رفت.
شاعر یزدی بعد از فراز و نشیبهای بسیار توسط دولت در یکی از گاراژهای تهران در حوالی خیابان ری زندانی شد و آنجا هم دست از مبارزه نکشید.
فرخی مدتی توسط دولت ایران در گاراژ توکلی و سپس در عمارت کلاهفرنگی دربند شمیران تحت نظر بوده و در این میان هرگز دست از مبارزه بر نمیدارد. نصرالله حدادی، تهرانشناس در باره تبعیدگاه موقت فرخی یزدی میگوید: «فرخی یزدی در فروردین سال ۱۳۱۱ در برلین با تیمورتاش دیدار میکند و راضی میشود که از آلمان به تهران برگردد. او شهریور سال ۱۳۱۱ بعد از کش و قوسهای فراوان از طریق خاک ترکیه و عراق وارد ایران میشود و حوالی سهراه امینحضور اسکان پیدا میکند. اینطور که از شواهد و قرائن پیداست، شاعر لب دوخته یزدی مدتی را در بالاخانه گاراژ فولادی حبس میشود.»
با دستگیری تیمورتاش و عوض شدن معادلات سیاسی در ایران، سرنوشت برای فرخی یزدی طور دیگری رقم میخورد. برخی منابع مکتوب تاریخی از حبس فرخی یزدی در گاراژ توکلی تهران خبر دادهاند، اما نصرالله حدادی به ضرس قاطع میگوید که شاعر آزادیخواه یزدی چند ماه در گاراژ فولادی در حبس غیررسمی به سر برده است: «فرخی یزدی در بهار سال ۱۳۱۲ و بعد از چند ماه اقامت در گاراژ فولادی به عمارت کلاهفرنگی دربند شمیران منتقل میشود و شعر معروف «دربند دربندیم ما» را در همین محل سروده است.»
حدادی درباره روزهای سخت فرخی یزدی در گاراژ فولادی تهران میگوید: «فرخی در یکی از اتاقکهای گاراژ فولادی محبوس بوده و کسی نمیداند دقیقاً چند روز یا چند ماه را در این محل گذرانده، اما شواهد تاریخی میگوید او بین شهریور ۱۳۱۱ تا بهار ۱۳۱۲ در گاراژ حبس فولادی بوده و کسی نمیداند در این گاراژ شعری سروده یا خیر.»
داستان زندگی پرفراز و نشیب فرخی یزدی در سال ۱۳۱۹ به پایان میرسد. شاعر لب دوخته یزدی که به اتهامات واهی راهی زندان شده به دلیل شکنجههای عذابآور اقدام به خودکشی میکند، اما زنده میماند تا اینکه رضا شاه دستور میدهد با آمپول هوا در زندان شهربانی به زندگیاش پایان بدهند. با گذشت دهههای طولانی هنوز کسی از محل دفن فرخی یزدی اطلاع ندارد؛ شاید رضا شاه حتی از گور این شاعر آزدایخواه هراس داشته است.