نفوذ روسیه در خاورمیانه به مقولهای قابل تامل تبدیل شده است. هرچند به دلیل حمله روسیه به اوکراین، کاهش نفوذ این بازیگر در منطقه پرحاشیه ملموس شده؛ این گزاره در میانه جنگ اسراییل و حماس بهشدت خودنمایی میکند.
محسن برهانی در اعتماد نوشت: پاییز ۲۰۱۲، سفارت ایالات متحده در مسکو درباره نقش روسیه در خاورمیانه جلسهای برگزار کرد. یک دیپلمات امریکایی باتجربه در سخنرانی خود بر این موضوع تاکید داشت که چگونه روسیه به یک نیروی بیفایده تبدیل شده که هرگز قادر به بازپسگیری جایگاه اتحاد جماهیر شوروی در خاورمیانه نیست. این نشست در شرایطی برگزار شد که مسکو برای نقشآفرینی در قامت بازیگر اصلی در سوریه و منطقه، خیزی جدی برداشت. امروزه، نفوذ روسیه در خاورمیانه به مقولهای قابل تامل تبدیل شده است. هرچند به دلیل حمله روسیه به اوکراین، کاهش نفوذ این بازیگر در منطقه پرحاشیه ملموس شده؛ این گزاره در میانه جنگ اسراییل و حماس بهشدت خودنمایی میکند.
در حالی که مسکو ۱۰ سال پیش در عرصه دیپلماسی سوریه نقشی محوری داشت، فشار روسیه در شورای امنیت سازمان ملل برای برقراری آتشبس در غزه چندان مورد توجه قرار نگرفته است. این تضاد نمادی برای پایان نقش مهم ۱۰ساله مسکو در منطقه است. به نوشته فارن پالیسی، ولادیمیر پوتین حتی قبل از به دست آوردن مجدد کرسی ریاستجمهوری روسیه در مه۲۰۱۲، مصمم بود جایگاه این کشور در خاورمیانه را برجستهتر کند. او احتمالا اعتقاد داشت که چنین نفوذی برای روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ ضروری است.
در بحبوحه جنگ سوریه بود که مسکو مسیر خود را به سمت هدف تازهای در خاورمیانه متمایل کرد. پوتین سپتامبر ۲۰۱۳ نخستین گام را در این مسیر برداشت. ایالات متحده به بهانه ادعایی استفاده از سلاح شیمیایی آماده مداخله مسلحانه در سوریه بود.
به ادعای ناظران، این همان لحظهای بود که پوتین طرحی برای برونرفت از بحران ارایه کرد. سازشی دیپلماتیک که به موجب آن روسیه متعهد شد تا در از بین بردن زرادخانه تسلیحات شیمیایی در سوریه با امریکا همصدا شود. دو سال بعد، روسیه با مداخله نظامی در سوریه موقعیت خود را در منطقه تثبیت کرد. در کمتر از یک سال، نیروهای مسکو جریان جنگ را تغییر دادند؛ موفقیتی که پوتین برای نفوذ در سراسر منطقه به نمایش گذاشت. روسیه با تسلط خود بر سوریه به مرکز دیپلماسی منطقه، از آنکارا تا ریاض و قاهره تبدیل شد.
با همکاری ایران و حزبالله در میدان نبرد در سوریه، روابط مسکو با تهران گرمتر شد. اسراییل نیز مجبور شد که نیروهای نظامی روسیه، مانند سامانههای پدافند هوایی که میتوانستند نیروهای هوایی اسراییل را زمینگیر کنند در همسایگی خود پذیرفته و سیاستهای خود را تغییر دهد. عراق و مصر نیز برای همکاری اطلاعاتی با روسیه و مبارزه با تروریسم خیز برداشتند. حتی پس از مدتی، نیروهای کرملین برای مداخله در جنگ داخلی لیبی، وارد این کشور شدند.
مسکو از طرح جدید خود در منطقه استفاده کرد تا خود را جایگزینی برای ایالات متحده نشان داده و از نارضایتی کشورهای منطقه در قبال سیاستهای واشنگتن، برای تقویت نفوذش استفاده کند. در رابطه با ترکیه، مسکو با لحاظ کردن حمایت غرب از کودتای نافرجام علیه رجب طیب اردوغان در سال ۲۰۱۶ و همچنین درگیریهای مداوم بر سر همکاری ایالات متحده با نیروهای کرد در سوریه که آنکارا آنها را گروههای تروریستی میداند، برای گسترش حوزه نفوذش در این جغرافیا سرمایهگذاری کرد. در مصر، پوتین از نگرانیهای دولت اوباما پس از سرنگونی دولت منتخب اخوانالمسلمین توسط ارتش مصر در سال ۲۰۱۳ برای توسعه روابط گرم با عبدالفتاح السیسی، رییسجمهور جدید مصر خیز برداشت.
در اسراییل نیز پوتین از رویکرد مشابهی پیروی و با سوءاستفاده از روابط سرد میان اوباما و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل روابط تل آویو و کرملین را تقویت کرد. سال ۲۰۱۸ و تنها یک ماه پس از قتل جمال خاشقجی توسط عوامل دولت عربستان سعودی، پوتین روی موفقیت و آینده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان شرط بست و در اجلاس گروه بیست برای نزدیکیاش با شاهزاده آن را به نمایش گذاشت.
موضعگیری مبتنی بر منافع و دیپلماسی ماهرانه مسکو به این بازیگر کمک کرد تا با موفقیت از شکافهای منطقهای عبور کند. سیاست روسیه عملگرایانه بوده و به ایدئولوژی یا ارزشهایی مانند دموکراسی پایبند نبوده است. روسیه توانست بهطور همزمان روابط خود را با ایران، اسراییل و عربستان سعودی بهبود بخشد. این کشور توانست دولت ترکیه و گروههای کرد در سوریه را درگیر کرده و ماهرانه در برابر انتقادهای آنکارا از واشنگتن منفعل بماند.
با این حال، حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، آغازگر کمرنگ شدن تدریجی نفوذ کرملین در خاورمیانه بود. به باور ناظران، حمله بدون توجیه روسیه، ضمن خدشهدارکردن جایگاه بینالمللی این کشور، مسکو را به گزینهای با جذابیت اندک برای کشورهای منطقه تبدیل کرد.
برای مثال، قاهره به واسطه فشارهای واشنگتن، ارسال محمولههای برنامهریزیشده تسلیحاتی به روسیه را متوقف کرد. آنکارا نیز از خرید سری جدید سامانه دفاع هوایی اس-۴۰۰ روسیه منصرف شد؛ احتمالا ترکیه به این نتیجه رسیده که بازی با کارت روسیه از اعتبارش در برابر واشنگتن میکاهد. بنابراین، امروز اهرم مسکو در روابطش با کشورهای کلیدی به شکلی جدی از کار افتاده است. اگرچه در واکنش به سرنگونی یک جنگنده روسی توسط ترکیه در سال ۲۰۱۵، مسکو با اعمال تحریمهای دردناکی علیه آنکارا، اردوغان را مجبور به عذرخواهی کرد، اما امروز همین کشور (روسیه) به ترکیه به عنوان مجرای انتقال کالا برای دورزدن تحریمهای غرب متکی است.
هواپیماهای روسی اکنون از استانبول و دوبی عبور میکنند تا محدودیتهای حریم هوایی اروپا را دور بزنند. در نتیجه، مسکو حضور نظامی و امنیتیاش در خاورمیانه را تضعیف کرده است. در حالی که روسیه هنوز یک پایگاه دریایی و هوایی کلیدی در سوریه دارد، برخی نیروها و تجهیزات خود در آنجا را برای پشتیبانی از عملیات نظامیش در اوکراین خارج کرده است. به ادعای ناظران روسیه برای تغذیه ماشین جنگی خود، ناچار شده تا امتیازهای بسیاری را در اختیار بازیگران کوچکتر قرار دهد.
حمله حماس علیه اسراییل و پاسخ تند اسراییل احتمالا نقطهای بدون بازگشت برای کاهش نفوذ روسیه در خاورمیانه باشد. روابط روسیه و اسراییل قبلا به دلیل حمله روسیه به اوکراین تیره شده، اما واکنش پوتین به بحران غزه احتمالا اوضاع را بدتر کرده است. مسکو با مقصردانستن سیاست ایالات متحده، از محکومیت صریح حمله حماس خودداری کرد.
پرهیز مسکو از موضعگیری به نفع اسراییل، چندان بیحاشیه نبوده است؛ بهطوری که یک سیاستمدار از حزب نتانیاهو در تلویزیون دولتی روسیه برای انتقاد از واکنش کرملین حضور یافت. احتمالا جنگ اسراییل و حماس، رقابتهای منطقهای را برای روسیه دشوارتر میکند؛ به ویژه به دلیل گرمشدن روابطش با تهران. به ادعای ناظران، در حالی که مسکو ترجیح میدهد از انتخاب بین اسراییل و ایران اجتناب کند و نمیخواهد هیچکدام از دو بازیگر را کامل از دست بدهد، تلاش برای حفظ بیطرفی در بحبوحه تشدید درگیری، در روابط مسکو با تهران و تلآویو سردی ایجاد میکند. اگر مسکو مجبور به انتخاب شود، احتمالا بر اساس منافعش در ارتباط با اوکراین تصمیم خواهد گرفت.
روسیه همچنین در ارتباط با ایران و عربستان سعودی، بازیگرانی که متحدش هستند، فاقد اهرمی برای میانجیگری است. این پکن بود که میانجیگر عادیسازی روابط بین تهران و ریاض شد. یقینا جنگ اسراییل و حماس تحولی خوشایند برای مسکو است که توجه جامعه بینالمللی را از جنگ اوکراین منحرف کرده و ایالات متحده را مجبور میسازد تا در مورد اولویت کمکهای امنیتی به اسراییل یا اوکراین یکی را انتخاب کند.
در نهایت، بحران ناشی از حمله حماس به اسراییل میتواند آینده خاورمیانه را شکل دهد. با این حال، بعید است که مسکو نقش زیادی در این فرآیند داشته باشد. در حالی که یک دهه پیش روسیه در بحثهای پیرامون جنگ داخلی سوریه نقشی محوری داشت، مسیر آینده خاورمیانه احتمالا از بحران غزه عبور خواهد کرد؛ بدون اینکه مسکو بتواند در آن سهمی را از آن خود کند.