برخی از کنسرتها فراتر از کنسرتهای معمولی بوده و خود را در خاطرات همه خوش شانسهایی که در آنها شرکت کرده اند، حک میکنند.
یک احساس جادویی در مورد موسیقی زنده وجود دارد. این میتواند به نحوه انعکاس صدای باس در سینه شما، انرژی دسته جمعی حاضران، یا احساس همه جانبه و هیجان انگیزی باشد که از اجرا کنندگان ساطع میشود. با این حال، برخی از کنسرتها فراتر از کنسرتهای معمولی بوده و خود را در خاطرات همه خوش شانسهایی که در آنها شرکت کرده اند، حک میکنند. با ما همراه باشید تا شما را با ۱۰ مورد از حماسیترین و فراموش نشدنیترین کنسرتهای تاریخ موسیقی آشنا کنیم.
اجرای نفسگیر و فراموش نشدنی کویین در Live Aid در سال ۱۹۸۵ جواهری درخشان در عرصه کنسرتهای ماندگار است. فردی مرکوری ابا قدرت صوتی که میتوانست فرشتگان را بگریاند رهبری این کنسرت را بر عهده داشت. فهرست آهنگهای اجرا شده در این کنسرت یک انتخاب پرقدرت و بی نقص بود که آهنگهایی مانند “راپسودی بوهمی” و “رادیو گا گا” را شامل میشد. با این حال، چیزی که این کنسرت را واقعاً حماسی کرد، ارتباط بی نقص و محسوس بین اعضای گروه و جمعیت عظیم استادیوم ومبلی بود که فضایی از جادوی خالص را ایجاد میکرد. قدرت فرماندهی و مدیریت فردی روی صحنه نیز افسانهای بود. او یک اجرای صرف را به یک موعظه راک اند رول تبدیل کرد. سولوهای گیتار برایان مییک الهام صوتی تمام عیار بود و بخش ریتم، با جان دیکان و راجر تیلور، ضربان قلبی را فراهم میکرد که به این هیجان دامن میزد. فضای Live Aid نیز گروه کویین را به اوج اجراهای زنده فرستاد و جایگاه این گروه را به عنوان یکی از بزرگترین گروههای راک تاریخ تثبیت کرد.
کنسرت MTV Unplugged نیروانا در سال ۱۹۹۳ تنها یک کنسرت نبود بلکه تغییری بزرگ در چشم انداز موسیقی بود. کرت کوبین با موهای ژولیده و صداهای خش دارش، گیتار الکتریک خود را با گیتار آکوستیک تعویض کرد. این اجرا به ما یک نیروانای برهنهای را داد که هم ترسناک و هم صمیمی بود. سری آهنگهای انتخابی گواهی بر تسلط گروه بر کارهای متفاوت بود و آثار کلاسیکی مانند Come as You Are و نسخهای هیجان انگیز از ترانه The Man Who Sold the World اثر دیوید بویی را در خود داشت.
چیزی که این اجرا را واقعا حماسی کرد، اصالت مطلق آن بود. آسیب پذیری کوبین به خوبی نمود پیدا میکرد در حالی که این خواننده در اعماق احساسی اشعارش حرکت میکرد. همکاری با Meat Puppets در آهنگهایی مانند Lake of Fire یک پیچش غیرمنتظره به آن اضافه کرد و آن را به یک هیجان مطلق موسیقایی تبدیل کرد. کسنرت MTV Unplugged نیروانا ثابت کرد که حتی خدایان سبک موسیقی راک نهیلیستی هم میتوانند با درون نگری آکوستیک خود مخاطب را شیفته خود کنند. این کنسرت یک تصویر صمیمی از یک گروه موسیقی محبوب در اوج قدرتشان است.
در سال ۲۰۰۹، خود رئیس، بروس اسپرینگستین، سالن Big Apple را به بهشت راک اند رول تبدیل کرد. این کنسرت نفسگیر در نیویورک برگزار شد، جایی که شهری که هرگز نمیخوابد کاملاَ بیدار بود و به ریتم سرود نمادین اسپرینگستین، Born to Run، چنگ میزد. اسپرینگستین با داشتن E Street Band در کنار خود، صحنه را به یک میدان نبرد موسیقایی تبدیل کرد. این اجرا جشن آزادی و فرار بود که روح سرکش خود ترانه را بازتاب میکرد. در حالی که جمعیت به شدت هیجان زده بود، اسپرینگستین اشعار را با شور و شوق مطلق میخواند، و انرژی در مدیسون اسکوئر گاردن به اوج بی سابقهای رسید. از سولوهای ساکسیفون تا همخوانیهایی در اوج قدرت، هر عنصر از ترانه Born to Run در نسخه لایو این ترانه تقویت شده بود. برای آنهایی که شانس حضور در این کنسرت را داشتند، آن شب شبی بود که هرگز فراموشش نمیکنند.
در کهکشان لحظات نمادین کنسرت، کنسرت Motown ۲۵ Moonwalk مایکل جکسون در سال ۱۹۸۳ ستاره شمالی بود که نمیشد آن را ندید. این اجرا تنها یک حرکت مشهور موسوم به پیاده روی ماه نبود بلکه یک حرکت رقصی بود که هزاران حرکت تقلیدی را در پی داشت. سلطان پاپ روی صحنه رفت و با غرور فریاد زد: «می خواهم تاریخ را بازنویسی کنم»؛ و دقیقاً نیز همین کار را کرد. اجرای مایکل جکسون در این کنسرت تنها نمایشی از صدای بی تکرار جکسون نبود، بلکه یک شاهکار و کلاس آموزشی در اجرای کنسرت روی صحنه بود. رقص پیاده روی ماه، حرکتی که به نظر میرسید قوانین فیزیک را به چالش میکشد، همه را بهت زده کرد و یک زلزله فرهنگی در پی داشت که هنوز هم ادامه دارد. جکسون یک رقص ساده را به یک پدیده جهانی تبدیل کرد و تماشاگران در سالن Pasadena Civic Auditorium شاهد تولد حرکت رقصی بودند که یک عصر موسیقایی را تعریف میکرد. Motown ۲۵ تنها یک کنسرت نبود، یک تاجگذاری بود. مایکل جکسون دی انای فرهنگ پاپ را تغییر شکل میداد، در حالی که هر بار یک حرکت پیاده روی روی ماه را اجرا میکرد. اگر نقطه اوجی برای اجراهای کنسرتی وجود داشته باشد، این جایگاه برای کنسرت Motown ۲۵ از مایکل جکسون رزرو شده است.
Woodstock ’۶۹ نهایت سمفونی صلح و عشق بود که از موسیقی فراتر رفت تا به یک سنگ محک فرهنگی تبدیل شود. نیم میلیون نفر برای تعطیلات آخر هفته در مزرعهای ساده در بثل، نیویورک جمع شدند تا نسلی را تعریف کنند. این سمفونی با حضور افسانههایی مانند جیمی هندریکس، جنیس جاپلین و The Who برگزار شد، اما این تنها قدرت ستارهای نبود که آن را حماسی کرد. این جشنواره یک مدینه فاضله آشفته بود که انتظارات و هنجارهای اجتماعی را نادیده میگرفت. دشتهای گل آلود به زیست بوم مشترک وحدت تبدیل شدن، جایی که در آن روح با هم بودن حاکم بود. نسخه نمادین هندریکس از سرود ملی سرکش و عمیق بود که آشفتگی آن دوران را به تصویر میکشید. جیغهای خش دار جنیس جاپلین اصالتی مطلق داشت که با اشتیاق مردم برای آزادی همخوانی داشت. ووداستاک تنها یک کنسرت نبود بلکه بیانیهای بود، یک شورش علیه وضعیت موجود. این کنسرت به نمادی از ضد فرهنگ تبدیل شد، گواهی بر قدرت موسیقی در پرورش ارتباط و به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی. ما همیشه کنسرت Woodstock ’۶۹ را به عنوان یک زلزله فرهنگی به یاد میآوریم که هنوز هم در تاریخ موسیقی طنین انداز است.
اجرای رولینگ استونز در آلتامونت در سال ۱۹۶۹ در تاریخ راک اند رول ماندگار شده است، اما نه به دلایلی که میک جگر امیدشان را داشت. آلتامونت که به عنوان ووداستاک ساحل غربی شناخته میشد، به کابوسی آشفته تبدیل شد. برنامه ریزی ضعیف، جمعیت انفجاری، و چاقو خوردن فجیع یک مرد جوان به مقیاس حماسی این رویداد لطمهای سنگین زد. در حالی که موسیقی اجرا شده هیجان انگیز بود، این کنسرت به خاطر انرژی تاریک و شومی که در هوا پرسه میزد، به یاد آورده میشود. گروه رولینگ استونز ناخواسته زمینه را برای یک درگیری فاجعه بار بین ضد فرهنگ و واقعیت فراهم کرد که نمونه آن را استخدام گروه Hells Angels به عنوان تیم امنیتی کنسرت بود. این یک داستان هشدارآمیز بود که هر جشنواره موسیقایی به صلح، عشق و حال و هوای خوب ختم نمیشود. آلتا مونت به نمادی از پایان پرتلاطم دهه ۶۰ شد، جایی که رویای هماهنگی با واقعیتهای تلخ آن زمان تصادم کرد. رولینگ استونز در آلتامونت نمایشی حماسی به تمام دلایل اشتباه بود.
تور The Wall Live از پینک فلوید از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۱ یک نمایش عظیم موزیکال بود که از مرزهای یک کنسرت معمولی فراتر رفت. یک دیوار عظیم را تصور کنید که آجر به آجر در طول کنسرت ساخته شده و در نهایت گروه را از تماشاگران جدا میکند – یک استعاره هنری به قدرتمندی خود ترانه دیوار. تولید این کنسرت بسیار باشکوه و عظیم بود، با عروسکهای بادی بزرگ، نمایشگرهای نوری خیره کننده و البته آن خوک پرنده ماندگار. وسعت محض این اجرا بازتابی از شکوه و عظمت آلبوم گروه بود و آن را به تجربهای فراموش نشدنی تبدیل کرد. راجر واترز، دیوید گیلمور، و بقیه گروه یک نسخه بسیار احساسی از ترانه دیوار را اجرا کردند و قدرت موسیقی خود را با جلوههای پیشگامانه صحنه ترکیب کردند. جلوههای بصری دقیق و شدت محض موسیقایی، مخاطبان را حیرت زده کرده بود. کنسرت The Wall Live فقط یک کنسرت نبود، بلکه یک ماجراجویی چند رسانهای به درون اعماق شاهکار پینک فلوید بود.
کنسرت Homecoming از بیانسه در کواچلا در سال ۲۰۱۸ چیزی بیش از یک کنسرت بود. این یک رویداد فرهنگی بود که اینکه یک اجرای زنده موسیقی چه میتواند باشد را بازتعریف کرد. ملکه بیانسه نه تنها به روی صحنه رفت بلکه یک امپراتوری روی آن بنا کرد. او سروصدای زیادی روی صحنه نمایش کواچلا ایجاد کرد و به اولین زن سیاهپوست تبدیل شد که در این فستیوال خبرساز شد و تاریخساز شد. این نمایش با همراهی گروهی بزرگ از رقصندگان و یک لباس حیرت انگیز همراه بود که ادای احترامی به کلاژهای تاریخی سیاهپوستان بود. فهرست ترانهها نیز یک سفر ماجراجویانه در دوران حرفهای باشکوه بیانسه بود، از کلاسیکهای Destiny’s Child تا ترانه Lemonade. انرژی مُسری او جمعیت عظیم حاضر در کواچلا را به کندوی تپندهای از طرفداران تبدیل کرد. رقصهای دقیق و جذاب، همراهی دوباره غافلگیر کننده با Destiny’s Child و صدای بی نقص او با هم ترکیب شدند تا منظرهای فراموش نشدنی خلق کنند. بیانسه فقط اجرا نمیکرد بلکه تجربهای را رقم زد که در اجراهای زنده اثرگذار شد. کنسرت Homecoming در کواچلا شاهکاری در شکوه موسیقایی بود.
در حال و هوای مالیخولیایی فستیوال پاپ مونتری در سال ۱۹۶۷، جیمی هندریکس طوفانی را به راه انداخت که مرزهای راک اند رول را برای همیشه بازتعریف کرد. هندریکس که مجهز به آن گیتار Fender Stratocaster مشهور خود بود، گیتار خود را روی آتش به صدا درآورد و هنگامی که شعلههای آتش با ریتم سولوهای هیجان انگیز او میرقصید، حضار را در بهت فرو برد. مردی که یک بار گفت: «من کسی هستم که وقتی که وقت مردنم برسد باید بمیرم، پس بگذار زندگی ام را آن طور که میخواهم زندگی کنم»، این فلسفه را در یک نمایش همراه با آتش بازی محقق کرد. این فقط یک نمایش نبود، بلکه یک انقلاب موسیقایی بود. فضای کنسرت شامل تفسیری باشکوه از Wild Thing بود که صدای دگرجهانی هندریکس و گیتارش را برجسته میساخت و مرزهای گیتارنوازی معمول را در مینوردید. سالن مونتری برای یک نمایش پرهیجان شمنی روی صحنه آماده نبود و همچنین حاضران. جیمی هندریکس در فستیوال پاپ مونتری یک غسل تعمید با آتش بود که نامش را در تاریخ راک حک کرد.
در سال ۱۹۷۳، دیوید بویی در یک نمایش عظیم که هنوز در تاریخ راک طنین انداز است، از زیگی استارداست خداحافظی کرد. این کنسرت خداحافظی یک نمایش عظیم بود که در سالن Hammersmith Odeon در لندن برگزار شد. بویی که در زرق و برق همیشگی زیگی غرق شده بود، عنکبوتها را از طریق یک اودیسه موسیقایی که بیشتر شبیه یک سفر عرفانی بود تا یک کنسرت، از مریخ به زمین رهبری میکرد. کنسرت خداحافظی از گروه زیگی استارداست فقط درباره موسیقی نبود بلکه تصادف خیره کننده زیبایی شناختیهای علمی تخیلی، مد فراتر از جنسیت و کاریزمای جذاب بویی بود. این کنسرت پایان نمادین زیگی استارداست، شخصیت متفاوت بویی بود و با اعلام بازنشستگی این شخصیت بر روی صحنه، طرفداران را شوکه کرد. تئاتری بودن این اجرا، همراه با خداحافظی تلخ بویی، یک هیجان احساسی ایجاد کرد. مرگ زیگی احتمالات موسیقی زنده را بازتعریف کرد و اثری بر خاطرات کسانی گذاشت که به اندازه کافی خوش شانس بودند تا شاهد سقوط نهایی استارداست باشند.
منبع:روزیاتو