جهان تاکنون شاهد برنامهریزیهایی برای احداث ابرپروژههایی نظیر ابرپروژه لاین و نئوم عربستان سعودی بوده است، پروژه لاین بخشی از یک پروژه بزرگتر به نام نئوم (NEOM) و متعلق به گروهی از هلدینگها به نام «مناطق اقتصادی ویژه» (SEZs) است که به نقض جدی حقوق بشر متهم هستند و سعی میشود حواس مردم با کمپینهای عوام فریبانه عربستان سعودی و وعدهی زندگی لوکس وسط یک بیابان پرت شود. اما درصد موفقیت و یا شکست در این ابرپروژهها متفاوت بوده است. اکنون با نگاهی بر تاریخچه آنها به بررسی سرنوشت احتمالی ابرپروژه لاین میپردازیم.
از چین تا آمریکا، کشورها گاه به گاه رویای ابرپروژههای تجاری را در سر پروراندهاند و اغلب با شکست و در برخی موارد با موفقیتهایی مواجه شدهاند، اما باید دید واژه «موفقیت» در این ابرپروژهها چگونه تعریف میشود.
به گزارش ایسنا، در چین شاهد ردیفهای ظاهراً بیپایانی از ماشین آلات در مجموعهای به اندازه یک شهر با ۱۷ هزار کارمند بودهایم که نمونهای از آن را میتوان در فیلمی به نام فکتوری سیتی (Factory City) محصول سال ۲۰۱۲ مشاهده کرد یا مجتمعی به مساحت ۱.۴ مایل مربع (۳.۶ کیلومتر مربع) با ۴۵۰ هزار کارمند به نام فاکسکان سیتی (Foxconn City) در چین راهاندازی شده بود که به شرایط کاری نامناسب و خودکشی کارگران معروف بود. در آنجا، محصولات شرکتهای اپل، آمازون و دل تولید میشد که مردم در سراسر دنیا با خوشحالی از آنها استفاده میکردند، اما از هزینههای انسانی و ظلمهایی که به کارگران آن روا شده بود، خبر نداشتند.
اکنون جدیدترین پروژه مهندسی اجتماعی عربستان سعودی، شهری خطی به نام The Line است که در مسیر تبدیل شدن به تاسیسات بزرگ بعدی است که نوآوری را جشن میگیرد و در عین حال سؤالاتی جدی در مورد هزینههای انسانی ایجاد میکند.
قرار است این شهر ۱۰۵ مایلی (۱۷۰ کیلومتری) که بین دو خط آینهای از آسمانخراشها قرار خواهد گرفت، مجموعه وسیعی از امکانات مانند حمل و نقل سریع و امکانات رفاهی لوکس را در خود جای دهد.
اما این نوع از منظره شهری بیپایان، مانند چیزی است که در داستان کوتاهی به نام «شهر متمرکز» (The Concentration City) نوشته جِی جی بالارد (J. G. Ballard) آمده است و سابقهای طولانی در مواجهه با شکست دارد.
پروژه لاین بخشی از یک پروژه بزرگتر به نام نئوم (NEOM) و متعلق به گروهی از هلدینگها به نام «مناطق اقتصادی ویژه» (SEZs) است که به نقض جدی حقوق بشر متهم هستند و سعی میشود حواس مردم با کمپینهای عوام فریبانه عربستان سعودی و وعدهی زندگی لوکس وسط یک بیابان پرت شود.
در عوض باید به روایت پشت بسیاری از این پروژههای عجیب و غریب در سالهای اخیر توجه کرد و آنچه را که آنها در مورد وضعیت وخیم سرمایهگذاری در کارهای عمومی به ما میگویند.
اواسط تا اواخر دهه ۲۰۰۰ میلادی، دورهی اعلام پروژههای بلندپروازانه در مقیاس شهری بود که همگی حول ایدههای نوآوری دیجیتال و آینده انرژی پاک شکل گرفتند.
امارات متحده عربی زمانی که شرکت دولتی سرمایهگذاری موبادالا (Mubadala)، شهر مصدر (Masdar) را با چشماندازی از آیندهای با فناوری پاک در خارج از ابوظبی راهاندازی کرد، سرانه زیست محیطی بسیار بالایی داشت و حالا تقریباً دو دهه بعد، این مکان به دلیل استفاده از فرآیندهای با انتشار آلایندگی بالا به شکل نیمه ساخته رها شده و ناتمام مانده است.
در حال حاضر این مکان شبیه به چیزی مانند «شهر ارواح» شده است و امارات متحده عربی به تازگی اعلام کرده که قصد دارد آن را به اولین منطقه اقتصادی فضایی جهان تبدیل کند.
به همین ترتیب، زمانی که شهر هوشمند اینچئون تحت عنوان U-City در کره جنوبی پیشنهاد شد، قول ایجاد فضایی مناسب برای عابران پیاده، انتشار کم کربن و بهرهمندی از فناوری روز با تراکم شهری کافی برای دعوت به زندگی پویا داده شد.
دولت کره امیدوار بود این شهر با بیش از یک میلیون نفر جمعیت، به یک مرکز قابل توجه برای توسعه تجارت بینالمللی تبدیل شود، اما با وجود تمام فناوریهای جذاب توسعه یافته و نصب شده در بسیاری از بخشهای تکمیل شده آن، این شهر تا به امروز کمجمعیت، منزوی و مهجور باقی مانده است.
عربستان سعودی نیز سوار بر آن موج اواسط دهه ۲۰۰۰ شد و به شهر اقتصادی ملک عبدالله (KAEC) افتخار میکرد، پروژهای به وسعت واشنگتن دی سی که توسط شرکت سهامی عام Emaar Economic City اداره میشود.
وعده داده شده بود که این پروژه، عربستان سعودی را با افتتاح یکی از بزرگترین و کارآمدترین بنادر تجاری جهان، به کشوری بینیاز از نفت تبدیل میکند. اما چیزی که در نهایت حاصل شد این بود که برنامهریزان نه تنها در تخمین هزینههای ساخت و ساز، بلکه هزینههای اتصال نیز موفق نبودند. سرانجام، این پروژه ورشکسته و متوقف شد و تازه امسال سرمایهگذاران جدید آن اعلام شدند، به این امید که به رونق این منطقه که هنوز کمتر از ۱۰ هزار ساکن دارد، کمک شود.
پروژههای مشابهی در مقیاس کوچکتر در غرب، نظیر پروژههایی از جانب شرکت الفبت (Alphabet) و پروژه Quayside در تورنتوی کانادا نیز با چنین مشکلاتی دست به گریبان شدهاند.
ضمن اینکه هیچ فهرستی از پروژههای کلانشهر بدون ذکر «شهر مریخی» شرکت اسپیسایکس متعلق به ایلان ماسک و «سیلندر چرخان اونیل» در مدار زمین متعلق به شرکت بلو اوریجین و بنیانگذار آن جف بزوس کامل نمیشود.
در حالی که بزوس انتظار ندارد این فناوری تا چند نسل آینده آماده شود، شرکت او روی ابزارهای لازم برای نزدیکتر کردن بشریت به این هدف کار میکند. ایلان ماسک، اما برخلاف بزوس، تاریخهای نزدیکتر و هدف بلندپروازانهتری در آینده نزدیک برای فرستادن بشر به مریخ دارد.
جزئیات ابرپروژه محمد بن سلمان با قیمت تخمینی ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد دلار قابل بررسی است. ابرپروژه نئوم قرار است یک کلانشهر در سواحل دریای سرخ باشد که یک زندگی لوکس را در شرایطی پایدار در تمام طول سال با انرژی پاک و زنجیره تامین برتر در یک محیط بینظیر ارائه میدهد.
انگیزههای اعلام شده بن سلمان برای این پروژه نیازمند توجهی عمیقتر است. در واقع، برنامهریزی برای آیندهای بهتر برای کشوری که حدود ۶۵ درصد از شهروندان آن زیر ۳۵ سال هستند، چالش برانگیز است. علاوه بر این، دور کردن عربستان سعودی از اقتصاد مبتنی بر نفت، به سوی آیندهای سبزتر با کاهش شدید اثرات زیست محیطی انسانی میتواند منافع آشکاری برای سیاست بینالملل این کشور داشته باشد.
نگرانیهای حقوق بشری زیادی نیز در این میان وجود دارد. بن سلمان به خاطر نقش خود در قتل جمال خاشقجی روزنامهنگار سعودی بدنام است. عربستان سعودی نیز در زمینه رعایت حقوق بشر، به ویژه در مورد کارگران مهاجر، زنان و اخراج اعضای قبیله حویطات برای توسعه پروژه The Line بدنام است. چرا که فردی به نام عبدالرحیم الحویتی تنها چند ساعت پس از انتقاد از اخراج برنامهریزی شده قبیله خود از روستای الخریبه برای باز کردن راه این پروژه، در یک حمله توسط نیروهای امنیتی سعودی کشته شد؛ بنابراین طبیعی است که منتقدانی برای این ابرپروژه وجود داشته باشد.
مناطق ویژه اقتصادی اخیراً محل نگرانی دانشگاهی، صنعتی، دولتی و سازمانهای غیردولتی شدهاند، اما دلایل بسیار محکمی نیز برای محبوبیت اولیه و فزاینده آنها وجود دارد. آنها در اشکال مختلفی از جمله بندرهای آزاد و مناطق آزاد تجاری وجود دارند و در مقیاس بزرگتر، به ویژه برای کشورهایی که سعی میکنند راه خود را از تنگناهای اقتصادی باز کنند، قطعاً مزایای خود را دارند.
به عنوان مثال، کشوری که به شدت به صادرات نفت وابسته است، اغلب توسط بازار متزلزل آتی نفت محدود میشود و سرمایه آزاد شده کافی برای توسعه صنایع کاملا جدید (مثلاً برای انرژی پاک) را به تنهایی ندارد؛ بنابراین حداقل در تئوری، یک کشور با محاصره یک قطعه زمین و دعوت از سرمایهگذاران به منطقهای با مقررات تجاری راحتتر، میتواند به سرعت نوآوری محلی، رشد شغل و جریانهای درآمدی جدید را تقویت کند.
اما در عمل، در حالی که برخی از کشورها مانند جمهوری دومینیکن از طریق مناطق اقتصادی خاص از اقتصادهای با بازده پایینتر به اقتصادهای با بازدهی بالاتر رسیدهاند، همه کشورها نتوانستهاند اقتصاد قوی تولید-صادرات چین در مناطق صنعتی مبتنی بر مناطق ویژه اقتصادی را تکرار کنند.
ضمن اینکه علاوه بر سوابق تاسف بار برای پروژههای کلانشهرها، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) همچنین بر نقش مهم مناطق ویژه اقتصادی در پولشویی، قاچاق و سایر فعالیتهای غیرقانونی تاکید کرده است.
تحقیقات و پژوهشهای بیشتر روی مناطق ویژه اقتصادی، آنها را به عنوان مکانهایی برای فرار مالیاتی نشان میدهد و به ناسازگاری آنها با شیوهها و دستور العملهای سازمان تجارت جهانی اشاره میکند.
در نهایت، تجربه نشان داده است که اغلب در ابرپروژههای اینچنینی، صدها میلیارد دلار هدر میرود، در حالی که میتوان به طور مستقیم از آن به سود بیشتری رسید.
ما میتوانیم با هم شهرهای شگفت انگیزی را در آینده بسازیم. در واقع، بسیاری از معماران و شهرسازان سختکوش این کار را انجام میدهند، اما هر زمان که افراد و شرکتهای ثروتمند این کار را از طریق مدلسازی از بالا به پایین و مبتنی بر فناوری، به ویژه در قلمرویی با استثنائات قانونی انجام میدهند، باید نگاهی دقیق به آن داشته باشیم.
پروژههای کلانشهری به شدت خصوصیسازی شده مانند نئوم، نشانهای از جریان یافتن پول به سمت پروژههای مهندسی اجتماعی است که اغلب بدون هیچ تعهدی برای خدمت بهتر به بشر، با شکست مواجه میشوند.