«جلوی دانشگاه، دانشجوی من، حجابش را برمی دارد و عدهای تندرو با او درگیر میشوند. در یک شرایط اجتماعی و تاریخی که امنیت منطقه در خطر، و کشور من به لحاظ نظامی محاصره شده است، این عده با برداشتهای تند، امنیت ملی را قربانی نگاه خود میکنند به دلیل این که نگاه این عده خاص، نگاه خوارج است. زیرا عمق حقیقت دینی را اساسا نمیبینند.»
جلوی دانشگاه، دانشجوی من، حجابش را برمی دارد و این عده تندرو با او درگیر میشوند. در یک شرایط اجتماعی و تاریخی که امنیت منطقه در خطر است، و کشور من به لحاظ نظامی محاصره شده است، این عده با برداشتهای تند، امنیت ملی را قربانی میکنند به دلیل این که نگاه این عده خاص، نگاه خوارج است. زیرا عمق حقیقت دینی را اساسا نمیبینند. همچنین مصلحت بزرگتر که حفظ حکومت است توجه نمیکنند. سرنگونی جمهوری اسلامی، به نفع کشور نیست و تندروها دارند این شکاف را دامن میزنند.
به گزارش خبرآنلاین، دکتر بیژن عبدالکریمی فیلسوف ایرانی، در سال ۱۳۸۰ از دورهٔ دکتری فلسفه در دانشگاه مسلمان علیگر هندوستان فارغالتحصیل شد. از منتقدان جدیِ نگاه سیاسی به مقولهٔ فرهنگ، علوم انسانی اسلامی و اسلامیسازی دانشگاهها است و معتقد است باید رویکرد هستیشناسانه جایگزین رویکردهای تئولوژیک و ایدئولوژیک شود. او در سخنان خود که در زیر از نظرتان میگذرد، بر دیدگاه تندروانه گروهی خاص در قدرت اشاره کرده و میگوید: در این شکاف اجتماعی (ملت با دولت)، جرثومههای فساد و قدرتهای وابسته به نظانم جهانی، نفوذ کرده اند؛ و جامعه من را به اغتشاش و آرناشیسم میکشانند تا جایی که منتهی به خلاء قدرت شود.
از این رو چرا این عده تندرو به خاطر مصلحت بزرگتر، که حفظ کیان کشور است، دست از برخی رویههای فرمالیست برنمی دارد؟» او پیش از این در برخورد بد تندروها با بی حجابی گفت بود که با سطل ماست، نمیتوان جلوی «سونامی پسامدرن» ایستاد! عبدالکریمی دیدگاههای تندروانه موجود را باعث در خطر افتادن نظام سیاسی و تمامیت ارضی کشور میداند. متن این سخنان را با هم میخوانیم.
ماچه تلقیای از انسان داریم، آیا در انسانشناسی ما، جایی برای عصیان انسان در برابر خدا در نظر گرفته شده است یا خیر؟ تاکید میکنم، نمیخواهم تبلیغ گناه بکنم. همچنین بگویم که دعوت به گنهکاری هم نمیکنم. بلکه حرفم این است که در نوع برداشت از دین رسمی موجود، که گرانیگاه و ایستنگاه عدهای از نیروها با برداشتهای تند است، و فکر میکنند دارند از موضع دینی با مسئله برخورد میکنند، به نظر من، این انسانشناسی، یک انسانشناسی بسیار بسیار ناقص و نادرستی است که در این انسانشناسی جایی برای آزادی و قدرت عصیان انسان در واقع در نظر گرفته نشده است.
آیا بانیان این برداشتهای تند از رسول اکرم (ص) بالاتر هستند؟ همین آیات قرآن را که شما مطرح میکنید، مگر خداوند نفرمود که وَ ما عَلَیْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ (و جز [پیام]رساندنِ روشن، [چیز دیگری]بر عهدة ما نیست). این چه شانی است که هواداران برداشت تند از دین برای خود قائل هستند؟ این شان را از کجا آورده اند؟ آیا غیر از تکیه برقدرت سیاسی است؟ و آنجایی که دین و امر معنوی با قدرت سیاسی پیوند میخورد، در آنجا دیگر چیزی از امر دینی و امر معنوی باقی میماند؟
چرا ما تاریخ دیگر ادیان درس نگرفتیم برای مثال مسیحیت یک جنبش عظیم انسانی بود که با مسیح شروع شد، اما بعد از مسیح (ع) آنجایی که امر دینی و معنوی در کنار امپراتوری روم قرار گرفت، این چشمه خشکید؟ چرا درس نمیگیریم که تفسیر سیاسی و تفسیر ماتریالیستیک از امر دینی چه طغیانی را در عصر روشنگری علیه کلیسا، ایجاد کرد؟ و به چه سکولاریسم و نهیلیسمی در جامعه غربی منتهی شد؟ آیا همان روند را ما پیش نمیرویم؟
آیا اجرای حقوق اسلامی میتواند در خلاء انجام شود؟ آیا فقیهی را میشناسید که اجرای حقوق اسلامی را مبتنی بر وجود و شرایط اجتماعی نداند؟ آیا پیامبر اسلام از همان روز نخست، شراب را تحریم کرد؟ یا در سال سوم هجرت، یعنی ۱۶ سال بعد از بعثت بود که تحریم شراب را پیامبر اکرم (ص) اعلام کردند؟ آن هم ابتدا مبنی بر این بود که مست به نماز نایستید.
آیا ما نباید در اجرای احکامی که احکام دینی و اسلامی میدانیم و سلمنا، آن چه تلقیهای تندروانه به آن معتقدند، ما نباید به مصلحتهای بزرگ توجه بکنیم؟ آیا فی نفسه ما داعش، طالبان یا القاعده هستیم؟ آیا ما شیعه نیستیم؟ آیا در مقام یک شیعه، اجرای احکام فقهی مستلزم تحقق یک مصلحت نیست؟ و اگر گاهی مصلحت در عدم اجرا باشد، چه میکنیم؟ به نظر من امروز هیچ مصلحتی بالاتر از حفظ آبروی اسلام در جهان کنونی نیست.
آیا ما نباید اجازه بدهیم آن دسته از جامعه که بلوغ مورد نظر تندروها نرسیده اند، به تدریج به این بلوغ برسند؟ مگر حج حکم واجب اسلامی نیست، آیا همه میتوانند به حج بروند؟ یا استطاعت مالی میخواهد؟ من که استطاعت ندارم، آیا حج برمن واجب است؟ اگر دختر ۲۰ ساله دانشجوی من تحت هر دلایل تاریخی که قابل فهم و قابل تبیین است، به استطاعت رفتن به حج یا استفاده از حجاب و عفاف و فرهنگ معنوی که عدهای به آن باور دارند نرسیده، آیا با تازیانه میخواهیم او را به حج ببریم؟
حجاب ماننده میوهای است که باید ریشه در اگزیستانس (وجود) آدمیان داشته باشد. این ریشه وجود ندارد. عدهای خوارجانه و یا مانند طالبان میخواهند دیدگاههای خود را تحمیل کنند، و این گونه بر اسلام عزیز من ضربه وارد میکنند آبروی تفکر دینی میریزند.
خیلی احکام وجود دارد که باید مورد بررسی واقع شوند. اسلام بابرده داری چگونه برخورد کرد؟ عدهای میگویند اسلام از برده داری دفاع کرده است. این احمقانهترین سخنی است که میتوان در باره اسلام گفت.
اسلام نه تنها برده داری را تایید نکرد بلکه به اقتضای زمان عمل کرد. همچنین با اخلاق و احکامی که صادر کرد، به تدریج در تاریخ مسلمانان، برده داری از میان رفت. در عوض در تاریخ آن کسی که از حقوق بشر دم میزند، تا قرن ۱۹ برده داری وجود داشت. پیامبر من با برده داری مواجهه درست داشت. برده داری با شمشیر از بین نرفت. فرمود هر بچهای که از یک پدر مسلمان و یک مادر کنیز متولد شود، آزاد است و برده نیست. مادر مسلمان باشد، کودکی متولد شود، آزاد است.
هر کسی گناه بکند، و برای جبران بردهای را آزاد بکند، آن برده آزاد است. در جهان اسلام به واسطه محمد (ص) برده داری از بین رفت. اما آرام آرام، و به تدریج این امر متحقق شد. بی حجابی را هم اگر حتی عدهای به رسمیت نمیشناسند، چیزی شبیه نظام برده داری و اعتیاد است. مگر اگر به معتادی توصیه شود روزی سه بار افیون مصرف بکند، به این معناست که میخواهیم به او مواد مخدر بفروشیم یا بیماری اعتیاد را تایید میکنیم؟
خیر، بلکه راهی ارائه میدهیم تا به این جامعه کمک بکند فرصت فکر کردن در باره اعتیادش را داشته باشد؛ و این حجاب بانهای مورد حمایت این عده خاص با تلقی و باورهای تند، این بگیر و ببندها، این قانونهایی که تصویب کردند، به این عنوان که به عنوان جریمه چقدر بپردازند، حکم صادر شده را مستهجن کرده است.
جلوی دانشگاه، دانشجوی من، حجابش را برمی دارد و عدهای تندرو با او درگیر میشوند. در یک شرایط اجتماعی و تاریخی که امنیت منطقه در خطر، و کشور من به لحاظ نظامی محاصره شده است، این عده با برداشتهای تند، امنیت ملی را قربانی نگاه خود میکنند به دلیل این که نگاه این عده خاص، نگاه خوارج است.
زیرا عمق حقیقت دینی را اساسا نمیبینند. همچنین به مصلحت بزرگتر که حفظ حکومت هم هست توجهی نمیکنند. سرنگونی جمهوری اسلامی، به نفع این کشور نیست؛ و تندروها دارند این شکاف را دامن میزنند؛ و در این شکاف اجتماعی، جرثومههای فساد و قدرتهای وابسته به نظانم جهانی، نفوذ کرده اند؛ و جامعه من را به اغتشاش و آرناشیسم میکشانند تا جایی که منتهی به خلاء قدرت شود. از این رو چرا این عده تندرو به خاطر مصلحت بزرگتر، که حفظ کیان کشور است، دست از برخی رویههای فرمالیست برنمی دارد؟