«بعد از انقلاب در دولتهایی که آمده، چه اصلاح طلبها و چه اصولگراها، افرادی پیدا شده اند که بلافاصله دور و بر قدرت چنبره زده و سهمشان را میخواهند. شرکتهایی که در این دولتها ایجاد شده مثل شرکتهای خصوصی عمل کرده و پولها و ارزهایی که از دولت خارج شده و کارخانههایی که به دست اینها افتاده چه در دولت اصلاحات و چه در دوره اصولگراها بوده است با تفاوتهایی البته.»
محسن رهامی، فعال سیاسی اصلاح طلب و معاون حقوقی ستاد انتخاباتی پزشکیان، گفت: اگر رابطه خود را با دنیا اصلاح نکنیم یا به FATF نپیوندیم و به جریان مالی صحیح دنیا وارد نشویم به کره شمالی میرسیم. در شرایط بحرانی هستیم و پزشکیان در یکی از بحرانیترین شرایط کشور، کشور را تحویل گرفته است.
به گزارش خبرآنلاین، حضور محسن رهامی در «ستاد انتخاباتی مسعود پزشکیان» نه صرفا از جایگاه یک فعال سیاسی اصلاح طلب بلکه از جایگاه یک حقوقدان بود، روزهای تبلیغاتی که حالا میگوید اگر بیشتر میشدند این امکان وجود داشت که رأی پزشکیان به «۳۰ میلیون» هم برسد.
رهامی تاکید دارد که پزشکیان در شرایطی سخت مسئولیت دولت را قبول کرده و باید تصمیماتی مهم خصوصا در حوزه اقتصادی بگیرد. از جمله پیوستن به FATF و مذاکره برای رفع تحریم ها.
این فعال سیاسی اصلاح طلب از رعایت نکردن برخی پروتکلها از سوی رئیس جمهوری جدید هم حرف زد، از میزان رأی اصولگرایان و مشخصا سعید جلیلی، از کارشکنی تندروها در مسیر حرکت دولت جدید، از زندگی بیحرف و حدیث پزشکیان و…
رهامی در این گفتگو تعارف را کنار میگذارد و صریح میگوید روحانی آمادگی و جرأت گفتگوی مستقیم با رئیس جمهور آمریکا را داشت اما پزشکیان این آمادگی را ندارد.
در ادامه گفتگوی حجت الاسلام محسن رهامی، معاون حقوقی ستاد پزشکیان را میخوانید:
آقای رهامی! شما در ستاد انتخابات آقای پزشکیان در جایگاه معاون حقوقی حضور داشتید. پزشکیان چقدر شاخصههای یک رییس جمهور مطلوب اصلاحطلبان را داشت که برای آن تبلیغ کردید و این که واقعا کاندیدای مطلوب بود یا خیر الموجودین اصلاحطلبان بود؟
بنده از اواخر دهه شصت پزشکیان را میشناسم مخصوصا از دهه هشتاد که وارد دولت خاتمی و اصلاحات شد و با او همکاری شدیم، شناخت دارم. در قالب کاندیداهای ریاست جمهوری که در دورههای اخیر مطرح کردیم به نظرم پزشکیان با آن معیارها و قالبهای تطبیق داشت، ما در دوره قبل یعنی در سال ۱۴۰۰، هم با پزشکیان جلسه داشتیم و قرار بر این بود که اگر خود بنده هم اسم مینوشتم و نامزد انتخابات ریاست جمهوری میشدم، هرکدام تاییدصلاحیت شدیم به یکدیگر کمک کنیم.
بنابراین پزشکیان در آن چهارچوبها، معیارها و سنجههای جریان اصلاحات یعنی جنبش اصلاحات که یک گفتمان است و معیارها و سنجههای خودش را دارد، میگنجید و قرار میگرفت. البته پزشکیان برنامههای خود را به جبهه اصلاحات هم ارائه کرد و آن جا هم پیروزی لازم را برای حمایت کسب کردند.
شاید صفاتی که در پزشکیان مشخصتر و نسبت به برخی نامزدها شاخصتر است، این است که زندگی او در گذشته بسیار ساده بوده و نقاط ضعف و برخی نکاتی که نسبت به بعضی آقایان نامزدها مطرح بوده، در زندگی و اطرافیان پزشکیان نبوده است و به عبارتی زندگی شخصی و زندگی اداری او سالم و بیحرف و حدیث است.
به اصطلاح سادهتر آدم بسیار خاکی هستند و روی پای خودش بالا آمده است، تا اینجا هم که آمده به کمک احزاب یا تشکیلات اصلاح طلبی نبوده کما اینکه بارها خودش گفته است که خودش روی پای خودش بالا آمده است. پزشکیان آدم متخصصی است که از پایینترین مراتب دانشگاهی شروع کرده و رشد کرده و به موازاتی که تحصیل کرده کار هم کرده است، او در تبریز رییس بیمارستان بوده و بعد رییس دانشگاه علوم پزشکی بوده است. پزشکیان در دوره دوم اصلاحات وزیر بهداشت شد و بعد از آن هم با شناختی که مردم پیدا کردند ۵ دوره نماینده مردم تبریز انتخاب شده است.
علاوه بر اینکه پزشکیان در دورههای متعدد که از طرف مردم انتخاب میشود و در هر دوره هم نسبت به دوره قبل رای پزشکیان بیشتر میشود آن هم در شرایطی که مردم خیلی پای صندوقهای رأی نرفتهاند و نیروهای اصلاحطلب به دلیلعدم حضور مردم موفق نشدند امتیاز لازم و رای لازم را کسب کنند، پزشکیان این امتیاز را کسب کرد و به نمایندگی مردم رسید
میزان رأی جریان اصولگرا تقریبا در دو مرحله انتخابات این دوره، ثابت مانده و افزایشی پیدا نکرده است، اما رای پزشکیان، با افزایش ۶۰ درصدی، از ده میلیون به ۱۶ میلیون رسیده و اگر ما این مجال را داشتیم و مثلا دوسه هفته فرصت بود، با توجه سیر افزایش حضور مردم، قطعا میتوانستیم درصد بیشتری از آرای خاکستری را پای صندوقهای رای بیاوریم و رأی پزشکیان به ۲۳ میلیون و چه بسا تا ۳۰ میلیون هم میرسید.
همه اینها نشان میدهد زندگی پزشکیان ساده و سالم داشته و مورد قبول مردم بوده و فعالیتش در دورههای گذشته از طرف مردم تایید شده که مجددا انتخاب شده است. از این جهت و هم به واسطه سوابق قبلی و شناختی که داشتیم از روزی که پزشکیان وارد صحنه شد، ما به همان توافق و قول و قرار ۳سال پیش که اشاره کردم، عمل کردیم و از طرفداران و حامیان خود، خصوصا مجموعه استادان برجسته حقوق و دیگر نیروهای حقوقی، وکلا و دانشجویان خود و افراد تحصیلکرده در تهران و بسیاری از شهرها را دعوت به حمایت از پزشکیان کردیم، علاوه برآن مسئولیت حوزه معاونت حقوقی و نظارت ستاد مرکزی و کمک حقوقی به ستادهای سراسر کشور را برعهده گرفتیم.
با بسیج و ایجاد هماهنگی همکاران حقوقی خود و افرادی که در طول دهها سال کار در دانشگاهها و مسولیت وکالت در خدمتشان بودیم و توانستهایم صدها و بلکه هزاران نیرو تربیت کردیم، وارد صحنه شدیم و در سراسر کشور توانستیم بین نیروهای مؤثرحقوقی کشور، وکلا و اساتید و بزرگان حقوق یک جنبش وسیع را ایجاد کنیم که هم در موفقیت ایشان موثر بود و هم در کاهش اختلافات و تخلفات انتخاباتی تاثیری بسزا داشته است.
اگر این میزان حضور تمام عیار وکلا و حقوقدانان و دانشجویان حقوق نبود، شاید بسیاری از مسائلی که در انتخابات گذشته داشتیم و اختلافات و تنشها میتوانست پیش بیاید.
چراکه رقبا بعضا تلاشهای تنشزا داشتند. در حقیقت نظارت مستمر حقوقی در تهران و شهرستانها از طریق کمیتههای حقوقی و نظارت و دیگر وحادهایی که در مرکز و تمامی استانها داشتیم، و نیز کمیتههای ویژهای که با ترکیبی از حقوقدانان و وکلا و تعدادی از نمایندگان ادوار مجلس و قضات بازنشسته اعزام کرده بودیم که در استانها و مناطق مستقر شده بودند و علاوه بر همکاری و آموزش حقوق انتخابات، اخبار و مسائل و جریانهای انتخاباتی را رصد میکردند و به ما گزارش میکردند. با شناختی که در دورههای گذشته انتخابات دارم، به نظرم این میزان حمایت حقوقی اساتید و حقوقدانان و وکلا به نظرم کم نظیر بوده است.
بنابراین پزشکیان کاندیدای مطلوب اصلاح طلبان بود نه خیرالموجودین؟
بله، اگر شما مصاحبههای قبل از انتخابات بنده را مرور کرده باشید، من اسامی دو سه نفر از نیروهای مطرح اصلاحات را مطرح کردهام که احتمالا برای انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کنند و حتی از من پرسیده شد که آیا من هم ثبت نام خواهم کرد، من گفتهام اگر این سه نفر ثبتنام کنند من ثبت نام نمیکنم و فکر میکنم کفایت میکند، یکی از آن سه نفر که قبل از ثبتنام اعلام کرده بودم، آقای پزشکیان بوده است.
صادقانه پیش بینی میکردید که پزشکیان رئیس جمهور منتخب شود؟
در مورد رأی پزشکیان تحلیل ما این بود که پایه رای خود ایشان در تبریز ودیگر شهرها و مناطق آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و دیگر استانهای ترک زبان مانند اردبیل، زنجان و استانهایی که اکثریتی از جمعیت ترکزبان را دارند مانند قزوین و همدان و البرزو نیز کردستان و کرمانشاه و ایلام، تقریبا یک پایه رایی، حدود ۷ میلیونی برای او برآورد کرده بودیم و فکر میکردیم اگر اقبال عمومی شود و جریان اصلاحات بتواند بقیه استانها را هم بسیج کند که پای صندوق رای بیایند قطعا پزشکیان برنده خواهد شد.
ما نگرانعدم حضور اکثریت بودیم و فکر میکردیم در غیبت اکثریت جامعه و فقدان رایهای خاکستری امکان دارد نتوانیم رای بیاوریم و حتی ممکن است تارلب مرز بیاییم و موفق به کسب آرای لازم نشویم. ولی همان پایه رایی که پیش بینی میکردیم، نشان داد که خیلی قوی بوده و ملاحظه کردید که بر اساس همان پیشبینی در دور اول، موفق شویم نفر اول بشویم، گرچه موفق به کسب نصاب لازم نشدیم، زیرا اکثریتی که فکر میکردیم باید حضور پیدا کنند هنوز پای صندوقهای رای نیامده بودند و در نهایت در مرحله دوم حدود ده در صد، از واجدین شرایط رأی، یعنی ۶ میلیون از ۶۰ میلیون نفر، به مجموعه آمار رای دهندهها اضافه شد، این ده درصد عمدتا وارد مجموعه صندوق انتخاباتی ما شد. اگر ملاحظه کنید آن ۱۰ درصد، میزان آرای پزشکیان را از ۱۰ میلیون به ۱۶ میلیون رساندند.
البته امکان دارد در این افزایش رأی پزشکیان در مرحله دوم انتخابات، رأی طرفداران قالیباف هم نقشی داشته باشد، ولی عمده آن افزایش رای سبد رای ما به همان ۱۰ درصد آرای خاکستری بر میگردد که در مرحله اول رأی نداده بودند، و آرای نزدیک به ۱۰ میلیون جلیلی با حدود ۳ میلیون رای قالیباف، جمعا ۱۳ میلیون رای مرحله دوم آقای جلیلی گردید.
این که صرفا فردی سخنرانی خوبی داشته یا نمرات خوبی در دوره دانشجویی بدست آورده یا تدریس خیلی خوبی داشته، را وزیر کنیم، اشتباهی است که مرحوم رئیسی انجام داد و اگر پزشکیان این تجربه را تکرار کند قطعا آسیب خواهد دید و دولت او را زمین گیر خواهد کرد، همانطور که دولت آقای رئیسی را زمینگیر کرد، نیروهای جوان بدون تجربه و صرفا با ادعای زیاد، دولت ایشان را ناکار و ناکام ساخت.
در واقع مجموعه آرای اصولگرایان نسبت به دوره قبل، یعنی سال ۱۴۰۰، حدود ۲۵ درصد کاهش یافت، به عبارت دیگر، حدود ۴ میلیون نفر از حدود ۱۷ میلیون نفری که در دوره قبل به مرحوم رئیسی رأی داده بودند، یا اصلا در انتخابات اخیر شرکت نکردهاند و یا به پزشکیان رأی دادهاند.
لذا میزان رأی جریان اصولگرا تقریبا در دو مرحله انتخابات این دوره، ثابت مانده و افزایشی پیدا نکرده است، اما رای پزشکیان، با افزایش ۶۰ درصدی، از ده میلیون به ۱۶ میلیون رسیده و اگر ما این مجال را داشتیم و مثلا دوسه هفته فرصت بود، با توجه سیر افزایش حضور مردم، قطعا میتوانستیم درصد بیشتری از آرای خاکستری را پای صندوقهای رای بیاوریم و رأی پزشکیان به ۲۳ میلیون و چه بسا تا ۳۰ میلیون هم میرسید.
اما در یک هفته با همه تلاشهایی که بخرج دادیم و مجموعه تمام شخصیتها و جریانهای سیاسی که به پزشکیان کمک میکردیم، توانستیم ده درصد از جامعه آماری واجدین شرایط رأی را قانع کنیم که پای صندوق رای بیایند و این میزان در سبد رای پزشکیان ریخته شد تا ایشان موفق به کسب نصاب لازم گردید.
بنابراین معتقدید که مجموع آرای قالیباف به سبد رای آقای جلیلی رفت…
عمدتا همین بود. ممکن است تعداد کمی از آرای قالیباف به سمت پزشکیان رفته باشد اما همانطور که توضیح دادم، ده درصد جامعه آماری واجدین شرایط، معادل ۶ میلیون نفر، به نفع پزشکیان رأی دادند، در نتیجه نسبت آماری شرکت کنندهها در انتخابات از ۴۰ درصد واجدین شرایط در مرحله اول به ۵۰ درصد در مرحله دوم رسید و این ده درصد افزایش معادل همان ۶ میلیون رأیی است که به سبد رأی پرشکیان افزوده شده است.
پس میتوان نتیجه گرفت این ۱۴ میلیون رأی خود سعید جلیلی نبود؟
این ۱۴ میلیون مجموعه آرای اصولگرایان و حامیان آنان بود، از حامیان مرحوم رئیسی و طرفداران جلیلی، قالیباف و دیگر احزاب و جریانهای اصولگرا و محافظه کار و باصطلاح جریان راست سنتی، همه بودند.
سبد رای پزشکیان هم به همین نحو بوده است، به این ترتیب که بخشی همان پایه رایی بود که ایشان در مناطقی مانند آذربایجان غربی و شرقی، اردبیل، زنجان و کردستان داشته و یک بخش هم به آرای حامیان او که به جریان اصلاحات و دیگر شخصیتها و افراد مؤثر بر میگردد و حمایت این مجموعه در پیروزی پزشکیان بیتاثیر نبوده است، ولی بهرحال آقای پزشکیان دارای پایه رأی قابل توجه میباشد، ولی آقای جلیلی شخصا پایه رای بالایی ندارد.
یعنی تقریبا در ۲۰ سالی که کاندیدای مجلس در مشهد و کاندیدای ریاست جمهوری میشود، نتوانسته حتی به مجلس نیز راه پیدا کند. پس بهرحال خود جلیلی یک سبد رایی دارد به علاوه رای قالیباف و دیگر حامیانشان و اگر مجموع جریان اصولگرایی و اخیرا جبهه پایداری که شاخهای از جریان اصولگرایی است، را هم اضافه کنیم، از مجموع ۶۱ میلیون واجدین شرایط رأی، حدود ۱۳ میلیون رای دارند.
حال اگر فرصتی برای انتخابات فراهم بود و به جای یک هفته، سه چهار هفته فرصت داشتیم، احتمال داشت رأی جلیلی به ۱۴-۱۵ میلیون برسد. ولی احتمالا آرای آقای پزشکیان به ۳۰ میلیون میرسید. همچنین براساس بررسی که در دورههای گذشته انجام دادیم در شرایط مساوی حدود ۲۵ درصد رای جامعه مربوط به جریان اصولگرایی و راست سنتی است که تقریبا ۱۵ میلیون میشود و حدود ۷۵ درصد مردم متمایل به جریانهای اصلاحات و میانهروی و اعتدال است، که تقریبا بالغ بر ۳۵ میلیون نفر میگردد، چراکه مردم ایران ذاتاً مشی میانهروی و اعتدال و تفکرات اصلاحی را بیشتر قبول دارند.
در شرایط برابر و مساوی اگر همه زمینههای اساسی رقابت واقعی فراهم شود فرض کنیم همه آن ۶۱ میلیون نفر پای صندوق رای بیایند از این سبد رای حدود ۷۵ درصد رای خواهیم داشت، که در دوره خاتمی کاملا روشن شد؛ این جریان که قبل از آن، یعنی در دوره امام خمینی (ره) به عنوان جریان چپ و خط امامی مطرح بوده و در آن دوره، در حمایت از دولت آقای مهندس موسوی و امثال آن بیشتر خود را نشان داد و بعدا با عنوانهای دیگر مانند اصلاحات ادامه پیدا کرده است، در واقع به نوعی اکثریت جامعه ایرانی را نمایندگی میکند و جریان راست سنتی هم در قالب جریان اصولگرا و محافظه کار و امثال تداوم پیدا کرده و به شکلی اقلیت جامعه ایرانی را نمایندگی میکند.
این نکته که در مورد اصلاح طلبان و اصولگرایان اشاره کردید میتوان به این صورت نتیجهگیری کرد که اجماع اصلاحطلبان و اعتدالیون و میانه روها منجر به پیروزی پزشکیان شد و از آن طرف اختلاف بین اصولگرایان منجر به شکست جلیلی؟
اگر فرض کنیم اصولگرایان با کاندیدای واحد هم وارد میشدند و جلیلی وارد نمیشد و فقط قالیباف وارد میشد، باز هم شکست میخوردند، مانند دوم خرداد سال ۷۶ که آقای ناطق نوری تمامی جریانهای اصولگرا، محافظه کار و راست سنتی را نمایندگی میکرد، از مجموع حدود ۲۸ میلیون رأی، حدود ۲۵ درصد، یعنی ۷ میلیون رأی آورد و ۷۵ درصد جامعه رأی دهندگان، یعنی بیش از ۲۱ نفر به خاتمی رأی دادند. به عبارتی اگر از هر دو جریان با یک نفر وارد میشد، در شرایط مساوی و امکانات برابر، نتیجه همین میشد و فرقی نمیکرد.
در یک جمعبندی خلاصه کنم که اگر در انتخاباتی نظیر شورای شهر و مجلس، جریان اصلاحات لیست ارائه نکند و طرفدارانش وارد صحنه نشوند اصولگراها، در تهران با حدود۴۰۰ هزار رای وارد مجلس و شورای شهر میشوند، که در همین دوره اخیر مجلس ملاحظه کردید که چون جریان اصلاحات نتوانست برای مجلس دوازدهم لیست ارائه کند، اصولگرایان با همان ۳۰۰.۴۰۰ هزار رای وارد مجلس شدند، در حالی که اگر عرصه انتخابات سالم و امیدوار کننده بود و اکثریت مردم شرکت میکردند و اصلاح طلبها میتوانستند لیست واقعی عرضه میکردند، سقف رای به حدود ۳ میلیون میرسید، در آن صورت نمایندگان تهران در مجلس یا شورای شهر با کسب ۱/۵ تا ۲ میلیون رای انتخاب میشدند، و کسی نمیتوانست با ۴۰۰.۵۰۰ هزار رای وارد مجلس یا شورای شهرشود. این تجربه عملی انتخابات دورههای گذشته مجلس و شورای شهر تهران است.
آقای رهامی! سهم آقایان ظریف و آذری جهرمی در پیروزی پزشکیان را چقدر میبینید؟
یک سیستم آماری دقیق نداریم که بتوانیم بطور واقعی تخمین بزنیم این دو نفر مشخصا چقدر تاثیرگذار بودهاند، البته در این که موثر بودهاند، شکی نیست و برآیند حضور مجموع جریانات اصلاحات و حمایت خاتمی و نیروهای قوی فکری از دانشگاهها و حقوقدانها و دیگر سیاسیون از جمله ظریف و آذری جهرمی منجر به این شد که مجموعاً ۱۰ میلیون رای در دوره اول به ۱۶ میلیون رای در دوره دوم رسید.
این میزان تشریفات که در ایران هست و حتی در نماز جمعه وجود دارد کمتر در دنیا وجود دارد. حداقلی از پروتکلهای امنیتی باید رعایت شود تا توده مردم احساس حقارت نکنند. مثلا در نمازجمعه که توده مردم حضور دارند و افرادی که نماز جمعه میخوانند و امام جمعهها که موقت هم هستند در حدی نیستند که امریکا یا اسرائیل برای ترور آنها بخواهند برنامه ریخته باشند.
در استانها و شهرستانها تقریبا همه نیروهای فعال وارد صحنه شدند و حمایت کردند. بخشی ناشی از توجهی بود که آنها به اصل انتخابات و اهمیت صندوقهای رأی داشتند و بخشی هم مربوط به نظر مثبت جامعه رأی دهندگان نسبت به پزشکیان بود و قسمتی نیز به نگرانی جامعه از روی کار آمدن جلیلی و حاکمیت جریان افراطی و تندروی جبهه پایداری مربوط میگردید.
قطعا همه این موارد را باید موثر بدانیم. ولی این که فکر کنیم که مثلا یک نفر یا دو نفر یا ۵ نفر توانستند جامعه متکثر ایرانی را قانع کنند تا ۳۰ میلیون نفر پای صندوقهای رای بروند و ۱۶ میلیون نفر از آنان به پزشکیان رأی بدهند، این قضاوت قضاوت ناصحیح و غیر کارشناسانه و غلطی است.
در مجموع میزان تاثیر حمایت و هرکس به نسبت وزن خود اوست. همه جریانها و شخصیتهای موثر سیاسی و حقوقدانان و نمایندههای ادوار که تعدادشان در حمایت از پزشکیان نزدیک به صدها و بلکه هزاران نفر میرسد، و خصوصا نمایندگانی که چند دوره نماینده مجلس بودند و پایگاه اجتماعی دارند، همچنین بسیاری از روحانیان اصلاحطلب و دانشگاهیان، اکثرا وارد صحنه شدند و مردم را به شرکت در انتخابات و حمایت از پزشکیان تشویق کردند، از جریانات اصلاح طلب نظیر جبهه اصلاحات و دیگر احزابی که لزوما عضو این جبهه نیستند، نیروهای سیاسی معتدل و میانه رو هم به صحنه آمدند که البته بعضا قدری دیر آمدند.
به نظرم هرکسی به نسبت وزن خودش وارد صحنه شد و اگر نتیجه را متوجه فقط حضور یک یا دو نفر یا چند سیاست مدار و یا یک حزب یا یک جبهه کنیم، ناشی ازعدم اطلاع و شناخت ما از جامعه ایرانی و بیتوجهی به دیگر عوامل موثر در پیروزی پزشکیان است، در این میان نقش اقوام مختلف، خصوصا کردها و بلوچها و اهل سنت و بزرگان اهل سنت را نباید از قلم انداخت که الحق و الانصاف برای آقای پزشکیان سنگ تمام گذاشتند.
شما به این نکته اشاره کردید که وقتی اصلاح طلبها وارد میشوند اکثریت جامعه حضور پیدا میکنند و در نتیجه اصلاحطلبان پیروز میشوند اما رأی اصولگرایان ثابت است. این که میگویند شورای نگهبان با تایید صلاحیت یک کاندیدای اصلاح طلب، پاس گلی به اصلاح طلبان و اعتدالیون داد را قبول دارید؟
شورای نگهبان با وضعیتی که در انتخابات گذشته پیش آمده بود، ناگزیر بود که اصلاحطلبان را تایید کند. در دوره گذشته انتخابات ریاست جمهوری و در همین مجلس دوازدهم هم اگر خاطرتان باشد، شورای نگهبان صلاحیت پزشکیان را رد کرد و بعد با تذکر رهبر معظم انقلاب مواجه شدند و صلاحیت ایشان را برای مجلس دوازدهم تأیید کردند.
این نشان میدهد که شورا خیلی داوطلب و علاقمند نبوده که یک اصلاحطلب بیاید و رای بیاورد. بنابراین شرایط کشور به نحوی بود که اگر پزشکیان تایید صلاحیت نمیشد و اصلاح طلبان و مجموعه جریان اعتدال نماینده نداشت، تعداد کسانی که در انتخابات شرکت میکردند شاید به ۱۴-۱۵ میلیون نفر هم نمیرسید.
اگر میزان رأی مرحوم رئیسی در دوره گذشته را با انتخابات ۱۴۰۳ مقایسه کنید، متوجه این نکته میشوید که رأی آن مرحوم به تنهایی بیشتر از آرای آقای قالیباف و جلیلی و دو نفر همراهانشان بود. این نشان میدهد که خود جریان اصولگرایی حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد طرفداران خود را از دست داده است و نتوانستند آنها را قانع کنند که به جلیلی رأی بدهند.
این ۱۴ میلیون ریخته شده به سبد جلیلی مجموعه آرای اصولگرایان و حامیان آنان بود، از حامیان مرحوم رئیسی و طرفداران جلیلی، قالیباف و دیگر احزاب و جریانهای اصولگرا و محافظه کار و باصطلاح جریان راست سنتی، همه بودند. سبد رای پزشکیان هم به همین نحو بوده است، اما آقای پزشکیان دارای پایه رأی قابل توجه میباشد، ولی آقای جلیلی شخصا پایه رای بالایی ندارد.
یعنی جریان اصولگرایی و راست سنتی نتوانست حدود ۱۷-۱۸ میلیون رایی که آقای رئیسی داشت، این بار کسب کند. به این ترتیب اگر کاندیدای اصلاحطلب یا معتدل نداشتیم، کل شرکت کنندههایی که پای صندوق رای میآمدند حدود ۱۲ الی ۱۴ میلیون نفر بود.
این آماری بود که قبل از انتخابات برآورد شده و به مسئولین کشور منتقل شده بود. در چنین شرایطی مجموعه مسئولین عالی کشور به این جمعبندی رسیدند که باید جریان اعتدال و اصلاحات را در این مسأله حساس سیاسی شرکت دهند، لذا در بین نامزدها به پزشکیان رسیدند که به نظر خودشان معتدلتر از بقیه بود.
رئیس جمهور منتخب در این چند روزی که از پیروزیشان میگذرد در محافل خاصی حضور پیدا کردند. چنانچه در ایام محرم و مجالس عزاداری بازار و انصاریان حضور پیدا کرد. از طرفی با فعالان حوزههای مختلف دیدار کرده و با خانواده رئیسی و سردار سلیمانی دیدار کردند. شما چه تحلیلی از رفتارهای پزشکیان دارید؟
اولا-رفتار پزشکیان که در هیئتهای مذهبی حضور پیدا میکند و یا به منزل شهدا و افرادی مانند مرحوم رئیسی میرود خیلی به ترکیب دولت باصطلاح ملی او ارتباطی ندارد. پزشکیان قبلاً این خصلت را داشته که در جلسات مذهبی حضور پیدا میکند و شخصی مذهبی و هیأتی است و به قول آذریها حسینچی است، یعنی طبع کارش این است که حضور پیدا کند.
این که رئیس جمهور شده، حالا به این معنی نیست که بعد از این که رئیس جمهور شده یادش افتاده که به جلسات مذهبی برود. اگر قبلا نمیرفته و پیراهن مشکی نمیپوشیده میتوانستیم بگوییم اینها حرکتهای سیاسی است.
ثانیا- نگاه پزشکیان نگاه حزبی و به آن معنی تشکیلاتی نیست. زندگی او در گذشته هم نشان میدهد که عضو رسمی هیچ کدام از احزاب اصلاح طلب و غیر آن نبوده و در برنامههای تبلیغاتی انتخاباتی خودش هم گفته که اصلاحطلب به معنی تشکیلاتی نیستم.
حتی گاهی میگفت که اصولگرای اصلاح طلب هستم یا میگفت اصولگرا هستم. فکر میکنم تلاشش این است که از همه جریانات کمک بگیرد. حتی به آقای جلیلی و قالیباف و دیگران گفت که اگر افراد توانایی دارید معرفی کنید و تلاشش این است که دولتی تشکیل دهد که از همه اقشار جامعه نمایندگی کند. مثلا به اهل سنت میدان داده است.
بالاخره در جامعه ایرانی استانهایی داریم، مانند سیستان و بلوچستان و کردستان که بخش زیادی از ساکنین آنها اهل سنت هستند. این که آنها و یا جامعه زنان کشور را مشارکت بدهیم و نگاهمان فقط به جریان اصلاحات به عنوان یک جریان سیاسی نباشد امر مثبتی است.
فعلا هم آن مجموعهای که پزشکیان تشکیل داده و کارگروههایی درست کرده، ارزیابی میکنند و از همه دعوت کرده اما تصمیم نهایی هم با خود پزشکیان است و قرار است خودش انتخاب کند. امیدوارم خروجی این تصمیمات مساعد به حال ملت و کشور باشد و آن جریانهایی که دنبال سهمیه هستند و زنبیل گذاشتهاند و بعد از پیروزی دور پزشکیان را فرا گرفتهاند موثر واقع نشوند و خروجی این مجموعه دولتی باشد که همه مردم را نمایندگی کند و نه فقط قشر خاص و جریانی که ریاست جمهوری را بلافاصله احاطه میکنند.
در این مورد در عین حال که امیدوار هستم خیلی هم نگرانی دارم. چون معمولا در این خروجیها است که جریانها و افراد متنفذ فعال میشوند و سفارشها و توصیهها از راه میرسد، یک انسان چقدر میتواند جلوی این توصیهها و سفارشها مقاومت کند؟
این قسمت محل تامل است و تمام ما باید دعا کنیم تا ایشان بتواند از عهده این امیدی که در مردم ایجاد شده و وعده شنیدهشدن صدای بیصدایان را داده و انتظار جدی ایجاد شده بر بیاید، تا بعد از چهار سال بتوانیم به جامعه بگوییم خروجی کار ما موفق و مورد تایید شما مردم بوده است و رویمان شود که از آنها بخواهیم برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در نوبت بعدی پای صندوق رای بیایند.
این جریان سهم خواه فقط اصلاح طلب هستند یا…؟
جریان سهم خواهی هم در بین اصلاحطلبان هست و هم در میان جریانهای دیگر، طبع کار سیاسی کسب قدرت است که همه میخواهند در قدرت به نوعی سهیم باشند. جامعه ما متاسفانه جامعه هزار قبیله است و متأسفانه فاقد نظام و دیسیپلین و انضباط حزبی است.
بعد از انقلاب در دولتهایی که آمده، چه اصلاح طلبها و چه اصولگراها، افرادی پیدا شدهاند که بلافاصله دور و بر قدرت چنبره زده و سهمشان را میخواهند. شرکتهایی که در این دولتها ایجاد شده مثل شرکتهای خصوصی عمل کرده و پولها و ارزهایی که از دولت خارج شده و کارخانههایی که به دست اینها افتاده چه در دولت اصلاحات و چه در دوره اصولگراها بوده است با تفاوتهایی البته.
به قول مرحوم شهریار که میگوید آن زمان یک بله قربان داشتیم و الان هزار بله قربان داریم. این بله قربانها سهمیه میخواهند. الان در همین دولت، مجلس سهمیه میخواهد که رای اعتماد دهد. تعدادی از وزارتخانهها که اصلا در اختیار رئیس جمهور نیست و ما نگران این سهمخواهیها و تقسیم غنائم هستیم که خدای ناکرده آن امیدی که در مناطق محروم ایجاد شده است، به یأس تبدیل شود، مخصوصا اگر نگاه کنیم درصد بالای رأی مردم سیستان بلوچستان و کردستان و روستاهای کشور، که در مجموع کمتر برخوردار هستند، به پزشکیان بوده، در مقایسه با مثلا تهران و اصفهان و مازندران و یزد، که محرومیت کمتری دارند، واین نکته بسیار مهمی است.
یعنی مناطق محروم و کم برخوردار بیشتر امیدوارند که از این درخت میوهای و از این باغ بری به آنها برسد. اگر نتوانیم آرزوهای آنها را برآورده کنیم این قشر عظیم کم برخوردار از کل جریان انتخابات و کل جریان اصلاحات و بلکه از نظام سیاسی کشور مایوس میشوند.
اگر رابطه خود را با دنیا اصلاح نکنیم یا به FATF نپیوندیم و به جریان مالی صحیح دنیا وارد نشویم به کره شمالی میرسیم. در شرایط بحرانی هستیم و پزشکیان در یکی از بحرانیترین شرایط کشور، کشور را تحویل گرفته است.
در روزی که آقای پزشکیان سرزده به مجلس رفت، قالیباف در واکنش به حضور پزشکیان در مجلس جملهای مبنی بر این که پزشکیان تعارفات و پروتکلها را کنار زده، گفت، فکر میکنید در دوره پزشکیان شاهد مدل جدیدی از سیاستورزی در پاستور خواهیم بود؟
تلاش پزشکیان این است که خیلی پروتکلها را رعایت نکند. البته برخی از پروتکلها جنبه امنیتی دارد و ناگزیرند که رعایت کنند. در همین هفته گذشته چهارشنبه جلسهای در دفتر پزشکیان داشتیم، پروتکلها نسبت به قبل خیلی فرق کرده است. به هر حال یکسری مسائل است که پروتکلهای رسمی امنیتی هستند و باید رعایت شود.
این به شخص بر نمیگردد و مسائل کلان کشور است و پزشکیان به غیر از این که رئیس قوه مجریه است، دومین مقام رسمی کشور محسوب میشود و این ربطی به رئیس قوه مجریه بودن ندارد. ثانیا وقتی پزشکیان برخورد ساده میکند و بدون رعایت پروتکلها به مجلس رفته است، یا در آن جا که ملاقات رهبری بوده است، معمولا اینطور بوده است که در جلساتی که رهبری حضور داشتهاند روسای قوا کنار رهبری نشستهاند اما پزشکیان پایین و کنار نماینده مجلس نشسته و به تبع او قالیباف هم پایین نشسته است.
همیشه اینطور بوده که در سخنرانی رهبری روسای سه قوه در همان ردیفی که رهبری مینشینند با دبیر شورای نگهبان مینشینند. به هر حال سعی میکند تا جایی که میتواند از این پروتکلها و تشریفات بکاهد. این در ارتباطش با مردم میتواند موثر باشد و از طرفی میتواند واجد جنبههایی باشد که مشکلات امنیتی ایجاد کند. این قسمتها را نه به عنوان شخص آقای پزشکیان بلکه به عنوان یک رئیس جمهور باید رعایت کنند.
البته اوایل انقلاب اینطور بود شخصیتهایی مثل مرحوم رجایی این رفتارها را داشتند. در دوره اول یا دوم مجلس پروتکلها خیلی کم رعایت میشد و همین هم کار دستمان داد. شاید ما خوش بین بودیم ولی دیدیم که همینعدم رعایت پروتکلهای امنیتی چگونه باعث شد که حزب جمهوری اسلامی منفجر شد و نزدیک به ۷۰ و چند نفر که اکثریت نماینده مجلس بودند و شخصیتی مثل آقای بهشتی به شهادت رسیدند. بنابراین گاهیعدم رعایت پروتکلهای امنیتی میتواند عواقب سوئی داشته باشد.
من در سالهایی که آلمان و سوئد بودم مشاهده میکردم که پادشاه سوئد با دو چرخه میآمد و عبور میکرد. یا در آلمان خانم مرکل که صدر اعظم بود و بالاترین مقام رسمی کشور را داشت، خیلی عادی در فروشگاهها به همراه همسرش به خرید مشغول بود.
یک بار در سوئد که مقامات دادگستری دعوت بودند، این قضیه را طرح کردم که وزیر خارجه شما، که پس از پایان کار اداری از محل کارش با دوچرخه به فروشگاه رفته بود تا مایحتاج خود مثل نان و سبزی و میوه تهیه کند و کسی ایشان را چاقو زده بود و در بیمارستان فوت کردند.
در ملاقاتی که با رییس دادگستری استکهلم داشتم از جمله این مطلب را مطرح کردم که برای من جالب است که خیلی از تشریفات و پروتکلها را رعایت نمیکنید و پادشاه شما یا ملکه شما با دوچرخه در سمینار ما شرکت کرد ولی این عواقب را هم دارد. ایشان گفتند این حالت اطمینانی که در مردم ایجاد شده و محبوبیتی که مسئولین دارند و نبودن فاصله بین نخست وزیر و یا وزرا با مردم را ۳۰۰ سال تمرین کردهایم تا. این را بدست بیاوریم و نمیخواهیم با تشریفات زائد این امتیاز و نتایج بزرگی که بدست آوردهایم را از دست بدهیم.
گفتم وزیر خارجه شما بخاطر این سهل انگاری و سادهزیستی کشته شد. گفت بله ما تاسف میخوریم که این اتفاق افتاد، ولی اعتماد عمومی که بدست آوردهایم و مردم ما را از خودشان میدانند، به این صورت که وقتی کسی از کنارشان با دوچرخه رد میشود احساس میکنند این دوچرخه سوار میتواند پادشاه، وزیر و یا ملکه باشد و آن احساس مردمی حکومت باعث شده نظام هم دوام بیاورد و همه حمایت میکنند، برای ما مهمتر است و ما حاضر نیستیم که برای حفظ جان یک وزیر خارجه همه اینها را به هم بریزیم.
البته آنها مانند ما مرز طولانی با پاکستان و افغانستان و عراق ندارند که به راحتی اسلحه وارد شود. ما بهرحال در جهان سوم قرار گرفتهایم و کشور ما مرزهای طولانی با کشورهایی دارد که امنیت کافی ندارند و به راحتی اسلحه و مواد منفجره رد و بدل میشود، کشور ما در معرض آسیبها و ترورهای جدی است.
نمونهاش فاجعه هفت تیر و یا هشتم شهریور و شهادت رجایی و باهنر است. این مسائل باعث شده که درصدی از تشریفات را که جنبه امنیتی دارد، باید رعایت کنیم.
ترورهایی که اشاره کردید توسط عوامل داخلی انجام شده.
بله، درست است ولی بهر حال برخی ساده انگاریها و خودمانی گرفتنها و اعتماد بیش از حد، سبب این فجایع بوده است. اگر اعتماد بیش از حد نمیکردیم و هرکسی وارد میشد کنترل میکردیم و از گزینههای چند مرحلهای استفاده میکردیم اینطور نمیشد.
از صحبتهای شما به نظر میرسد که باید راه اعتمادسازی و کم کردن فاصله بین مردم و مسئولین را از جایی شروع کرد. هرچند به قول آن مقام دادگستری سوئد حتی اگر هزینههایی داشته باشد ولی باید شروع کرد و این را ادامه داد. این که بگوییم با افغانستان و پاکستان همسایه هستیم و ترورهایی که انجام میشود و از قضا توسط عوامل داخلی صورت میگیرد، نوعی توجیه نیست؟
در مورد رعایت تشریفات و پروتکلها به یک حد اعتدالی باید برسیم. این که برخی پروتکلهای امنیتی را میگویید مانند حرم حضرت امام رضا یا حضرت معصومه یا شاهچراغ را رد کنیم این یک بحث است اما این که خودمان سعی کنیم فاصله خود را از مردم کم کنیم بحث دیگری است.
این بحثهای امنیتی شاید بهانهای شد که خود را تافته جدا بافته از مردم بدانیم. مرحوم امام جمعه محترم تبریز که در سقوط هلی کوپتر به شهادت رسید، وقتی امام جمعه شد برای رفتن به نماز جمعه از اتوبوس استفاده میکرد. مشکل امنیتی هم پیش نیامد. روزی هم که نماز جمعه رفتند، گفتند نردهها را بردارید، مشکلی هم پیش نیامد. پس درصدی از اینها را گاهی خودمان دامن میزنیم و بدمان نمیآید که فاصله ایجاد شود و مردم برای رسیدن به ما از چند نرده و هفت خوان بگذرند. بعضا خودمان هم دامن زدیم.
این میزان تشریفات که در ایران هست و حتی در نماز جمعه وجود دارد کمتر در دنیا وجود دارد. سخنرانیهایی که رئیس جمهور آمریکا به عنوان قدرتمندترین فرد دنیا انجام میدهد و یا خانم مرکل که مهمترین رهبر اروپا بوده و ۱۵ سال صدر اعظم بوده، همگی وقتی از محل کار بیرون میآمدند و وارد جامعه میشدند یک فرد عادی بودند و بر اساس آن حقوقی که به صدر اعظم و نخست وزیر پرداخت میشود، اصولا نمیتوانند خدم و حشم و راننده در سطح وسیع داشته باشند، بنابراین خودش رانندگی میکند و با شوهرش دونفری به خرید میرود.
پزشکیان صریحا گفت که در هیچ مورد تصمیم قطعی گرفته نشده و تمام این اسامی که بیرون آمده، در مرحله ارزیابی و از روی حدس و گمان است. بعد از این که لیست را به من بدهند خودم بررسی تصمیم نهایی را خواهم گرفت. بنابراین اگر کسی هم نیروی ارزندهای را میشناسد ارائه کند.
من این را در سوئد و و آلمان و دیگر کشورهای اروپای شمالی و غربی و نه اروپای شرقی دیدهام، وضعیت در روسیه و چین و کشورهای دیگر آسیایی و افریقایی به این صورت نیست. اما هر اندازه به سمت غرب بروید، در آلمان خیلی عادی است که فکر کنید ماشینی که از کنار شما عبور میکند و یا خانمی که از کنار شما میگذرد و یا پشت فرمان است، میتواند مثلا خانم مرکل و یا اکنون مثلا صدر اعظم آلمان باشد.
بنابراین خودمان هم دامن میزنیم. اما حداقلی از پروتکلهای امنیتی باید رعایت شود و برای آن هم ابزارهای علمی وجود دارد. میشود با ابزار علمی این را کنترل کرد ولی توده مردم احساس حقارت نکنند. مثلا در نمازجمعه که توده مردم حضور دارند و افرادی که نماز جمعه میخوانند و امام جمعهها که موقت هم هستند در حدی نیستند که امریکا یا اسرائیل برای ترور آنها بخواهند برنامه ریخته باشند.
برای مثال خودم را عرض کنم، ما بعضا از تشریفات بدمان نمیآید، روحانیون عادت کردهاند که بالای منبر بنشینند و مردم پای منبر بنشینند و به بالا نگاه کنند یا وقتی علما از منبربه پایین میآیند بعضا دوست دارند که مردم دستشان را ببوسند! این مسائل بعضا به چگونگی اجتماعی شدن ما مربوط میشود، که به تدریج ایجاد شده است و چندان ارتباطی به پروتکلهای امنیتی ندارد.
این اشاره شما به شباهت شهید رجایی و پزشکیان پروتکلها که بعضا کنار میزند، اینها گزارههایی هستند که اصولگرایان برای احمدینژاد به کار میبردند. لذا صحبتهای شما ذهنیت را به این سمت میبرد که نکند پزشکیان شبیه احمدی نژاد شود؟
گاهی این شباهتها طرح میشود. در همین سخنرانی که برای حمایت از پزشکیان میرفتیم، گاهی طرح میکردند که آقای احمدی نژاد هم کاپشن میپوشیدند و تشابهسازی میکردند.
ولی اگر به رفتارهای دیگر ایشان توجه کنیم، آن وقت تفاوت این دو مشخص میشود، به این ترتیب که وقتی به سازمان ملل بروند هواپیما دربست میگیرند و همسرو خانواده را آنجا میبرند، و یا انحلال سازمان برنامه و بودجه و حیف و میل میلیاردها دلار که از کشور خارج شده و نمیدانیم کجا رفته و معاون اول و مسئولین و بعضی وزرا به دلیل اختلاس و امثال آن دستگیر میشوند و متوجه میشوید پشت این ساده زیستی و مردمی رفتار کردنها، موضوعها مسائل دیگری بوده است و در واقع همه اینها بازی بوده است.
درمورد آقای پزشکیان، دوستان گاهی میگویند که شما نزدیکتر هستید، تذکر دهید که لباس رسمی بپوشند.
ما وقتی میخواهیم بیرون بیاییم به لحاظ سازمانی، بعضا جایگاهی داریم که دیسیپلین و پروتکل خاصی را میطلبد، که باید حداقل آن را رعایت کنیم. این که شخصی در جایگاهی قرار میگیرد، فقط خود آن فرد مطرح نیست، جایگاه و لباس و برخوردش نشانگر نمایندگی مردم است، بنابراین وقتی به سازمان ملل و خارج از کشور میرویم مردم انتظار دارند لباس رسمی و برخورد رسمی داشتهباشیم.
درمورد آقای احمدی نژاد این مسئله مطرح بودهاست. این که سفره بیندازید و یک ظرف کنار بگذارید و بگویید این ظرف برای امام زمان (عج) است، مشخص است بازی است، یعنی امام زمان قرار است سر سفره ما بنشیند! یا در سازمان ملل صحبت کنید و بگویید که هاله نوری در آنجا دیدم که در سخنرانی من خودش را نشان داد.
اینها گاهی برای فریب دادن مردم است. مردم ایران این را میفهمند. اگر کسی بازی در بیاورد و فیلم بازی کند، خیلی زود میفهمند و بینتیجه میشود. به همین دلیل در سخنرانی تبلیغاتی خیلی سعی نکردیم که عبایمان را یک طرف بیندازیم و عمامه خودرا گوشهای پرت کنیم تا احساسات مردم تحریک شود! اصلا لزومی به این نمایشها نیست، مردم احتیاجی به این فیلمبازیها ندارند، مردم به عمق و لبّ مطلب ما و مواضع اصولی ما کار دارند نه به این حرکات ظاهری عوام فریبانه!
فکر میکنید پزشکیان در موضوعاتی مانند FATF یا فیلترینگ و گشت ارشاد که انتظار حل و فصل این موارد از او میرود، میتواند به وعدههای خود عمل کند و یا تندروها یا مقلا دولت سایه مانعتراشی کنند؟
رئیس جمهور یک پازل از مجموعه پازلهایی است که کنار هم یک نظام سیاسی و اداری کشور را تشکیل میدهد. آن چیزی که الان رسیدیم و نارضایتی عمومی که در انتخابات هم نشان داده که در مرحله اول شصت درصد پای صندوق رای نیامدند و با همه تلاشها نهایتا ۴۹ درصد در مرحله دوم آمدند ولی بالاخره ۵۱ درصد نیامدند، یعنی اکثریت از وضعیت جامعه، از وعدههایی که جمهوری اسلامی داده و عملی نشده، از این که اعتبار و ارزش پول ما روز به روز پایینتر میآید، ناراضی هستند.
در اوایل انقلاب یک دلار ۷۰ ریال بوده و الان ببینید به کجا رسیده است. ما در اول انقلاب برای نمونه در جایگاهی مانند امامت جمعه، شخصیتی مانند آیت الله طالقانی و آیتالله منتظری را داشتیم و الان ببینید به کجا رسیدهایم. این نارضایتی مردم محصول نارضایتی مجموع سیاستهای حاکم بر کشور است. در اتخاذ این سیاستها، هم اصولگرایان بودهاند و هم واصلاحطلبان، و بخشی هم به سیاستهای کلی نظام که توسط رهبری اتخاذ میشود، بر میگردد.
بنابراین وضع فعلی محصول مجموعه چهل و پنج سال رفتار و سیاستها و کردار مسئولیت کشور است. یکی از همین سیاستها نپیوستن به fatf، ارتباط صحیح نداشتن با دنیای متمدن و آزاد و یکی ایجاد فضای نامناسبی که سرمایهگذار خارجی نیامده با اطمینان سرمایهگذاری کند.
یکی دیگر از سیاستها این است که دختران و زنان ما که بیرون میآیند باید امنیت داشته باشند و نگران نباشند که اگر شب به خانه بر میگردند در راه ممکن است گرفتار گشت ارشاد شوند و سر از کلانتری در بیاورند. یکی این که نگران نباشند فردا چشم بچه آنها با شات-گان کور نشود.
اینها ربطی فقط به رئیس جمهور ندارد و اگر این سیاستها اصلاح نشود، رئیس جمهور به تنهایی نمیتواند اوضاع را بهتر کند، این موارد عمدتا به سیاستهای کلی نظام بر میگردد. وضع فعلی محصول ۴۵ سال همین تفکراتی است که به دنیا بد گفتیم، به دیگران فحش دادیم، با همسایهها دچار مشکل شدیم و با کشورهای اصلی و بزرگ صنعتی دنیا و کشورهای متمدن رابطه نداشتیم، خصوصا با اروپا و امریکا رابطه خوبی نداشتیم. گرایشمان بیشتر به روسیه و چین بوده است و اینها به نظر میرسد سر ما کلاه گذاشتند.
فضایی را روسیه ایجاد کرد که نتوانیم گازمان را به اروپا بفروشیم و چین فضایی ایجاد کرده که نفت ما را خریده و پول ما را بلوکه کرده و بخشی از پول ما را به ما وام میدهد و از آن سود بر میدارد. سالی باید شش هفت میلیارد دلار بنزین بخریم و این را به قیمت ۱۵۰۰-۳۰۰۰ تومان بفروشیم.
اگر گران کنیم داد مردم در میآید و اگر گران نکنیم ضرر میکنیم. فروش نفت ما پایین آمده، صندوقهای بازنشستگی ما دچار ورشکستگی شدند و به جای این که از صندوق بازنشستگی حقوق بگیرند از دولت پول میگیرند. دلیل این ورشکستگیها این است که سازمان بازنشستگی و شرکتهای زیر مجموعه آن و صدها مؤسسه و نهاد مالی و بنگاه اقتصادی بسیار بد اداره شده و روابط فامیلی و قبیلهای در آنها حاکم شده است، منظور من این است که برای اصلاح امور کشور، سیاستهای حاکم باید اصلاح و آن دسته از سیاستها و روشهای حاکم که منجر به وضع موجود شده، تغییر پیدا کند و همه نهادها و ارگانها دست به دست هم بدهند تا رضایت عمومی ایجاد و روزنه امیدی به روی مردم گشوده شود.
بنگاههای بزرگی در کشور وجود دارند که خارج از کنترل دولت و مجلس هستند، به عنوان مثال شرکتهای و مؤسسات اقتصادی وابسته به ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد جانبازان، آستان قدس رضوی و امثال آنها که از مالیات و نظارت دیوان محاسبات معافند. حدود ۵۵ درصد تا ۶۰ درصد بنگاههای اقتصادی ما از نظارت دولت جمهوری اسلامی و نظارت مجلس شورای اسلامی و دیوان محاسبات معاف هستند؛ اگر قرار است اوضاع اصلاح شود و از این نمد انتخابات کلاهی برای مردم دوخته شود باید سیاستهای اقتصادی هم اصلاح شود.
برای این که به بحرانهای بیشتری نرسیم باید علاج واقعه قبل از وقوع کنیم. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند به همین وضع فعلی میرسیم و یا نتایجی بدتر از اوضاع فعلی. چه آقای پزشکیان رئیس جمهور باشد و چه اقای رییسی، چه آقای روحانی یا خاتمی باشد. البته فرق میکند چه کسی رئیس جمهور باشد ولی باید ببینیم با تغییر رئیس جمهور، چند درصد سیاستهایی که ما را به اینجا رسانده تغییر پیدا میکند و اصلاح میشود؟
البته ما میتوانیم کسانی را انتخاب کنیم که سالم و پاکدست و توانا باشند، خودشان دزد نباشند و اجازه دزدی هم ندهند، خودشان اهل اختلاس و حیف و میل بیتالمال نباشند و اجازه تعدی و دستدرازی به بیتالمال را هم ندهند، به عدالت رفتار کنند و کرامت مردم را مراعات کنند اجازه هتک حیثیت و توهین به مردم را هم ندهند.
تا اینجای کار درست است و بخشی از اوضاع مردم درست میشود. اما اگر رابطه خود را با دنیا اصلاح نکنیم یا به FATF نپیوندیم و به نظام مالی و بانکی صحیح دنیا وارد نشویم، در نهایت به کره شمالی میرسیم نه آلمان و ژاپن و کره جنوبی.
پزشکیان در یکی از بحرانیترین شرایط، کشور را تحویل گرفته است. ما که خبر داریم در این چند سال اخیر به مردم چه گذشته است و چه بر سر اقتصاد کشور و معیشت مردم آمده است؟!
پیش از این گفتم که واقعا که اگر آقای پزشکیان نبود و مجموعه جریان اصلاحات و اعتدال و شخصیتها و نیروهای تأثیرگذار وارد صحنه نمیشدند، اگر روشنفکران، دانشگاهیان و اصحاب رسانه وارد نمیشدند، مشارکت ۱۲میلیونی را در انتخابات امسال پیشبینی میکردیم و در دور دوم ممکن بود این ۱۲میلیون تبدیل به ۵ میلیون بشود، یعنی اکثریت از هر نوع تغییر و تحول و صندوق رای مایوس هستند.
در حال حاضر هم ۵۱ درصد مردم را نتوانستیم قانع کنیم که این صندوقهای رای برای آنها نتیجه خواهد داشت و از این صندوقهای رای اصلاح وضع در میآید. اینها بخشی به رئیس جمهور بر میگردد و بخشی دیگر به مقامات عالی نظام، قوه قضاییه، مجلس، نیروهای مسلح و…بر میگردد.
به این معنی که نیروهای مسلح ما باید اقتصاد را به اقتصاددانها و بازار و مردم واگذار کنند. وقتی نیروهای مسلح در قرارگاه خاتم در قراردادهای بزرگ راهسازی و ساختمانسازی حضور پیدا میکند یعنی رقبای داخلی غیر نظامی از دور خارج میشوند.
لذا بخش خصوصی سرمایه خود را بر میدارد و به دُبی و ترکیه میروند. ببینید هر سال چه تعداد سرمایه گذار و چند میلیارد دلار سرمایه از کشور خارج میشود و به ترکیه و امثال ترکیه میرود چون در ترکیه امنیت اقتصادی وجود دارد. دُبی که تا ۳۰-۴۰ سال پیش علوفه شترهایش را از ما میخرید و امروز ببینید در چه حالی هستند که به ما اجازه کار نمیدهند و اجازه نمیدهند در بانکهایشان حساب باز کنیم.
بسیاری از سرمایهگذارهای مربوط به حوزه مسکن وقتی میخواهند سرمایهگذاری کنند چون نمیخواهند در این بازار فعلی رقابت کنند سرمایهشان را به گرجستان بردهاند و ساختمان میسازند. این را باید اصلاح کنیم. تا اینها را اصلاح نکنیم سه سال دیگر با همین وضع مواجهیم.
جمهوری اسلامی ناگزیر به اصلاح این موارد است و ناگزیر است که با دنیا کنار بیاید. نمیتوانیم یک جزیره جدا از دنیا باشیم و دور خود دیوار بکشیم. در دهکدهای زندگی میکنیم که کوچکترین خبری که درمورد مسائل اقتصادی پیش میآید بلافاصله در بازار ما تاثیر میگذارد.
خصوصا با آمدن کسی مانند ترامپ که ممکن است بر اساس پیش بینیها بیاید، بقیه اگر تهدید میکردند او به راحتی حاضر شد که سردار سلیمانی را به شهادت برساند. سیاستمدار پوپولیست با رفتار دیوانهواری است که امکان دارد هزینههای سنگینی را به ما تحمیل کند. ما باید با دنیا کنار بیاییم. نمیتوانیم در دنیا بدون رعایت قواعد حاکم بر وضع بین الملل زندگی کنیم.
ما از عراق نزدیک به ۹ میلیارد طلب داریم که عراق به ما نمیدهد. دوست ما هم هست. رفت و آمد خوبی هم داریم. میگویند به FATF بپیوندید. از نظر جهانی پول ما بلوکه شده است، وضعیت ما در چین و هندوستان و کره جنوبی هم به همین ترتیب است.
در کل میگویید نباید فقط از آقای رئیس جمهور در حوزه برجام و FATF و گشت ارشاد و فیلترینگ انتظار داشته باشیم و اینها به سیاستهای کلی نظام بر میگردد؟
بله، درست است، بخش عمده این مسائل به سیاستهای کلی نظام مربوط میشود، البته رئیس جمهور هم باید تلاش کند، بالاخره او هم بخشی از این پروسه سیاستگزاری کلی است. ولی چند درصد این سیاستگزاریها در اختیار رئیس جمهوری است؟
چند درصد؟
به نظرمن رئیس جمهوری چیزی در حدود ۳۰ -۴۰ درصد در تصمیمگیریها مؤثر است، این میزان به رئیس جمهوری و دولت مربوط میشود. روحانی این شجاعت را داشت که در سازمان ملل با کمک و درخواست مکرون و خانم مرکل، آمادگی خودرا برای مذاکره با ترامپ شرط بگذارد و بگوید اگر ترامپ قبل از مذاکره اعلام کند که به برجام برمیگرد من حاضرم با او بنشینم، ولی ترامپ اول اعلام میکند که به برجام بر میگردم؛ الان فکر نمیکنم پزشکیان در این حد آمادگی را داشته باشد که خودش سینه سپر کند.
کار یک نفر نیست. روحانی این هنر را داشت که یک وزیر خارجه به آمریکا بفرستد تا چند هفته با وزرای خارجه ۵+۱ چانه بزنند تا به برجام برسیم. البته کار بزرگی انجام شد و خطر بزرگی را از سر ملت ایران برداشتند ولی دیدیم هم در داخل و هم با آمدن ترامپ عمل نگذاشتند مردم و دولت روحانی در دوره دوم این دولت، از نتایج برجام استفاده کنیم و مثلا ناوگان هوایی خودرا را به روز کنیم. در حال حاضر حدود هشتاد درصد ناوگان هوایی ما فلج و زمینگیر است.
بسیاری از کشورها به هواپیماهای ما اجازه فرود نمیدهند و میگویند هواپیمای شما قدیمی و خارج از استاندارد است و کهنه است. هواپیمای بوئینگ ما برای دوران شاه است و نتوانستهایم بوئینگهای نو استاندارد وارد کنیم. آیا میخواهیم از چین یا کره شمالی هواپیما وارد کنیم؟
این موارد فقط به رئیس جمهور بر نمیگردد. رئیس جمهور باید تلاش کند ولی بدانیم همه مسائل در اختیار رئیس جمهور نیست. باید این تغییرات و اصلاحات در سیاستهای داخلی و خارجی کشور مطرح گردد و به خواست همگانی و ملی تبدیل شود. هم مجلس و هم دولت و هم دیگر مسؤلین و نهادهایی که در تصمیمگیریهای کلان نقش دارند، باید به این تغییرات و نیازهای ضروری کشور و مردم توجه داشته باشند.
رهبر محترم انقلاب در سخنرانی اخیرشان با نمایندگان مجلس خیلی به همکاری با رییس جمهور تاکید کردند، حالا وقتی دولت جدید شکل گرفت قدم اول میخواهد چه کار کند؟ میخواهد با دنیا کنار بیاید. پولهای ما در عراق بلوکه است. ما از عراق نزدیک به ۹ میلیارد طلب داریم که عراق به ما نمیدهد. دوست ما هم هست. رفت و آمد خوبی هم داریم. میگویند به FATF بپیوندید.
از نظر جهانی پول ما بلوکه شده است، وضعیت ما در چین و هندوستان و کره جنوبی هم به همین ترتیب است، میلیاردها دلار پول نفت ما بلوکه شده است، بدون آن اصلاحات اساسی در سیاستهای کلان، امکان حل مسائل و مشکلات اساسی کشور وجود ندارد، مردم کشور ما تا کی باید تاوان این سیاستهای زیانبار مسؤلین را باید بپردازند؟
درآمد ما به لحاظ فروش نفت، گرچه مطلوب نیست ولی حاصل همین هم به دلیل تحریم و نپیوستن به FATF به کشور بر نمیگردد. بعد افرادی مانند وزیر جهاد کشاورزی سابق پیدا میشوند به عنوان این که میخواهند چای وارد کنند قضیه چای دبش راه میافتد و ۳/۵ میلیارد دلار این بین گم میشود.
یعنی نزدیک به ۳۰.۴۰ درصد درآمد نفتی کشور. من چون در مجلس و کمیسیون برنامه بودجه بودم، میدانم که سه و نیم میلیارد دلار یعنی بودجه عمرانی کل کشور. و جالب است که صلاحیت چنین وزیری از طرف شورای نگهبان، برای نمایندگی مجلس تایید میشود، در حالی که صدها نفر از اصلاحطلبها، که به اصطلاح یک بار از در خانه آقای خاتمی رد شدهاند و یا جلسهای با خاتمی یا کروبی داشتهاند یا در ستاد ایشان فعالیت میکردند، رد صلاحیت شدند و به مجلس راه پیدا نکردند.
تعداد زیادی از اساتید دانشگاه را خواهش کردیم که به سمت مجلس بروند و مجلس را تقویت و پربار کنند، ولی به صرف این که سابقه همکاری با اصلاحطلبان داشتند و در احزاب اصلاح طلب فعال بودند امکان حضور در انتخابات را نیافتند. جالبتر این که کسانی را داشتیم در انتخابات گذشته، برای نمایندگی در کرج از سوی شورای نگهبان تایید صلاحیت شده، چون در کرج زمینه رای نداشتند، ولی بعد که تقاضا کرده به زنجان یا خدابنده منتقل شود، موافقت نشده و گفتهاند برای آن جا صلاحیت ندارید، چون در آن جا امکان رای آوری داشته است. این طور انتخابات مهندسی میشود.
به نظرم امثال آقای جلیلی بهتر است حزب تشکیل دهند. اساسنامه و مرامنامه آن را در وزارت کشور و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب تصویب کنند، بگویند چه کسانی عضو حزب هستند، منابع درآمد این حزب کجاست و چگونه از کجا تأمین میشود.
بهرحال اگر این سیاستها اصلاح نشود و اگر ریل این قطار را عوض نکنیم، این قطار به همین سمت میرود که تا کنون رفته است، به این ترتیب پول ملی ما سال به سال بیارزشتر میگردد، بیکاری و تورم افزایش مییابد و نارضایتی عمومی افزایش پیدا میکند. آن ۵۱ درصدی که در انتخابات شرکت نکردند هم شهروندان همین کشورند ولی به مدیریت کشور نقد دارند و با نیامدنشان به نوعی مقاومت مدنی کرده و اعتراضشان را نشان میدهند، نمیشود گفت آن ۵۱ درصد مردم ایران نمیفهمند و ۴۹ درصد میفهمند.
همه مردم ایران به کشورشان علاقمندند و همه دوست دارند کشورشان سر و سامان بگیرد، ولی آنها فکر میکنند که با این روشها و آمدن پای صندوقهای رای و مثلا رای دادن به آقای جلیلی و پزشکیان این اوضاع درست نمیشود. ۴۹ درصد از مردم هم با آمدن پای صندقهای رأی و مشارکت مدنی در اداره کشور، تلاش میکنند از این طریق اوضاع را اصلاح کنند.
در مواردی مانند FATF جلیلی و دولت سایهاش میتواند حاشیهسازی کنند؟
در مورد جلیلی و چیزی که از آن تعبیر به دولت سایه میکند، این نکته مطرح میشود که اولا در همه دنیا این رقابت وجود دارد. در امریکا وقتی حزب دمکرات پیروز میشود، حزب جمهوری خواه دولت سایه تشکیل میدهد. دولت سایه یعنی حزب رقیب تشکیلات مشابه دولت مستقر داشته باشد که در هر مورد سیاستهای حزب حاکم را رصد کرده و مورد ارزیابی و نقادی قرار دهد و خودرا به لحاظ سازمانی آماده کند که اگر در انتخابات بعدی موفق به کسب رأی اکثریت شد، سریع دولت تشکیل دهد، مانند همان چیزی که اخیرا در انگلستان روی داد و بلافاصله حزب کارگر دولت تشکیل داد و بر امور کشور مسلط شد.
ولی در آن کشورها، این رقابت بصورت کاملا رسمی و شفاف است، رقابت بین دو حزب رسمی کشور است، حزب رقیب با تابلو و علنی و شفاف وارد صحنه رقابت میگردد، مشخص است که درآمدش از کجا تامین میشود و چه کسانی پول میدهند و برنامه، مرامنامه و اساسنامهاش چیست. بدین ترتیب رقابت با دولت مستقر، و رصد کردن سیاستهای اجرایی دولت و تحلیل و ارزیابی و نقادی کارشناسانه آنها، در عالم سیاست، امری مذموم و غلطی نیست.
چیزی که مذموم و غیر معمول است و از آن بعضا بوی خیانت بر میآید، کارشکنی کردن برای دولتی است که رای آورده و در چارچوب قانون استقرار یافته است، تا نتواند موفقیت کسب کند و مثلا مردم بگویند دولت آقای روحانی یا خاتمی موفق نبوده است، این اقدامات دیگر رقابت نیست، اسم این میشود کار شکنی، میشود چوب لای چرخ دولت گذاشتن و میشود خیانت به ملت.
به نظرم امثال آقای جلیلی بهتر است حزب تشکیل دهند. اساسنامه و مرامنامه آن را در وزارت کشور و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب تصویب کنند، بگویند چه کسانی عضو حزب هستند، منابع درآمد این حزب کجاست و چگونه از کجا تأمین میشود.
من سالها دبیرکل جامعه مدرسین دانشگاهها بودم که تشکیلات چندان گسترده و بزرگی هم نیست، هر دوسال یک بار مجمع عمومی برگزار میکردیم زیر نظر نماینده وزارت کشور، اعضای شورای مرکزی مشخص بود و وزارت کشور نظارت کامل میکرد، همه احزاب دفتر ثبت و ضبط مالی دارند.
اینها باید به تایید و تصویب وزارت کشور برسد. این که شخصی یا اشخاصی به اتکاء جایگاهی که در نهادها و مراکز حساس نظام دارد، در کار دولت مستقر کارشکنی کند و نگذارد دولت مستقری که رئیس آن، به فرض، بیش از ۲۰ میلیون آورده موفق شود، تا در کشور نارضایتی ایجاد شود، این کار صد درصد خیانت است، نه رقابت. البته بعضا و در صورت لزوم، ممکن است نیاز باشد شخص رهبری تدبیری بیاندیشند که این نوع مسائل حل شود و مشکلی برای کشور و مردم پیش نیاید.
آقای رهامی از کابینه چه خبر؟ اطلاع دارید چه افرادی شانس بیشتری برای حضور در کابینه دارند و حضورشان چقدر جدیتر است؟
افرادی که الان مطرح شدهاند در حد ارزیابی و بعضا هم گمانه زنی است و قطعی نشده است. در هفته گذشته که همراه برخی دوستان بارآقای پزشکیان جلسهای داشتیم و دوستان بعضا به روند فعلی نقدهایی داشتند، مبنی بر این که برخی نیروهای تأثیرگذار درروند فعلی حضور ندارند یا بحث همان سهم خواهیهایی که مطرح شدهاست، پزشکیان صریحا گفت که در هیچ مورد تصمیم قطعی گرفته نشده و تمام این اسامی که بیرون آمده، در مرحله ارزیابی و از روی حدس و گمان است.
افرادی مانند وزیر جهاد کشاورزی سابق پیدا میشوند به عنوان این که میخواهند چای وارد کنند قضیه چای دبش راه میافتد و ۳/۵ میلیارد دلار این بین گم میشود. یعد صلاحیت چنین وزیری از طرف شورای نگهبان، برای نمایندگی مجلس تایید میشود، در حالی که صدها نفر از اصلاحطلبها، که به اصطلاح یک بار از در خانه آقای خاتمی رد شدهاند و یا جلسهای با خاتمی یا کروبی داشتهاند یا در ستاد ایشان فعالیت میکردند، رد صلاحیت شدند و به مجلس راه پیدا نکردند.
بعد از این که لیست را به من بدهند خودم بررسی تصمیم نهایی را خواهم گرفت. بنابراین اگر کسی هم نیروی ارزندهای را میشناسد ارائه کند. توصیه ما به دوستان این است که ضمن این که لازم است جوانگرایی کرده و نیروهای تازه نفس معرفی کنند، تجربه افراد مجرب که سالها مدیریت کردهاند، باید استفاده شود و این تجارب به کلی کنار گذاشته نشود.
البته امثال ما که در اوایل دهه ۶۰ مسؤلیت داشتیم و در مجلس اول و دوم، بعنوان نماینده در مجلس فعال بودیم، چون به هر حال اگر ابتکاری هم داشتیم، در این فرصت ۴۰ساله باید نشان میدادیم، و از طرفی وضع موجود هم حاصل عملکرد همه مسؤلین ۴ دهه گذشته محسوب میشود، لذا مناسبتر است بیشتر به ارائه مشاوره و انتقال تجربه خود بپردازیم و میدان را به نیروهای جوان و با انرژی که شاید ابتکار عمل بهتری داشته باشند، واگذار کنیم.
البته باید توجه داشت که با شعار جوانگرایی، بیاییم از سر کلاس دانشگاه امام صادق کسی را بیاوریم وزیر کنیم، در حالیکه طرف یک روز هم سابقه وزارت و یا معاون وزارت و مدیریت کل نداشته و یا یک روز هم به عنوان فرماندار شهری را اداره نکرده، این کار هم غلط است و در واقع این کار پاشنه آشیل دولت مرحوم رئیسی بود.
بعنوان مثال کسی میتواند وزارت علوم را اداره کند که حداقل چند سال رئیس یکی دانشگاههای بزرگ کشور بوده و آنجا را خوب اداره کرده باشد و سالها تجربه مدیریت دانشگاه یا بخش مهمی از وزارت علوم را داشته باشد.
در دولت دوم مرحوم هاشمی رفسنجانی که دکتر هاشمی گلپایگانی وزیر علوم شد، این موضوع پیش آمد. همان زمان جمعی از اساتید دانشگاه خدمت مقام محترم رهبری رفتیم و به این موضوع اعتراض کردیم، عرض کردیم این که کسی یک روز هم تجربه مسؤلیت یک دانشگاه و حتی مسؤلیت یک دانشکده را ندارد، بعنوان وزیر انتخاب شود، کاری غیر اصولی و غلطی است، یک استاد دانشگاه اول باید مثلا مسؤلیت یک دانشکده و سپس دانشگاه معمولی را داشته باشد و اگر موفق بود بعد رئیس دانشگاه بزرگتری شود و این مسیر حداقل ۱۰-۱۵ سال طول میکشد تا صلاحیت پیدا کند برای وزیر شدن؛ در همه مدیریتها هم این نوع کسب تجربه و سیر صعودی مدیریت و از عهده امتحان برآمدن ضرورت دارد.
این که صرفا فردی سخنرانی خوبی داشته یا نمرات خوبی در دوره دانشجویی در کلاس بدست آورده یا تدریس خیلی خوبی داشته است، بیایبم اورا بعنوان وزیر انتخاب کنیم، بدون آن که در مقام عمل و مدیریت، توانایی خودرا عرضه کرده باشد، این کار، امری غیر اصولی و زیانبار میباشد، اگر آقای پزشکیان این تجربه مرحوم رئیسی را تکرار کند، قطعا آسیب خواهد دید و دولت او را زمین گیر خواهد کرد، همانطور که دولت آقای رئیسی را زمینگیر کرد، نیروهای جوان بدون تجربه و صرفا با ادعای زیاد، دولت ایشان را ناکار و ناکام ساخت.
در حال حاضر سعی ما این است که در حوزههایی که تجربه و نظر کارشناسی داریم، به لحاظ صلاح دولت آتی آقای پزشکیان، توصیه و مشاوره لازم را اگر علاقمند باشد ارائه کنیم.