دروغ گفتن گهگاهی در میان بچهها معمول است و پژوهشها نشان میدهند که کودکان از ۲ سالگی، هنگامی که رشد مهارتهای شناختی آنها به حد معینی میرسد، دروغ گفتن را شروع میکنند.
گرچه دروغ گفتن گهگاهی بخشی عادی از روند رشد ذهنی کودکان است، نباید این رفتار را نادیده گرفت.
به گزارش همشهریآنلاین، والدین باید راستگویی را به کودکانشان آموزش دهند. هنگامی که مچ فرزندتان را در یک مورد دروغگویی میگیرید، میتوانید از این فرصت استفاده کنید تا با او درباره اهمیت راستگویی صحت کنید.
اما برای آموزش راستگویی به کودکان، درک اینکه چرا آنها دروغ میگویند و اینکه چگونه با بزرگتر شدن آنها دلایل دروغگوییشان تغییر میکند، ضروری است.
دروغ گفتن کودکان نوپا و پیشدبستانی چندان عامدانه نیست. آنها عمداً حقیقت را تحریف نمیکنند. آنها عاشق اغراق کردن و ساختن داستانهای بلند هستند، اما این داستانها بیان تخیل غنی آنهاست، نه دروغگویی.
علاوه بر این، کودکان ۳ و ۴ ساله در تشخیص تفاوت میان آرزو و واقعیت دچار مشکل هستند.
کودکان در این سن از لحاظ رشدی هنوز آنقدر بالغ نشدهاند که بفهمند چیزها به خاطر خواست آنها حقیقت پیدا نمیکنند. به همین دلیل است که کودک پیشدبستانی شما ممکن است لیوان شیر را کج کرده باشد و شیر در حال ریختن روی دامنش باشد، اما به شما بگوید که یک هیولا شیر را ریخته است. منظور واقعی او از گفتن این داستان این آرزویش است کهای کاش شیر را نریخته بود، زیرا میبیند که شما از این واقعه ناراحت هستید.
اول اینکه واکنش شدید نشان ندهید و کودک را در هیچ سنی دروغگو خطاب نکنید.
اگر خشمگینانه رفتار کنید، فقط کودکان را در حالت تدافعی قرار میدهید و این احتمال را افزایش میدهید که آنها برای جلوگیری از سرزنش به دروغگویی ادامه دهند. در عوض، بر روی آنچه اتفاق افتاده است، تمرکز کنید. به آرامی به کودک بگویید: «میبینم شیر ریخته است»، سپس راهی برای رفع مشکل پیشنهاد دهید: «بیا برویم دستمالکاغذی بیاوریم و با هم آن را تمیز کنیم.»
اگر برخوردی خشمگینانه با کودکان انجام دهید، فقط او را در حالت تدافعی قرار میدهید و این احتمال را افزایش میدهید که او برای جلوگیری از سرزنش شدن به دروغگویی ادامه دهد.
اگر کودکتان داستانی از خودش درمیآورد، او را به شیوهای بازیگوشانه به چالش بکشید. مثلاً از او بپرسید: «این داستان واقعی است یا از خودت درش آوردی؟»
به احتمال زیاد، فرزند شما اعتراف میکند که آن را ساخته است و شما دو نفر میتوانید با هم به آن بخندید.
بچهها در سالهای ابتدایی مدرسه اغلب برای فرار از مسئولیت یا مجازات دروغ میگویند. اما آنها همچنین ممکن است برای به دست آوردن آنچه مورد علاقهشان است، دروغ بگویند (مثلاً برای اینکه اجازه دیرتر خوابیدن یا تماشا کردن یک برنامه تلویزیونی را به دست آورند) یا به این دلیل که میترسند که شما را ناامید کنند.
اگر فرزندتان فکر میکند که از اینکه املای کلمات درخواستی را هنوز یاد نگرفته است، ناراحت میشوید، ممکن است در مورد نحوه عملکردش در آزمون آن روز دروغ بگوید. همچنین در حالیکه با افزایش سن کودک که دوستانش مهمتر میشوند، کودکی که احساس میکند که همسالانش او را کنار گذاشتهاند، ممکن است برای افزایش شهرت خود تلاش کند.
سعی کنید انگیزه فرزندتان از دروغ گفتن را بفهمید. با فکر کردن به اینکه چگونه به دروغهای او پاسخ دهید، شروع کنید. آیا انتظارات شما از کودک خیلی زیاد است یا سبک برقراری نظم و انضباط شما خیلی خشن است؟ کودک شما ممکن است احساس اضطراب کند و برای جلوگیری از سرزنش و تنبیه دروغ بگوید.
به کودکتان بگویید که میدانید وقتی کاری اشتباه انجام میدهد، احساس ترس / خجالت / شرم میکند سپس، به او بگویید که همه (حتی شما!) اشتباه میکنند و شما همچنان او را بدون توجه به اینکه چه کاری انجام داده است، همچنان دوست دارید.
همچنین برای کودک توضیح دهید که ترجیح میدهید که حقیقت را به شما بگوید، حتی اگر این حقیقت ناخوشایند باشد. اگر فرزندتان با اسباببازی یا وسیلهای که هرگز آن را ندیدهاید به خانه میآید و مطمئن هستید که آن را حین بازی با کودکان دیگر کش رفته است، او را مجبور به اعتراف نکنید. در عوض، یک نظر خنثی مانند «میبینم که دستکش دوستت را به خانه آوردهای» بدهید و در مورد اینکه چگونه برداشتن چیزها بدون اجازه گرفتن از صاحب آنها خوب نیست، صحبت کنید. سپس، بر روی یک راه حل تمرکز کنید: او میتواند با دوستش تماس بگیرد، از او معذرت بخواهد و دستکش را بازگرداند.
خودتان را معلم بدانید، نه یک افسر پلیس. مجازاتی را که شدت آن با عمل ناشایست کودک متناسب نیست، اجرا نکنید. اگر فرزندتان در مورد یک موضوع معمولی مانند خاموش کردن تلویزیون (در هنگامی که این کار را انجام نداده است) دروغ گفت، با یک یادآوری ملایم که از او انتظار دارید حقیقت را بگوید، پیام شما را متوجه میشود.
پدروغهای کودکان در این سن عامدانهتر است. آنها ممکن است عمداً فراموش کنند چیزی به شما بگویند یا جزئیات خاصی را حذف کنند. (مثلاً درست است که کودکتان تکلیف خانگی ندارد، اما باید به زودی یک آزمون ریاضی بدهد و باید خودش را آماده کند).
همچنین، دوستان و موقعیت اجتماعی برای فرزند شما بسیار مهم هستند، بنابراین تعجب نکنید اگر برای تحت تأثیر قرار دادن همسالانش دروغ بگوید. همانطور که بچهها بزرگتر میشوند، گاهی اوقات حقیقت را برای محافظت از حریم خصوصی و استقلالشان وارونه میکنند.
سعی نکنید که مچ فرزندتان را در هنگام دروغ گفتن بگیرید یا سؤالی بپرسید که پاسخ آن را میدانید. اما وقتی مطمئن هستید که کودکتان راست نمیگوید، این موضوع را به روی او بیاورید. مثلاً میتوانید بگویید «این حرفت به نظر من حقیقت ندارد. میخواهی یک دقیقه فکر کنید و از نو شروع کنی؟» و از موعظه کردن او صرفنظر کنید. اگر از لحنی آرام استفاده کنید، کودکتان اشتیاق بیشتری به گوش دادن به حرفهای شما نشان خواهد داد- نیازی به کنایه زدن به او نیست. وقتی کودک حقیقت را پذیرفت، او را تصدیق کنید و به حرفتان ادامه دهید.