bato-adv
bato-adv

برتراند راسل و فلسفۀ «بی‌کاری»

برتراند راسل و فلسفۀ «بی‌کاری»

برای نشان دادن مضحک بودن وضعیت کنونی ما، برتراند راسل از ما می‌خواهد که یک سناریو در مورد تولید سوزن را تصور کنیم. فرض کنید تولید سوزن جهان به‌اندازه کافی با کارگرانی که روزانه هشت ساعت کار می‌کنند تأمین می‌شود. حال اگر کسی ابزاری اختراع کند که کارایی هر کارگر را دو برابر کند، چه اتفاقی می‌افتد؟

در مقاله‌ای با عنوان تعجب‌برانگیز «در ستایش بطالت» که در سال ۱۹۳۵ نوشته شد، برتراند راسل فیلسوف مشهور انگلیسی پیشنهاد کرد که: «باور به فضیلت "کار" در دنیای مدرن آسیب‌های زیادی به بار آورده است، در حالیکه راه رسیدن به شادی و رفاه در کاهشِ سازمان‌یافتۀ کار نهفته است».

به گزارش فرادید؛  راسل می‌نویسد که «ظرفیت ما برای شوخ‌طبعی و بازیگوشی توسط فرهنگ "بهره‌وری" سرکوب شده است». از نظر او «انسان مدرن فکر می‌کند که هر کاری باید به خاطر هدفی دیگر انجام شود، نه به خاطر خود آن کار».

به عبارت دیگر، بهره‌وری به ستاره راهنمای ما در زندگی امروزی تبدیل شده است. ما کار می‌کنیم تا چیز‌هایی را به دست آوریم و به‌ندرت انرژی ذهنی خود را صرف کاری می‌کنیم که فقط به خاطر خودش انجام می‌شود. راسل تصور می‌کند به همین دلیل است که راه‌های تفریح ما از کار‌هایی جدی و فعالانه تبدیل به فعالیت‌هایی بدون‌فکر و منفعلانه شده‌اند:

«لذت‌های مردم شهرنشین عمدتاً منفعلانه شده‌اند: دیدن فیلم، تماشای مسابقات فوتبال، گوش دادن به رادیو و کار‌هایی از این دست. دلیل این امر این است که انرژی‌های فعال آنها کاملاً در "کار" مصرف می‌شود. اگر آنها اوقات فراغت بیشتری داشتند، دوباره از لذت‌هایی که خودشان در آن نقش فعال داشتند، بهره‌مند می‌شدند».

راسل برای توضیح بیشتر، چنین تصویری را مطرح می‌کند: اگر افراد فقط لازم بود روزانه چهار ساعت کار کنند، چه اتفاقی می‌افتاد؟ در چنین دنیایی، به گفته راسل:

«هر کسی که کنجکاوی علمی داشته باشد، می‌تواند آن را دنبال کند و هر نقاشی می‌تواند بدون گرسنگی کشیدن نقاشی کند».

چنین دنیایی ممکن است یک رؤیای آرمان‌شهری به نظر برسد، اما راسل باور دارد که روش‌های تولید مدرن می‌توانند زمان فراغت بیشتری برای همه فراهم کنند. اما از نظر او ما مسیر دیگری را انتخاب کرده‌ایم: تقویت ارزش، فضیلت و ضرورت کار.

ارزش کار سخت

هیچ‌کس از یک فرد تنبل خوشش نمی‌آید؛ هیچ‌کس کسی را دوست ندارد که سهمی در مشارکت جمعی نداشته باشد. اما در حالی که سخت‌کوشی در برخی زمینه‌ها مهم و ارزشمند است، برتراند راسل معتقد است که باید مراقب باشیم کار را بیش از حد و به قیمت از دست دادن جنبه‌های دیگر زندگی ستایش نکنیم. انسان بودن فقط به کار محدود نمی‌شود؛ بلکه جنبه‌های دیگری نیز دارد.

علاوه بر این، ایده اینکه کار کردن فضیلت است، داستانی است که از زمان‌های بسیار دور گفته شده است؛ اما شاید بهتر باشد ببینیم این داستان به نفع چه کسانی است. اگر اکثر مردم باور داشته باشند که اخلاق کاری یک فرد نشان‌دهنده ارزش او به‌عنوان یک انسان است، چه کسی از این باور سود می‌برد؟

راسل می‌گوید که این روایت همیشه برای کسانی که دارای قدرت و ثروت هستند بسیار سودمند بوده است. کارگران تشویق می‌شوند سرشان را پایین بیندازند و کارشان را انجام دهند، اما:

«ثروتمندان هزاران سال است که "شأن و عظمت کار" را تبلیغ می‌کنند، در حالی که مراقب بوده‌اند در این موضوع نقشی برای خودشان قائل نشوند».

طبقه‌های اشرافی در طول تاریخ بیشتر وقت خود را در اوقات فراغت سپری می‌کردند و از کار دیگران بهره‌مند می‌شدند. راسل می‌نویسد:

«طبقه مرفه از مزایایی برخوردار بوده که هیچ پایه‌ای در عدالت اجتماعی نداشته است؛ این موضوع لزوماً آنها را به طبقه‌ای سرکوبگر تبدیل کرد، همدلی‌هایشان را محدود کرد و آنها را وادار ساخت تا نظریه‌هایی اختراع کنند که بتوانند امتیازات خود را توجیه کنند».

اما با وجود بی‌عدالتی در این امتیاز‌ها و با وجود اینکه این طبقه زیاد سخت کار نمی‌کرد، راسل ادعا می‌کند که طبقه مرفه تقریباً همه آنچه را که ما «تمدن» می‌نامیم، به وجود آورده است:

«آن‌ها هنر‌ها را پرورش دادند، علوم را کشف کردند، کتاب‌ها را نوشتند، فلسفه‌ها را ابداع کردند و روابط اجتماعی را اصلاح کردند. حتی آزادسازی ستمدیدگان نیز معمولاً از بالا آغاز شده است».

نکته کلیدی این است که این امر به این دلیل نبود که اشراف "ذاتاً" از کارگران بهتر یا روشنفکرتر بودند، بلکه به این دلیل بود که اشراف دسترسی به اوقات فراغت داشتند:

«اوقات فراغت برای تمدن ضروری است و در زمان‌های گذشته، اوقات فراغت برای عده‌ای معدود فقط با کار سخت بسیاری دیگر ممکن می‌شد. اما ارزش کار آنها به این دلیل نبود که کار کردن خوب است، بلکه به این دلیل بود که فراغت خوب است».

بیشتر مردم مجبور بودند بی‌وقفه کار کنند تا گروهی اندک بتوانند از اوقات فراغت بهره‌مند شوند؛ اما امروزه، روش‌های تولید مدرن به این معناست که می‌توانیم به همه افراد فرصت بیشتری برای اوقات فراغت بدهیم.

به عبارت دیگر، ما این فرصت را داریم که طبقه‌ای مرفه ایجاد کنیم که دیگر با بی‌عدالتی اجتماعی همراه نباشد؛ طبقه‌ای مرفه که شامل "همه" باشد.

اما به گفته راسل، متاسفانه جامعه مسیر دیگری را انتخاب کرده است. در حالی که می‌توانستیم اوقات فراغت را به‌طور عادلانه‌تری بین همه تقسیم کنیم، به‌جای آن، ارزش کار را در راستای انگیزه سود بیشتر تقویت کرده‌ایم.

اشتغال برای عده‌ای، فراغت برای هیچ‌کس

برای نشان دادن مضحک بودن وضعیت کنونی ما، برتراند راسل از ما می‌خواهد که یک سناریو در مورد تولید سوزن را تصور کنیم. فرض کنید تولید سوزن جهان به‌اندازه کافی با کارگرانی که روزانه هشت ساعت کار می‌کنند تأمین می‌شود. حال اگر کسی ابزاری اختراع کند که کارایی هر کارگر را دو برابر کند، چه اتفاقی می‌افتد؟

به گفتۀ راسل، «در یک دنیای معقول، همه افرادی که در صنعت تولید سوزن فعالیت دارند، باید بتوانند روزانه چهار ساعت کار کنند و همه چیز مثل قبل ادامه پیدا کند. اما در دنیای واقعی کارگران همچنان هشت ساعت کار می‌کنند و در نتیجه سوزن به تعداد بیش از حد نیاز تولید می‌شود؛ در ادامه، برخی کارفرمایان ورشکسته می‌شوند و نیمی از افرادی که قبلاً در این صنعت مشغول بودند، بیکار می‌شوند»؛ بنابراین به‌جای اینکه به همه زمان فراغت بیشتری بدهیم، بخشی از مردم شاغل باقی می‌مانند و دیگران به‌جای بهره‌مند شدن از فراغت، «بیکاری تمام‌وقت» را تجربه می‌کنند:

«در نهایت، میزان فراغت همان اندازه است که در طرح قبلی بود، اما نیمی از مردم کاملاً بیکار و نیمی دیگر بیش از حد خسته می‌شوند. به این ترتیب، اطمینان حاصل می‌شود که این فراغت اجتناب‌ناپذیر، به جای اینکه منبعی جهانی برای شادی باشد، باعث بدبختی همگانی شود. آیا چیزی احمقانه‌تر از این قابل تصور است؟»

بنابراین اگرچه زمانه تغییر کرده است، اما انگار اصول زیرین همچنان پابرجاست: زندگی کارگران تنها از طریق کار کردن ارزشمند، معنادار و شرافتمندانه می‌شود.

آیا می‌توانیم دنیایی با فراغت بیشتر برای همه تصور کنیم؟

راسل می‌گوید در دنیایی با فراغت بیشتر، مسابقه برای «موفقیت» مادی اهمیت کمتری پیدا می‌کند. مردم می‌توانند انرژی بیشتری به تلاش‌های هنری، فکری و اجتماعی خود اختصاص دهند. حتی ممکن است انسان‌ها با یکدیگر مهربان‌تر شوند:

«مردان و زنان عادی، با داشتن فرصت یک زندگی شاد و آسوده، مهربان‌تر می‌شوند، کمتر آزاردهنده خواهند بود و کمتر دیگران را با سوءظن نگاه می‌کنند. از میان تمام ویژگی‌های اخلاقی، خوش‌خلقی همان چیزی است که جهان بیش از همه به آن نیاز دارد و خوش‌خلقی نیز نتیجه آسایش و امنیت است، نه نتیجه یک زندگی پر از مبارزۀ سخت»؛ بنابراین فراغت بیشتر فقط برای شادی فردی نیست بلکه برای آینده جمعی بشر نیز ضروری است. بدون فراغت، شهروندان بیش از حد در حرفه‌های خاص خود تخصصی می‌شوند و توانایی تخیل لازم برای پیشرفت جامعه را از دست می‌دهند.

ایده‌های جدید، ارزش‌های جدید و فلسفه‌های نو؛ چه کسی آنها را ارائه خواهد داد اگر هدف اصلی بشریت فقط پیشرفت در سلسله‌مراتب شغلی باشد؟ اگر اکثریت ما تمام انرژی خود را صرف کار کنیم، آینده خود را به دست چه کسانی می‌سپاریم؟

بازنگری در ارزش‌های کنونی

مقالۀ «در ستایش بطالت» راسل، بیش از اینکه یک راهنمای عملی برای ارائۀ راه‌حل باشد، چالشی برای ارزش‌های کنونی ماست. راسل در این مقاله این ایده را مطرح می‌کند که به‌جای اینکه بدون فکر، کار کردن را مفیدترین، معنادارترین و رضایت‌بخش‌ترین روش سپری کردن زندگی بدانیم، شاید بهتر باشد از خود بپرسیم که انسانیت چه اهداف دیگری می‌تواند داشته باشد.

راسل مقاله خود را این‌گونه به پایان می‌رساند:

«روش‌های تولید مدرن امکان آسایش و امنیت را برای همه ما فراهم کرده است؛ اما ما در عوض، اضافه‌کاری برای برخی و گرسنگی برای دیگران را انتخاب کرده‌ایم. تاکنون تصمیم ما این بوده است که درست به اندازۀ زمانی که ماشین‌ها اختراع نشده بودند کار کنیم؛ این تصمیم ابلهانه بوده است، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که برای همیشه ابله بمانیم».

bato-adv
bato-adv
bato-adv