دونالد ترامپ با اعمال فشار بر اسرائیل و حماس برای دستیابی به آتشبس، نقشی کلیدی در توقف جنگ ایفا کرد، اما این توافق چالشهای اساسی پیشرو دارد. استراتژی نظامی اسرائیل در غزه ناکام مانده و اکنون دولت نتانیاهو با انتخابهای دشواری میان اشغال غزه یا ارائه امتیازات سیاسی روبهرو است.
فرارو- مارک چمپیون ستون نویس و تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل بلومبرگ و رئیس سابق دفتر استانبول روزنامه وال استریت ژورنال.
به گزارش فرارو به نقل از بلومبرگ، «ما به توافق رسیدیم.» این جملهای بود که دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، در شبکه اجتماعی خود «تروث سوشیال» اعلام کرد. این سخن پس از دستیابی اسرائیل و حماس به توافق آتشبس در روز چهارشنبه بیان شد. اگر این توافق به معنای پایان جنگ خونین اخیر باشد، ترامپ سهم عمدهای از اعتبار آن را به خود اختصاص خواهد داد—و شاید این اعتبار نیز شایسته او باشد.
این بدان معنا نیست که ترامپ یا تیم سیاست خارجی او راهحلی تازه و بدیع ارائه کردهاند. همانطور که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، در سخنرانی خداحافظی خود در شورای آتلانتیک واشنگتن در روز سهشنبه تأکید کرد، به نظر میرسد طرح ارائهشده تفاوت چندانی با پیشنهادی که چند ماه پیش در آخرین لحظه از سوی اسرائیل رد شد، ندارد.
همچنین، تهدید ترامپ مبنی بر اینکه «جهنم به پا خواهد شد» نیز گره این بحران را باز نکرده است. از زمان حمله حماس به اسرائیل در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۳، جهنم به معنای واقعی کلمه در جریان بوده است. اقدام خاصی باقی نمانده بود که رئیسجمهور ایالات متحده بتواند برای تشدید واکنش تند و ویرانگر اسرائیل انجام دهد.
اینکه سرانجام توافقی حاصل شد، ناشی از رویکرد شفاف و بیپرده ترامپ بود: این توافق باید صورت بگیرد و آن هم همین حالا. این فشار مستقیم، نهتنها، بنیامین نتانیاهو، بلکه اعضای تندرو کابینهاش را وادار کرد تا میان دو گزینه دشوار یکی را برگزینند: یا با این روند همراه شوند، یا خود را از حمایت نزدیکترین رئیسجمهور آمریکا که تا کنون همسویی آشکاری با اهداف و سیاستهای آنها داشته، محروم کنند.
در این میان، میتوان برای آنتونی بلینکن، جو بایدن و دیگر اعضای تیم سیاست خارجی دولت در حال کنارهگیری آمریکا، نوعی همدردی قائل شد. چرا که ترامپ اکنون در حال بهرهبرداری از نتایج تلاشهای بیوقفه آنها برای نزدیک کردن طرفین مناقشه است. تلاشهایی که غالباً بیپاداش ماند، همانگونه که وقفههای پیاپی در سخنرانی بلینکن توسط معترضان نشان داد. با این حال، این تیم نیز چندان مستحق همدردی کامل نیست.
اهرم فشار بایدن بر اسرائیل، بهدلیل اینکه نتانیاهو چشم به روی کار آمدن رئیسجمهوری با رویکردی دوستانهتر در کاخ سفید دوخته بود، تضعیف شده بود. علاوه بر این، بایدن نیز شجاعت استفاده از ابزارهای موجود، نظیر محدود کردن یا تعلیق تسلیحات ارسالشده به اسرائیل، را نشان نداد. هرگز نخواهیم دانست که آیا نتانیاهو جنگ غزه را ادامه میداد، حتی پس از آنکه فرماندهانش نتیجهگیری کردند که به لحاظ نظامی، هرچه ممکن بود به دست آوردهاند، اگر میدانست این استمرار ممکن است به بهای از دست دادن تسلیحاتی تمام شود که برای مواجهه با تهدیدات حزبالله در لبنان ضروری است. اما این تهدید هیچگاه بر او اعمال نشد.
نباید اشتباه کرد: استفاده از تهدید تحریم تسلیحاتی نیازمند شجاعت سیاسی عظیمی از سوی بایدن بود. ترامپ قطعاً از چنین اقدامی برای تقویت موقعیت داخلی خود استفاده میکرد و از سوی دیگر، بسیاری از اسرائیلیها نیز بهشدت از این رویکرد ناخرسند میشدند. گرچه آنها نیز خواهان پایان جنگ غزه بودند، اما پیام چنین اقدامی بسیار سنگینتر میبود: اینکه از این پس، حمایت آمریکا از امنیت اسرائیل، مشروط خواهد بود.
عامل زمانبندی نیز در این توافق نقشی اساسی ایفا کرد. فشار ترامپ در این مقطع در غزه مؤثر واقع شد، زیرا برخلاف جنگ در اوکراین، هر دو طرف درگیر در این مناقشه، از پایان جنگ سود بیشتری میبردند. از زمانی که نتانیاهو در ماه اوت پیشنهاد مشابهی را رد کرد، ارتش اسرائیل دستاورد چشمگیری جز ترور یحیی سنوار، رهبر حماس، نداشت؛ فردی که بهسرعت جایگزین شد. جنگ همچنان ادامه یافت.
نتانیاهو با ادعای خود مبنی بر اینکه بهترین راه برای آزادسازی گروگانهای باقیمانده، ادامه جنگ تا نابودی کامل حماس است، آزمونی پرهزینه را پشت سر گذاشته است. این ادعا از ابتدا مورد تردید بود و اکنون با گذشت زمان، مبادله میان ادامه جنگ و خطر از دست رفتن جان گروگانها، به شکلی غیرقابل انکار ثابت شده است. از مجموع ۲۵۱ گروگانی که در سال ۲۰۲۳ به اسارت درآمدند، حدود ۹۸ نفر همچنان در غزه باقی ماندهاند و تخمین زده میشود که تنها نیمی از آنان زنده باشند. احتمالاً تنها عقبنشینی کامل اسرائیل میتواند راه را برای آزادی این گروگانها باز کند.
شکست استراتژی صرفاً نظامی اسرائیل در غزه نیز با گذشت زمان آشکار شده است. همانطور که منتقدان پیشبینی کرده بودند، حماس توانسته است جنگ را به یک نبرد فرسایشی از نوع «زد و فرار» تبدیل کند. حتی با وجود تضعیف این گروه بهعنوان یک نیروی جنگی، ارتش اسرائیل به مناطقی در شمال نوار غزه که پیشتر در ابتدای جنگ پاکسازی کرده بود، بازگردانده شد. این امر نشان میدهد که حماس بهجای درگیری مستقیم، تاکتیکهایی نظیر استفاده از تلههای انفجاری و کمین را در پیش گرفته است.
از زمان رد پیشنهاد آتشبس در ماه اوت توسط نتانیاهو، برای بهدست گرفتن کنترل گذرگاه فیلادلفی در مرز غزه و مصر، ارتش اسرائیل گزارش داده است که ۱۵۱ سرباز خود را از دست داده است. از سوی دیگر، وزارت بهداشت تحت کنترل حماس اعلام کرده که در همین مدت حدود ۶۷۰۰ فلسطینی، شامل تعدادی نامشخص از نیروهای حماس، جان باختهاند.
با این حال، به نظر میرسد آنچه برای نتانیاهو اهمیت بیشتری دارد، روایتهای جدیدی از موفقیتهای نظامی در جبهههای دیگر، نظیر لبنان و سوریه است. این روایتها میتواند در تعدیل انتقادها درباره عملکرد اسرائیل در غزه و شکستهای اطلاعاتی و سیاسی ۷ اکتبر، نقشی کلیدی ایفا کند.
توافق روز چهارشنبه، فرآیندی مرحلهای را برای صلح آغاز میکند و تنها نخستین گام در این مسیر است. گزارشها نشان میدهد که این توافق، مذاکرات برای پایان کامل جنگ را به مرحلهای دوم واگذار کرده است که ممکن است در نهایت با شکست مواجه شود. اگر چنین شود، دولت اسرائیل با انتخابی دشوار روبهرو خواهد شد: اشغال نامحدود غزه یا ارائه امتیازات سیاسی به کشورهای خلیج فارس، که این کشورها برای کمک به تثبیت اوضاع غزه و ازسرگیری عادیسازی روابط با اسرائیل ضروری میدانند.
دستیابی به توافق در مورد تمامی این مسائل برای دولت فعلی اسرائیل همچنان چالشی بزرگ و دشوار است. همانطور که پیشتر اشاره کردهام، دونالد ترامپ در صورت بازگشت به قدرت، با خاورمیانهای کاملاً متفاوت روبهرو خواهد بود. در این منطقه، اولویتهای اسرائیل و همسایگان عرب آن دیگر به اندازه گذشته همسو و هماهنگ نیستند.