همه انسانها ممنوعیت و ترس را تجربه کرده، به طرز اعجابآوری نسبت به ممنوعیتهای پیشروی خود پایبند و از شکستن این قواعد بیمناک اند. این ممنوعیتها همچنان زندهاند و نسل به نسل انتقال مییابند. شاید در نظر اول شنیدن ماجرای ترس داماد از مادرزن موضوعی سطحی و مبتذل باشد، اما در کتاب «توتم و تابو» رگ و ریشه این باور از دوران گذشته تا کنون بیان شده است.
کتاب توتم و تابو اثر روانکاو شناخته شده زیگموند فروید است. همانطور که از عنوان این اثر هویداست این کتاب درباره توتم و تابوست. هرچند معنای عنوان کتاب برای خوانندگان غیرحرفهای واضح نیست؛ این دو اصطلاح در روانشناسی و علوم اجتماعی شناخته شده و بسیار پرکاربرد است.
اغلب ما ترسها، ممنوعیتها و محدودیتهایی در زندگی داریم؛ بدون آنکه علت آنها را بدانیم به آن پایبند هستیم. این عادات از گذشته در انسان وجود داشته و ما نیز آنها را از اجداد خود به ارث بردهایم. به تعبیر فروید «تابو یک نهی بسیار کهن است که از خارج بر انسان تحمیل میشود. (ص ۶۶ کتاب) فروید نشان میدهد در همه اقوام اشیا برخی میوهها، سنگها یا افرادی مانند پادشاهان یا موقعیتها بلوغ، بارداری و ... هستند که امکان لمس یا تماس با آنها برای همه افراد وجود ندارد؛ به زبان ساده هرنوع ارتباط با آنها ممنوع است.
تابو بودن مادرزن هم در نوع خود جالب است. فروید در این باره مینویسد: شایعترین و شدیدترین و جالبترین که حتی در میان اقوام متمدن هم دیده میشود، مربوط به رابطه داماد با مادرزن است. (ص ۳۳ کتاب) این رسم در میان اقوام ملانزی، پولنزی و در میان افریقاییان نیز دیده شده است. در میان قبایل «زولوها» رسم و عادت است که «داماد از مادرزن خود شرم کند و با تمام نیرو بکوشد تا از مصاحبت با برکنار بماند. وی هنگامی که مادرزن در کلبه است به آنجا وارد نمیشود و وقتی با یکدیگر روبرو میشوند، این یا آن یک، خود را پشت بوتهها پنهان میکند و مرد نیز سپر خود را جلوی صورت خود میگیرد. (ص ۳۴)
فروید درباره تداوم این رابطه در دنیای متمدن مینویسد: «این واقعیت که در میان ملتهای متمدن، روابط بین داماد و مادرزن به طور کلی موضوعی است که بیش از مطالب دیگر مورد شوخی و استهزا قرار میگیرد، دلیل است بر اینکه در روابط عاطفی آن دو، عواملی وجود دارد که ضدیتی شدیدی را باعث میشود […]در این روابط دوگانگی احساسات وجود دارد؛ احساساتی که در عین حال مرکب از عنصر محبت و عنصر خصومت است. (ص ۳۷)
باور به تابوها به قدری قویاست که میتواند فرد را به کام مرگ بکشاند
تابوها در باورهای عمیق جوامع ریشه میدواند. در میانه کتاب این روانکاو نمونههای حیرت انگیزی را مطرح میکند. او مثال میزند، زنی در یکی از قبایل میوهای را میخورد بعد از مدتی که متوجه میشود میوهای از منطقه ممنوعه خورده است دچار چنان لرزی میشود که روزی پس از آن میمیرد؛ در حقیقت باور به ارتکاب عملی ممنوع به قدری در وی ریشه دوانده بوده که از نظر روانی او را تا جایی نابود کرده که منجر به مرگ او شده است.
در مثالی دیگر میتوان گفت، مردم جزیره «تیمور» متعاقب بازگشت فاتحانه گروهی جنگنجو برای آرامش روح دشمنان کشته شده خود قربانی میدهند. آنها ضمن طلب بخشش آوازی را میخوانند که مضمون آن چنین است: «اگر بخت با ما یار نبود، شاید سرهای ما بود که امروز در دهکده تو به نمایش در میآمد. ما برای تو یک قربانی تقدیم کردهایم تا تو را آرامش بخشیم و اکنون روح تو باید خشنود باشد». در این قبیله رئیس گروه جنگجو اجازه ندارد مستقیم به خانه خود بازگردد بلکه موظف است دو ماه در کلبهای جداگانه اقامت داشته باشد تا تطهیر شود.
در این مدت اجازه ندارد با کسی ارتباط داشته باشد یا با دست غذا بخورد بلکه باید کسی غذا در دهان او بگذارد. اما آنها چرا دست به چنین عملی غیرعقلانی میزنند و برای دشمنی که با دستان خود آن را به قتل رساندهاند، قربانی میکنند؟ پاسخ زیگموند فروید: این رسم برای حفظ تابوی کشتن انسان است؛ فروید معتقد است جوامع نسبت به از بین رفتن انسانها حساس بودهاند و باید ابزاری کنترلی برای برحذر داشتن افراد از قتل همنوع در نظر میگرفتند و این رسم در همان راستا ایجاد شده است.
البته این رسم فقط در جزیره تیمور رواج نداشته است؛ از جمله بخشهای جذاب این کتاب یادآوری نمونههای مردم نگاری قبایل ابتدایی آمریکای شمالی و استرالیا است. فروید با ذکر نمونههایی از قبایل استرالیا و آمریکای شمالی قصهای را تعریف میکند که در این قبایل چگونه برای دشمن به قتل رسیده، مراسم سوگواری برگزار میکنند.
اختلالات وسواسی چیزی شبیه باور به تابوهاست؟
فروید یک بیماری روانی مدرن را با باور تابو مقایسه میکند. این روانکاو نشان میدهد چقدر اختلالات وسواسی با باور با تابوها شبیه هستند. او تجربه بیماری را بازگو میکند که نسبت به برخی اشیا وسواس و از نزدیک شدن و لمس آنها واهمه داشته است. فروید عنوان میکند این اختلال وسواسی در فرد آغاز شده و او از تماس با همه چیزها و افرادی که به آن شیء ممنوعه تماس داشتهاند واهمه پیدا کرد. فروید تلاش میکند ذهن مخاطب خود را درگیر برقراری ارتباط میان این دو تجربه فردی و اجتماعی کند و نشان دهد تابوهای عمومی و پذیرفته شده میتوانند چنین ریشهای در گذشته ما داشته باشند.
سحر و جادو ریشه در باور به قائل شدن روح برای اشیا دارد
بررسی تفاوت «سحر» و «جادو» از مباحث خواندنی و جذاب کتاب است. فروید در بخث مفصلی به این موضوع توجه نشان داده است. این روانکاو بین ریشه باور به سحر با پذیرش روح برای اشیا ارتباط برقرار میکند. فروید در همین رابطه مینویسد باور به سحر برای کسانی ممکن است که باور دارند همه اشیا روح مختص به خود و ساحران توانایی دارند، روح این اشیا را به تسخیر خود درمیآورند و آنها را مجبور به کاری میکنند.
توتم چیست؟
بخش دوم این کتاب به توتم و توتمیسم اختصاص دارد. فروید درباره چیستی توتم به نقل از فریزر مینویسد: توتم یک شیء ملموس است که انسان بدوی نسبت به آن احترامی خرافی قائل است. زیرا معتقد است بین شخص او و هریک از آن نوع اشیا پیوند خاصی وجود دارد؛ روابط بین یک انسان و توتم متقابل است: توتم پاسدار انسان است و انسان از راههای گوناگون، پاس و احترام خود را نسبت به توتم نشان میدهد […]و وقتی توتم یک حیوان یا گیاه است از کشتن و چیدن آن خودداری میکنند. (ص ۱۵۸)
بخش دوم کتاب نیز با نمونههای قوم شناختی جذابیتهای منحصر به فردی دارد. فروید در این بخش با مطالعه توتم تلاش کرده وضعیت فعلی جوامع مدرن را شرح دهد و البته برخی الگوهای پایدار انسان همانند ممنوعیت ازدواج با محارم را توضیح دهد.
فروید درباره ممنوعیت ارتباطات درونی گروهی برخی اقوام چنین مینویسد: در جزیره «جذامیها» که یکی از جزایر «هبرید جدید» است، وقتی پسر بچه به سن معینی برسد، باید خانه مادری را ترک کند و برای خورد و خواب در خانه عمومی روزگار خود را سپری کند، اگر هیچیک از خواهرانش در خانه نباشد او میتواند در آستانه خانه بنشیند و غذایش را بخورد و اگر بر حسب اتفاق با خواهرانش روبرو گردد باید خود را از آنها پنهان کند.
بیان کتاب ساده و برای عامه مخاطبان قابل فهم است. این اثر بر خلاف سایر نوشتههای فروید فارغ از مفاهیم انتزاعی پیچیده، روان نوشته شده است. ترجمه کتاب توتم و تابو بر عهده محمدعلی خنجی بوده است و مؤسسه انتشارات نگاه نیز آن را در ۲۵۵ صفحه به کتابفروشیها رسانده است.