دولت سیزدهم که به پایان برسد همه به خانههای خود بازمیگردند؛ اصلاحطلبان دیگر در هیچ نهاد انتخابی و انتصابی حضور نخواهند داشت و دولتیها هم با کارنامهای پرحرفوحدیث کنار میروند تا شاهد چگونگی عصر اصولگرایان باشیم؛ عصری که تا اینجای کار در مجلس مناقشات بسیاری به وجود آورده است.
شرق در ادامه نوشت: بههرحال بعد از این دستکم تا سال ۱۴۰۲ و انتخابات مجلس دوازدهم، میدان سیاست رسمی، میدان اصلاحطلبان نخواهد بود و دولتیها و مشخصا حسن روحانی نیز باید مشخص کنند در چه طیفی قرار میگیرند؛ آیا روحانی به پایگاه اصلی و سنتی خود، یعنی اصولگرایی با محوریت جامعه روحانیت، بازمیگردد یا همچنان تمایل دارد نزدیک به اصلاحطلبان شناخته شود؟ البته روحانی در هر دو حالت مسیر سادهای در پیش ندارد؛ زیرا اگر بخواهد اصولگرا باقی بماند، حتما با موج سنگین اصولگرایان مواجه میشود.
دلیل هم مشخص است؛ آنکه قطب روبهروی او در تمام این هشت سال، همه اصولگرایان بهجز اندکی نیروهای معتدل مانند علی لاریجانی بودند و ازقضا تنها نیروهایی که حداقل تا چندی بعد از شروع دولت دومش از او حمایت میکردند، اصلاحطلبان بودند.
با این اوصاف، گرچه بازگشت روحانی به دامن اصولگرایان کار سادهای نیست، اما نباید فراموش کرد که شواهد و قرائن مشخصا از سال ۹۶ تاکنون، حاکی از آن است که روحانی بدش نمیآید برای بقای حیات سیاسی و دچارنشدن به سرنوشت رؤسای جمهور مغضوب پیشین، اگر هم بهطور کامل با اصولگرایان کنار نمیآید، بعد از دولتش مورد لعن و نفرین آنها نباشد؛ به همین دلیل او در سالهای اخیر کوشید فاصله معناداری با اصلاحطلبان داشته باشد و برای این کار نزدیکانش مانند واعظی را مسئول حمله به اصلاحطلبان کرد و حتی ادعایی که بیشتر به شوخی میزد، از زبان واعظی مطرح شد مبنی بر اینکه روحانی با تکیه بر سبد رأی خود پیروز شد و اگر اصلاحطلبان هم از او حمایت نمیکردند، او پیروز انتخابات بود.
این سخن غیرحقیقی حتما اگر صرفا باور واعظی بود، روحانی در رد آن موضع میگرفت، اما نگرفت تا همه به این نتیجه برسند که روحانی برای فاصلهگذاری میان خود و اصلاحطلبان، رئیس دفترش را جلو انداخته تا به اصلاحطلبان حمله کند؛ بنابراین به نظر میرسد روحانی بیمیل نباشد که باز هم اصولگرا شناخته شود؛ اصولگرایی نه مانند دهه ۷۰، بلکه یک اصولگرای معتدل.
اما حالا این اصولگرایان هستند که پذیرای او نیستند. کار برای اصلاحطلب شناختهشدن او نیز ساده نیست. روحانی در سال ۹۲ با حمایت کامل همه اصلاحطلبان روی کار آمد؛ حمایتی که اگر نبود، حتما در انتخابات پیروز نمیشد؛ اما اصلاحطلبان به اصرار هاشمیرفسنجانی از محمدرضا عارف عبور کردند و یکسره حامی روحانی اصولگرا شدند. روحانی هم از این حالت خوشش آمد؛ زیرا میدانست در هیچ شرایطی نمیتواند نفر اول اصولگرایان باشد و آنقدر هستند نامزدهای اصولگرا که نوبت به او نمیرسد.
روحانی در واقع بهنوعی از شرایط استیصال اصلاحطلبان که از سال ۸۸ تا ۹۲ در انزوای اجباری قرار داشتند، استفاده کرد تا بتواند با هدایت هاشمی گوی سبقت را از رقبای همجناحی خود، یعنی نامزدهای اصولگرا، برباید و خود را بهنوعی اصلاحطلب جا زد.
حمایت اصلاحطلبان از روحانی آنقدر جدی بود که گفته میشد جبهه اصلاحات با روحانی ائتلاف کرده است و روحانی هم البته به محض تشکیل دولت، اسحاق جهانگیری را به معاوناولی خود برگزید تا بهنوعی سهم اصلاحطلبان را داده باشد. دوران چهارساله اول برای اصلاحطلبان بد نبود و بهصورت کامل سیاست خارجی ایران در مسیر فکری اصلاحطلبان حرکت کرد. به بیان دیگر نه آنکه اصلاحطلبان هدایتگر سیاستهای خارجی باشند، اما به هر دلیل مذاکرات هستهای و انعقاد سندی به نام برجام با تفکرات اصلاحطلبان هیچ مغایرتی نداشت.
اما وضعیت در دوره دوم فرق کرد و همانطور که گفته شد، حسن روحانی در شرایطی که خود را بینیاز از رأی مردم میدانست، ناگهان در چرخشی عجیب از اصلاحطلبان روی گرداند و اصلاحطلبان هم آرامآرام منتقد روحانی شدند.
نیروهای اصلاحطلب درپی ناکارآمدیهای دولت، بیتوجهی شخص روحانی به خواستههای اصلاحطلبانه جامعه و حتی فراموشکردن شعارهایی که پیش از انتخابات سال ۹۲ مبنی بر تلاش برای رفع حصر داده بود و از طرفی بههمریختگی گسترده اقتصادی، تورم افسارگسیخته، گسترش فقر عمومی و دهها مشکل دیگر تمایلی نداشتند با او همراه شوند و این فاصله از سوی اصلاحطلبان هم ایجاد شد.
در اینجا بود که مشکلات اصلاحطلبان و روحانی در بالاترین سطح خود قرار گرفت و اصلاحطلبان فرای نقدها به وضعیت جاری، زبان به گلایه گشودند که روحانی در دو دولتش از اصلاحطلبان استفاده نکرد.
موضوعی که البته جای بحث دارد؛ زیرا دولتیها میگفتند ائتلافی در کار نبود که قدرالسهمی معلوم شده باشد؛ گزارهای که اخیرا زهرا شجاعی، فعال سیاسی اصلاحطلب هم در یک برنامه تلویزیونی گفته است: «اصلاحطلبان با آقای روحانی ائتلاف نکردند. ائتلاف یک ترم سیاسی است که معنای خاص خودش را دارد، یعنی دولت ائتلافی تشکیل ندادند، بلکه در شرایطی که ایجاد شد و بحث آقای روحانی و آقای عارف مطرح بود و نظرسنجی شد و گرایش نزدیکتر بود، از آقای روحانی حمایت کردند.
یعنی اصلاحطلبان با آقای روحانی متن و میثاقی با هم امضا نکردند و تعهداتی در قبال هم نپذیرفتند یا خواستههایی ردوبدل نشد. همینطوری اصلاحطلبان اعلام حمایت کردند و ایشان هم استقبال کردند و طبیعی بود. در نهایت انتخابات انجام شد و به پیش رفت و ایشان در انتخاب و اداره دولتش تصمیماتی گرفت و بر حسب نظر مشاوران، افرادی را انتخاب کرد و از نیروی مدیریتی اصلاحطلبان نیز استفاده شد.
ولی چنین نبود که کابینه ائتلافی تشکیل شود. در کشورهای اروپایی یک حزبی رأی مناسب را نمیآورد و برای تشکیل دولتش، با احزاب دیگر ائتلاف میکند. اصلا نظام ما نظام حزبی نیست و آن میشود که میبینید. نارضایتیها و مشکلاتی حادث میشود».
به هر روی چه ائتلاف در کار بود چه نبود، اصلاحطلبان از ترکیب کابینه خاصه در دور دوم راضی نبودند و حتی گفته میشد همان اصلاحطلبانی که در دولت هم بودند به انزوا رانده شده بودند؛ شاهد مثالش اسحاق جهانگیری که به گفته خودش قدرت تغییر منشی دفترش را هم نداشت و عملا فردی همچون محمود واعظی بهصورت نانوشته بسیاری از مسئولیتهای معاوناولی را انجام میداد تا قدرت جهانگیری روز به روز کاسته شود. این شرایط نشان میداد که روحانی و اصلاحطلبان برخلاف سال ۹۲ یکدیگر را تحمل میکنند و میان آنها همگرایی وجود ندارد.
برسیم به شرایط کنونی. روحانی با وجود همه اختلافاتی که میان خود و اصلاحطلبان میبیند و البته درنظرگرفتن منافع سیاسیاش که دیگر با بودن در کنار اصلاحطلبان محقق نمیشود، حتما تمایلی ندارد در آینده بهعنوان نیرویی اصلاحطلب شناخته شود؛ چه آنکه اصلاحطلبان هم تصور میکنند حالا برای بازآفرینی هویت سیاسی و اجتماعی خود نباید دیگر منتسب به نیرویی باشند که مورد انتقاد جامعه است. به این دلیل حتما میل دوطرفهای میان روحانی و اصلاحطلبان برای ادامه کار با یکدیگر نیست.
اما یک مانع بر سر میل این دو وجود دارد و آن تصور اجتماعی و البته فضاسازیهای اصولگرایان است. به هر روی اصلاحطلبان و روحانی هشت سال با یکدیگر بودهاند و افکار عمومی آن دو را جدای از یکدیگر فرض نمیکند و اصولگرایان هم به دلیل همین انتقادهای عمومی به روحانی سعی میکنند برای تخریب اصلاحطلبان بار همه مسئولیت عملکرد روحانی را گردن جبهه اصلاحات بیندازند؛ به بیان دیگر در اینجا میل روحانی و اصلاحطلبان کافی نیست و حتما زمان میخواهد تا اذهان عمومی هم این دو را جدای از هم فرض کنند.
در آخر مسلم است که پایان دولت دوازدهم، به معنای پایان کار روحانی و اصلاحطلبان خواهد بود؛ راهی که بعد از هشت سال برای هر دو طرف چندان خوشایند نبود.