bato-adv
bato-adv

نقد فیلم «بدون قرار قبلی»؛ بازگشتن بدون هیچ قرار قبلی

نقد فیلم «بدون قرار قبلی»؛ بازگشتن بدون هیچ قرار قبلی

«بدون قرار قبلی» حکایت بازگشتن است. همه فیلم از همان سکانس اول که دکتر یاسمین لطفی در بیمارستان دارد تلاش می‌کند جوان نیمه جانی را با ماساژ قلبی و شوک به زندگی بازگرداند تا سکانس آخر که پسرک محو صدای نقاره‌های حرم امام رضا (ع) می‌شود، دارد از همین بازگشتن‌ها می‌گوید.

تاریخ انتشار: ۱۲:۲۰ - ۲۵ بهمن ۱۴۰۰
نام فیلم: بدون قرار قبلی
تهیه کننده: محمود بابایی
کارگردان: بهروز شعیبی
نویسنده: فرهاد توحیدی و مهدی تراب بیگی
بازیگران: پگاه آهنگرانی، مصطفی زمانی، الهام کردا، صابر ابر، امیر میری و...

فراروـ صبا عباس‌پور؛ «بدون قرار قبلی» حکایت بازگشتن است. همه فیلم از همان سکانس اول که دکتر یاسمین لطفی در بیمارستان دارد تلاش می‌کند جوان نیمه جانی را با ماساژ قلبی و شوک به زندگی بازگرداند تا سکانس آخر که پسرک محو صدای نقاره‌های حرم امام رضا (ع) می‌شود، دارد از همین بازگشتن‌ها می‌گوید. سفر از آفاق به انفس و سفری جاودانه به درونمان. «بدون قرار قبلی» نمایشی زیبا و خاطره‌انگیز از همه آن چیز‌هایی است که در گذشته بوده‌ایم و دوست داریم باشیم.

گاه با حسرت از لا به لای عکس‌ها یا فیلم‌های قدیمی نگاهش می‌کنیم و گاه ناخودآگاه مثل یاسمین گوشه فرش قدیمی اتاق را بلند می‌کنیم تا شاید بعد از سی سال هنوز هم دندان شیری‌مان آنجا زیر فرش جا مانده باشد. در صحنه‌ای از فیلم کادری بسته را از نمای یک هتل بزرگ درحال ساخت می‌بینیم که در کنارش خانه‌ای قدیمی و کوچک همچنان سرپا باقی مانده است و پیرمرد صاحبخانه به هیچ وجه حاضر به واگذاری آن نیست.تقابلی هنرمندانه از سنت‌هایی که به دست فراموشی می‌روند با مدرنیته‌ای که به تنمان زار می‌زند و ما که میان این دو راهی با نگاهی حسرت‌بار به گذشته و مسحور شدن به آینده‌ای پر زرق و برق ویلان مانده‌ایم.

در «بدون قرار قبلی» بیننده همراه با یاسمین دنیای مدرن و زرق و برق آن را رها می‌کند و به گذشته باز می‌گردد، به ریشه‌ها، به خاک و به همه آنچه بودیم. کارگردان در این سفر با هوشیاری و تیزبینی تمامی این ریشه‌ها را یک به یک برای‌مان به تصویر می‌کشد و در کنار هم می‌چیند. از خانه باصفای نرگس که یاسمین ساکن آن می‌شود و مهمان نوازی‌اش گرفته تا حوض سنگی و لاک پشت، کارگاه کوزه‌گری، نبات‌پزی گوشه حیاط، انار‌های توی پستو و خانه‌ای کاهگلی با فرش‌های دستباف لاکی، کرسی، چراغ علاءالدین و ایوانی چوبی رو به کوهستان در روستایی اطراف شهر.

در قسمتی از فیلم یاسمین از نرگس می‌پرسد: «تو چطور آنقدر دوستم داری وقتی منو نمی‌بینی؟» و نرگس در جواب می‌گوید: «دوست داشتن که به دیدن نیست، من اگر صد سالم نبینمت، بازم جونم برات درمیره.» و یاسمین انگار سفر کرده است تا به معنای همین دوست داشتن‌ها برسد. دوست داشتن‌هایی بی قید و شرط که خالص‌اند، ناب‌اند، همیشگی‌اند، مثل دوست داشتن پدر یاسمین که سی سال فرزندش را ندیده و در عین حال با ارزش‌ترین دارایی‌اش را برای او به ارث می‌گذارد.

دوست داشتن نرگس که انگشتری محبوب مادربزرگ را به یاسمین می‌بخشد، دوست داشتن یاسمین که پسر بیمارش را در بدترین شرایط هم رها نمی‌کند، دوست داشتن پیرمرد صاحبخانه که چشم‌انداز خانه‌اش را به گنبد طلایی امام رضا (ع) با پول عوض نمی‌کند. «بدون قرار قبلی» داستان ریشه‌هایی است که در ناخودآگاه‌مان تنیده‌اند، پا گرفته‌اند، دوستشان داریم و وقتی به آن باز می‌گردیم، حال دلمان یک جور عجیبی خوب می‌شود. «بدون قرار قبلی» داستان بازگشتن است، بازگشتن بدون هیچ قرار قبلی، سرزده و بی‌تکلف...

ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
همه چيز تكراري ... سوژه ، داستان، بازي ها ....
انتشار یافته: ۱
bato-adv
bato-adv
bato-adv