وقتی مردم احساس بیعدالتی میکنند، احساس رنجش را تجربه میکنند. این باعث میشود آنها به کسانی که فکر میکنند باعث تبعیض علیهشان هستند از راههای متفاوتی حملهور شوند.
فرارو- آیا واقعا در دنیای امروز، مردم خشمگینتر از گذشته هستند؟ خشونتهای جمعی، عصبانیت گاه و بیگاه افراد در مکانهای عمومی خبرهایی هستند که هر روز از گوشه و کنار دنیا میشنویم و شاید خودمان هم با آنها برخوردی داشتهایم. تحقیقات در روانشناسی اجتماعی به ما نشان میدهد که تمام این نوع از رفتارها میتواند منشا اجتماعی و فردی متفاوت و مشخصی داشته باشد.
به گزارش فرارو و به نقل از سایکولوژی تودی، فرهنگ مواجه با ترس، فرهنگ برخورد با رنجش اجتماعی و افزایش تفاوتهای فرهنگی و سبک زندگی میتوانند از دلایل افزایش خشم و خشونت در جامعه باشند، که به راحتی میتواند بنیانهای اجتماعی را دچار سستی بکند.
در قضیه فرهنگ ترس، نوع برخورد افراد در جوامع مختلف در مواجه با مشکلات و تعقیب و گریزهایی که در زندگی اتفاق میافتد متفاوت است. واکنش افراد در هنگام ترس ممکن است باعث شود که یا به دیگران حمله کنند یا از آنها دوری کنند. این امر به ویژه زمانی مشکلساز میشود که در نظر بگیریم افرادی که متفاوت از ما هستند ممکن است نوعی واکنش ترس در ما ایجاد کنند و این امر باعث شود که دو طرف برخورد متفاوتی با یکدیگر داشته باشند.
فیلسوف و پژوهشگر حوزه مدیریت، جوآن سیولا استدلال میکند که وقتی مردم احساس بیعدالتی میکنند، احساس رنجش را تجربه میکنند. این باعث میشود آنها به کسانی که فکر میکنند باعث تبعیض علیهشان هستند از راههای متفاوتی حملهور شوند، واضح است که رنجش، احساسی است که کمتر به آن پرداخته شده است، ولی احتمالاً نقش مهمی در بدرفتاری افراد با یکدیگر دارد.
یک نیروی روانشناختی اجتماعی بسیار قدرتمند چیزی است که به عنوان تعصب درون گروهی و برون گروهی شناخته میشود، همان چیزی که مفاهیمی مانند رفتار ما یا رفتار آنها را در جامعه ایجاد کرده و افراد به گروههای متفاوتی تقسیم میکند. در حالی که احساس ما-آنها باعث ایجاد وحدت و انسجام در بین اعضای درون گروه میشود، اما منجر به توهین و گاهی بدرفتاری با اعضای بیرون گروه میشود که در صورت عمیقتر شدن بدون وجود نظارت میتواند باعث خشونت و شکافی عمیق در جامعه بشود.
اساسا همه ما باید بدانیم که "ما چیزی جز هراس از خود احساس ترس نداریم" همه ما باید سخت تلاش کنیم که تسلیم احساساتمان نشویم و وقتی ترس باعث واکنش بدوی "جنگ یا گریز" ما میشود، باید بتوانیم به شیوه انتقادی در مورد مسئله فکر کنیم به جای اینکه واکنش آنی نشان بدهیم. نارضایتی و بی عدالتی احساس ناراحت کنندهای است، اما همانطور که جامعه و اکثرا دولتها تلاش میکند تا همه چیز را عادلانهتر کند، سعی کنید به جای آنچه که نداریم، بر آنچه که داریم تمرکز کنید.
روانشناسی به ما میگوید که برای مبارزه با احساس ما و آنها باید روی اهداف مشترک تمرکز کنیم – اهداف «فراجناحی» که هر دو طرف برایشان ارزش قائل هستند. ما باید به اشتراکات خود پی ببریم و به جای تفاوت ها، در درجه اول بر شباهتها و اهداف مشترک تمرکز کنیم که بارزترین آن احساس انسان بودن است.