بسیاری از مردم به سراغ فیلمی میروند که به آنها اجازه میدهد از مشکلات خود فرار کنند. فیلمی که باعث میشود حس کنید انگار همه چیز خوب بوده و هر شرایط بدی که دارید بزودی تمام خواهد شد. فیلمی که به نوعی به بالا بردن روحیه شما کمک میکند.
وقتی روز بدی را پشت سر گذاشته اید، احتمالاً به دنبال چیزی میگردید که خیالتان را راحت کند و به شما آرامش ببخشد. این کار میتواند خواندن کتاب مورد علاقه، گوش دادن به آهنگی که خاطرات خوب را زنده میکند، یا نوعی از سرگرمی باشد که شما را شاد میکند.
به گزارش روزیاتو، تماشای مجدد قسمتهایی از یک سریال تلویزیونی مورد علاقه نیز میتواند حال و هوای بهتری به شما بدهد. برای بسیاری از افراد، تماشای یک فیلم چیزی است که بیشترین آرامش را برای آنها به ارمغان میآورد زیرا به آنها کمک میکند تا از مشکلات دنیای واقعی خود فرار کرده و به دنیایی خیالی بروند که در آن تنها شخصیتها اهمیت دارند.
بسیاری از مردم به سراغ فیلمی میروند که به آنها اجازه میدهد از مشکلات خود فرار کنند. فیلمی که باعث میشود حس کنید انگار همه چیز خوب بوده و هر شرایط بدی که دارید بزودی تمام خواهد شد. فیلمی که به نوعی به بالا بردن روحیه شما کمک میکند. چه به این دلیل که خنده دار است و چه به این دلیل که احساسات قوی را برمی انگیزد، یک فیلم آرامش بخش به تغییر روز شما کمک میکند. پس اگر روز بدی داشتهاید این ۲۰ فیلم را تماشا کنید.
بامزه و شادی آور، Always Be My Maybe یک کمدی رمانتیک مدرن است که شایسته قرارگیری در لیست فیلمهای آرامش بخش شما است. الی وانگ و رندال پارک در نقش دوستان دوران کودکی، ساشا و مارکوس، بازی میکنند که پس از اینکه ساشا به طور مرتب با خانواده مارکوس شام میخورد، بار دیگر به هم نزدیک میشوند.
ساشا اغلب در خانه تنهاست در حالی که والدینش سر کار هستند و به همین خاطر جودی، مادر مارکوس، به او یاد میدهد که چگونه آشپزی کند. یک تراژدی خانوادگی و رابطهای کوتاه در نوجوانی منجر به پایان یافتن دوستی آنها میشود. ۱۵ سال بعد، این دو پس از یک برخورد اتفاقی دوباره با هم ارتباط برقرار میکنند و متوجه میشوند که ساشا یک رستوران دار موفق شده، در حالی که مارکوس با پدرش زندگی میکند و بخشی از یک گروه موسیقی تازه شکل گرفته است.
اگر وعده یک کمدی رمانتیک با موضوع ارتباط مجدد و دنبال کردن رویاهایتان برای تماشای این فیلم کافی نیست، بدانید که حضور کوتاه اما غافلگیرکننده کیانو ریوز تنها به ماهیت خنده دار و آشفته فیلم میافزاید. او نه تنها در این فیلم حضور دارد، بلکه در واقع نقش خودش را بازی میکند – خب، یک نسخه بسیار دراماتیک از خودش. این فیلم در سایت راتن تومیتوز نمره قبولی ۹۰ درصد را دارد و نامزد جایزه بهترین فیلم مجله People نیز شده است، بنابراین مطمئن باشید که یک فیلم خوب برای اضافه کردن به فهرست فیلمهای آرامش بخشتان است.
اصول مراقبت با حضور بازیگران مطرحی چون پل راد، کریگ رابرتز و سلنا گومز، با ظرافت تمام مرز بین خنده دار بودن تا لبخندی بر لبان شما بنشاند و احساسات برانگیز بودن به اندازهای که شما را وادار به اشک ریختن کند، راه میرود. این فیلم بهترین گزینه برای تماشا در زمانی است که احساس میکنید به یک گریه خوب نیاز دارید، اما در نهایت میخواهید کسی برای مراقبت از شما از راه برسد تا احساس بهتری داشته باشید.
نویسندهای به نام بن (پل راد) و همسرش پس از از دست دادن غمانگیز پسرشان از هم جدا شده اند. او پس از تبدیل شدن به یک پرستار دارای مجوز، برای کمک به ترور (کریگ رابرتز)، نوجوانی با دیستروفی عضلانی دوشن و دارای حس طنزی طعنهآمیز استخدام میشود.
پس از کمی ترغیب کردن، بن اجازه مییابد تا ترور را به یک سفر جادهای در ایالات متحده ببرد، و در این مسیر است که آنها با دات (سلنا گومز)، نوجوانی هم سن ترور و پیچز (مگان فرگوسن)، زنی که یزودی مادر خواهد شد، آشنا میشوند. آنها با هم سفر جاده ایشان را آغاز میکنند و به شیوههایی که انتظارش را ندارند به یکدیگر کمک میکنند.
فیلم چونگ کینگ اکسپرس ساخته وونگ کار وای داستان دو پلیس هنگ کنگی را روایت میکند که عاشق دو زن متفاوت میشوند: یکی با یک زن مرموز که معمولاً به زندگی زیرزمینی شهر سر میزند و دیگری با یک گارسن احساساتی و رویاپرداز در یک رستوران شبانه که این دو اغلب برای غذا خوردن به آنجا میروند. این دو داستان غمانگیز که در دو بخش متفاوت روایت میشوند، تنهایی و عشق و اینکه چگونه اغلب همزمان پیش میروند را بررسی میکنند.
این فیلم تاثیرگذار و احساسی درباره یک خانواده ناکارآمد است. فیلم Little Miss Sunshine داستان خانواده هوور را دنبال میکند، در حالی که با یک اتوبوس فولکس واگن به رنگ زرد روشن به کالیفرنیا سفر میکنند تا الیو کوچولوی معصوم را برای رقابت در یک نمایش دختر شایسته همراهی کنند. اعضای خانواده هوور همگی با یکدیگر کاملاً متفاوت بوده اما هنوز هم همگی عجیب و غریب هستند، بنابراین تماشای آنها در این سفر جادهای یک نمایش سرگرم کننده است. مثبت نگری دائم و بیتجربگی اولیویا (ابیگیل برسلین) بسیار معصومانه اما الهام بخش است.
تام هنکس قبل از اینکه در نقشهای دراماتیکتر بازی کند و اسکار بگیرد، کارش را در ژانر کمدی شروع کرد. یکی از به یادماندنیترین نقشهای او، شخصیت جاش باسکین است، پسری ۱۳ساله که در یک ماشین کارناوال آرزو میکند بزرگ شود و بدین ترتیب یک شبه تبدیل به یک مرد بالغ میشود. او چارهای جز غرق کردن کامل خود در دنیای بزرگسالان از جمله گرفتن یک شغل شرکتی و اولین برخورد عاشقانهاش با زنی که او را دوست دارد، ندارد.
بزرگ فیلمی تاثیرگذار و سرگرم کننده است. تماشای آن شما را به یاد کودکی خودتان و چیزهای سادهای میاندازد که قبل از بالغ شدن شما را خوشحال میکردند و در ادامه زندگی باید آنها را کنار میگذاشتید. این فیلم به شما یادآوری میکند که هرگز نباید کودک درونتان را نادیده بگیرید و هنوز هم میتوانید از چیزهایی از دوران کودکی خود لذت ببرید، چیزهایی که زمانی برای شما شادی به ارمغان آورده اند.
یک کمدی نوجوانانه محبوب از جان هیوز، Ferris Bueller’s Day Off در مورد یک دانش آموز فراری از مدرسه به نام فریس (متیو برودریک) است که با موفقیت وانمود میکند بیمار است تا از مدرسه فرار کند و با دوست دخترش سلوان (میا سارا) و بهترین دوست روان رنجورش کامرون (آلن راک) در سراسر شیکاگو بهولگردی و خوشگذرانی بپردازد.
فریس جوانی جذاب و باهوش است که میتواند راه خود را برای فرار از هر دردسری پیدا کند. او نه تنها پدر و مادرش، بلکه تمام مدرسه و شهرش را با موفقیت قانع میکند که به سختی بیمار است و نمیتواند بستر خود را ترک کند. تنها خواهر بزرگتر و مدیر او متوجه نقشه او میشوند، اما هنوز هم نمیتوانند ثابت کنند که او دروغ میگوید. صحنه نمادینی که فریس در حال مسابقه با زمان برای بازگشت به خانه قبل از بازگشت والدینش از محل کار است، تقریبا ۳۷ سال است که در ذهن طرفداران این سریال مانده است.
همراه شدن رایان گاسلینگ و راسل کرو به عنوان دو بازرس خصوصی که مجبور به همکاری با یکدیگر برای بررسی خودکشی ظاهری یک ستاره پورن در حال فراموش شدن در دهه ۷۰ لس آنجلس شده اند، به طرز بیشرمانهای خنده دار است. فیلم The Nice Guys در دوران اوج صنعت پورن در فضای خاص لس آنجلس روایت میشود و حرکات و دیالوگهای بامزه شخصیتهای گاسلینگ و کرو، به نوعی بینقص با هم ترکیب میشوند.
آنگوری رایس نقش دختر گاسلینگ را بازی میکند و رابطه بین آنها اساساً رو به وخامت است. این دختر شباهت بیشتری به یک والد دارد تا پدرش، و تماشای این موضوع بسیار لذت بخش است. به علاوه، گاسلینگ فریادهای بلند زیادی در فیلم میکشد، بنابراین تماشای این فیلم لحظات خنده دار بسیاری دارد.
فیلم تقریباً مشهور ساخته کامرون کرو در سال ۱۹۷۳ روایت میشود، زمانی که راکاند رول موسیقی انتخابی جوانان و بدترین کابوس والدین بود. ویلیام میلر ۱۵ساله (پاتریک فوگیت) علاقه شدیدی به موسیقی داشته و آرزو دارد که یک روزنامه نگار راک شود، و این علاقه او را به همکاری با مجله رولینگ استونز برای توری با گروه تازه تاسیس «استیل واتر» همراه میسازد.
او چیزهایی را تجربه میکند که هرگز تحت نظر مادر بیش از حد مراقب و کنترلگر خود (فرانسیس مک دورمند) نمیدید. موسیقی متن این فیلم فوق العاده است، مملو از آهنگهای راک کلاسیک که هم معروف و هم فراموش شده اند. هر عاشق موسیقی به احتمال زیاد این فیلم را دوست داشته باشد. این فیلم نه تنها از موسیقی بلکه از جوانی و تلاش برای پیدا کردن خود تجلیل میکند.
گروه موسیقی کمدیThe Lonely Island به خاطر آهنگهای احمقانه و در عین حال جذابشان و البته فیلم Popstar: Never Stop Never Stopping شناخته میشود. در این فیلم، آنها در نقش یک گروه رپ خیالی به نام استایل بویز بازی میکنند و اندی سامبرگ نقش رهبر گروه یعنی Connor4real را بر عهده دارد. هنگامی که آلبوم تک نفره او موفق به فروش خوبی نمیشود، کانر متوجه میشود که زندگی سلبریتی مآبانه او کم کم از کنترل خارج میشود. او حاضر است هر کاری برای بازگشت از شکست انجام دهد، به جز پیوستن دوباره به گروه استایل بویز.
گروه The Lonely Island معمولاً به شدت خنده دار است و آنها این موضوع را به فیلم خود نیز منتقل میکنند. این فیلم به صورت یک مستند هجوآمیز فیلمبرداری شده است، بنابراین مصاحبهها و اخبار تلویزیونی در آن وجود دارد که تماماً مضحک هستند.
آهنگها هیچ تفاوتی با آهنگهای واقعی که این گروه قبل از فیلم منتشر کرده اند، ندارد و به همان اندازه جذاب هستند. ارجاعات پی درپی به فرهنگ عامه و شوخ طبعی عجیب و غریب این فیلم آن را به فیلمی عالی برای تماشا در اوقاتی تبدیل میکند که روز شما مطابق میلتان پیش نمیرود.
اگر در دهه ۹۰ یا ۲۰۰۰ بزرگ شده باشید، به احتمال زیاد داستان اسباب بازی بخشی مهم از دوران کودکی شما بوده است. اولین همکاری سینمایی میان دیزنی و پیکسار به فرنچایزی تبدیل شده که تقریبا ۳۰ سال است به بخشی به یاد ماندنی از زندگی کودکان تبدیل شده است. دیالوگ «تا بینهایت، و فراتر از آن!» در ذهن بزرگسالان و کودکان به طور یکسان حک شده است. مهم نیست که چند بار Toy Story را تماشا کرده باشید، وقتی باس و وودی را با هم میبینید که برای فرار از خانه سیدیا و بازگشت به اندی قبل از نقل مکان، با هم همراه شده اند، این فیلم هیچ گاه در نشاندن لبخند بر لبهایتان شکست نمیخورد.
بر اساس کتابی به همین نام، فیلم The Perks of Being a Wallflower نگاهی به زندگی پسر نوجوانی به نام چارلی است که در حاشیه مانده و تلاشهای او برای پیدا کردن دوست بیفایده است، تا اینکه با دو دانش آموز بزرگتر از خود به نامهای سم و برادر ناتنیاش پاتریک دوست میشود. آنها مربی زندگی او میشوند و به او در کشف لذتهای دوستی، موسیقی و عشق کمک میکنند.
همه در دوران نوجوانیشان با مشکلی دست و پنجه نرم میکنند. چه کمبود اعتماد به نفس باشد، چه مشکلات خانوادگی، و چه مشکل در دوست یابی، همه در نوجوانی با معضلی دست و پنجه نرم کرده اند. در حالی که مشکلات خاص چارلیز (لوگان لرمن) ممکن است مانند بقیه نباشد، تمایل او به تعلق و ایجاد دوستیهای پایدار چیزی است که هر کسی میتواند با آن ارتباط برقرار کند. سم (اما واتسون) و پاتریک (ازرا میلر) به شدت از چارلی حمایت میکنند و تصمیم دارند سال اول دبیرستان او را ارزشمند و پر از خاطرات خوش کنند.
دیوانه، احمق، عشق یک کمدی رمانتیک با بازی ستارگانی مانند استیو کارل، رایان گاسلینگ، اما استون و جولین مور است. وقتی کال ویور (کارل) متوجه میشود که همسرش امیلی (مور) به او خیانت کرده و میخواهد طلاق بگیرد، ناگهان خود را بالای ۴۰ سال و مجرد میبیند. کال در دنیای همسریابی سرگردان میشود تا اینکه با مرد خوش قیافه و زنباره به نام جیکوب (گاسلینگ) آ شنا میشود، کسی که به او یاد میدهد که چگونه دل زنان را برباید.
گروه بازیگران بهترین بخش این فیلم است. همه بازیگران به خوبی با هم کار میکنند و کشش متقابل باورپذیری دارند. زمانبندی کمدی هر شخصیتی بینقص است و در حالی که این فیلم یک کمدی است، طنز آن هوشمندانه است نه احمقانه. وقتی رویارویی بزرگ بین کال، امیلی، جیکوب و هانا در خانه ویور اتفاق میافتد، هم کاملاً عصبی کننده و هم کمی غمانگیز است.
از یک سو، درگیری با دیوید لیندهاگن (کوین بیکن) خنده دار است. از سوی دیگر، هیچ کس آن روز خانه را با خوشحالی ترک نمیکند. پسر کالینز متوجه میشود که دختری که دوست دارد در واقع عاشق پدرش است، جیکوب در مییابد که کال، پدر هانا است و کال از رابطه آنها خشمگین است، و امیلی نمیداند چه اتفاقی در حال رخ دادن است. با این حال، این اتفاقات زنگ بیدارباشی است که میگوید کال باید دوباره خانوادهاش را دور هم جمع میکرد.
باورش سخت است که یک فیلم زندگینامهای درباره یک نمایشنامهنویس مشهور که در سن ۳۵ سالگی به طرز تراژیکی از دنیا رفت، بتواند فیلمی ایجاد کننده حس آرامش باشد، اما تیک، تیک… بوم! موفق به انجام این کار میشود. اندرو گارفیلد در این فیلم نقش جاناتان لارسون، موسیقیدان و نمایشنامهنویسی را بازی میکند که وقتی ۳۰ساله میشود برای موفق شدن احساس فشار میکند.
جاناتان که کارگاه جدیدی را آخرین فرصت خود برای رسیدن به این موفقیت میداند، بیشتر وقت خود را صرف آمادهسازی برنامهاش میکند و این موضوع نه تنها باعث درگیریهای ارتباطی بین او و عزیزانش میشود، بلکه او را به تردید نسبت به خود نیز سوق میدهد.
در حالی که شاید این فیلم گزینه مناسبی نباشد اگر فقط به دنبال چیزی صرفاً شاد و سرحالآور هستید، این فیلم برای در نظر گرفتن همه چیز و نشان دادن اهمیت خوش بین ماندن فوق العاده است. در حالی که این فیلم به موضوعات بسیار سنگینی میپردازد، بازی فوق العاده گارفیلد و موسیقی شاد فیلم، آن را به یک تماشای فوق العاده تبدیل کرده است، به ویژه زمانی که به مقداری انرژی برای ادامه دادن نیاز دارید.
ریچارد لینکلیتر یک چهره برجسته در چشمانداز سینمای مستقل است. با ساخت فیلمهایی مانند Dazed and Confused و Boyhood چنین جایگاهی قابل درک است. با این حال، سهگانه محبوب و در عین حال کمتر شناخته شده او به نام Before، از بهترین آثار او هستند.
قبل از طلوع آفتاب جایی است که برای اولین بار سلین (جولی دلپی) و جسی (ایتان هاوک)، دو جوان را میبینیم که در قطاری در اروپا با هم آشنا میشوند. جسی در راه وین است و پروازش به آمریکا صبح روز بعد انجام میشود، در حالی که سلین دانشجوی کالج و در حال بازگشت به پاریس است. جسی سلین را متقاعد میکند که با او از قطار پیاده شود و هر دو با هم در خیابانهای وین پرسه میزنند تا خورشید طلوع کند.
زیبایی این فیلم در سادگی آن است. داستان فیلم ساده و شخصیتها ساده هستند. بله، سلین و جسی دو فرد متفاوت با طرز فکر و ویژگیهای متفاوت هستند، اما در واقع، داستان آنها ساده است. این دو یک ارتباط فوری ایجاد میکنند و در طول یک شب آن پیوند را بررسی میکنند.
آنها در مورد یکدیگر چیزهایی یاد میگیرند و از همراهی با هم نهایت استفاده را میبرند. این دو فقط راه میروند و صحبت میکنند و تمام شب در مورد یکدیگر اطلاعات کسب میکنند. حتی در شرایطی که مطمئن نیستید این دو دوباره همدیگر را خواهند دید یا نه، در کل در تمام طول تماشای فیلم احساس آرامش میکنید.
سه سال قبل از اینکه رابرت داونی جونیور به پدر دنیای سینمایی مارول تبدیل شود، نقش یک دله دزد را بازی کرد که ادای بازیگری را در میآورد که برای بازی در فیلم بوس بوس بنگ بنگ به لس آنجلس آورده میشود. او خود را در میانه تحقیقات مربوط به یک قتل به همراه دختری که در دبیرستان به او علاقه داشته و کارآگاهی که او را برای نقش آیندهاش آموزش داده، میبیند.
زمانبندی کمدی داونی جونیور در این فیلم جنایی رازآلود بینقص است. او طعنهآمیز و ساده لوحانه حرف میزند و به خوبی مکمل شخصیت کارآگاه با بازی وال کیلمر است. شوخیهای کل کلهای این دو در طول فیلم بسیار خنده دار است. هر وقت داونی جونیور حرف خنده داری میزند، کیلمر بلافاصله پاسخش را میدهد. تضمین میکنیم که این فیلم روز شما را بهتر میکند.
درباره زمان باعث میشود احساسات متعددی را پشت سر هم تجربه کنید در شرایطی که شما را به صورت کامل و بینقصی وارد ماجراهای خانواده لیک میکند. این فیلم برشی از زندگی واقعی انسانی با یک پیچش داستانی جادویی است که باعث میشود طوری به شخصیتها اهمیت دهید، گویی که آنها دوستان واقعیتان هستند، به این معنی که بالا (و پایین) هایی که آنها تجربه میکنند باعث میشود که شما به شکلی واقعی با آنها همزادپنداری و همدلی کنید، گویی شادی آنها شادی خودتان است.
این فیلم داستان جشن ۲۱ سالگی تیم (دامهنال گلیسون) و سالها پس از آن را روایت میکند، فیلمی تاثیرگذار که تماماً در مورد زندگی است و بخش زیادی از زندگی شما را نیز به تصویر میکشد. پیام این فیلم در مورد چیزهایی که گاهی از کنترل ما خارج هستند و چطور آرامش را در آنها بیابیم و اینکه چگونه مهربان بودن و پیدا کردن لذت در چیزهای ساده روزمره مهم است، مطمئناً باعث میشود که در انتهای فیلم احساس خوبی داشته باشید. این فیلم یکی از آن فیلمهایی است که اگر اطلاعات کمتری در مورد آن داشته باشید، میتوانید تجربه تماشای بهتری داشته باشید؛ اما مطمئن باشید که در فهرست فیلمهای آرامش بخش قرار خواهد گرفت.
شاید یکی از بهترین، اگرچه نه بهترین، کمدیهای رمانتیکی که تولید شده اند، وقتی هری با سالی آشنا شد داستان دو نفر است که به تدریج به دوستان نزدیک هم تبدیل میشوند و در نهایت در طول ۱۲ سال عاشق هم میشوند. هری بسیار شوخ و آسان گیر است، در حالی که سالی شخصیتی دقیق و منظم دارد.
آنها در واقع تجسم عبارت «اضداد یکدیگر را جذب میکنند» هستند. در این فیلم، ما آنها را از زمانی که تازه از دانشگاه شیکاگو فارغ التحصیل شدهاند تا زمانی که در نهایت متوجه میشوند نسبت به یکدیگر احساس دارند، و تمام روابط و شکستهای دیگر در این بین، دنبال میکنیم.
مگ رایان و بیلی کریستال کشش متقابل بالایی دارند و همین موضوع داستان عشق هری و سالی را باورپذیرتر میکند. سخنرانی هریسون در جشن سال نو هر کسی را سرحال میآورد.
قبل از اینکه او به عنوان وکیل نابینا و آتش به اختیاری فعال علیه جرم و جنایت به نام بیباک (Daredevil) باشد، چارلی کاکس نقش معروف تریستان تورن را بازی کرده بود. پسری که همراه پدرش در روستای کوچک انگلیسی وال بزرگ شده است، جایی که یک دیوار روستای آنها را از سرزمین جادو جدا میکند.
تریستان به دختری که فکر میکند عاشقش است قول میدهد که به این قلمرو جادویی وارد شود و یک ستاره سقوط کرده را پیدا کند تا او را به وی هدیه دهد. بدین ترتیب تریستان به سفری فراتر از تخیلیترین رویاهایش میرود که در نهایت هویت واقعی او را آشکار میسازد.
فیلم Stardust بر اساس رمان سال ۱۹۹۹ نیل گیمن ساخته شده است، فیلمی فوق العاده که احساس خوبی به شما میدهد. از عناصر جادویی گرفته تا کشف عشق واقعی و طیف گستردهای از کاراکترهای عجیب و غریب، این فیلم از ابتدا تا پایان بینقصو جذاب است.
میشل فایفر در این فیلم نقش یک جادوگر سالخورده را بازی میکند که میخواهد این ستاره را بدست بیاورد تا بتواند جوانی خود و خواهرانش را احیا کند. رابرت دنیرو نیز در این فیلم نقش یک دزد پرهیاهو را بازی میکند که وانمود میکند در مقابل خدمهاش مثل میخ محکم است. این فیلم هر چیزی که از یک فیلم فانتزی انتظار میرود را دارد؛ جادو، عشق و دوئل. چارلی کاکس و کلر دینس در این فیلم واقعاً دوست داشتنی هستند و چارهای ندارید جز اینکه آنها را در کنار هم دوست داشته باشید.
فیلمهای کمی وجود دارند که صحنههای عجیب و غریب و رویایی را به تصویر بکشند که در انیمه همسایه من توتورو میبینیم. این فیلم به راحتی یکی از شناخته شدهترین فیلمهای انیمه تاریخ سینماست و وقتی میخواهید در مورد تماشا کردن یا نکردن آن تصمیم بگیرید، شهرتش نتیجه را مشخص میکند.
ساتسوکی و میبه همراه پدرشان به خانه جدیدی نقل مکان میکنند، خانهای در فاصلهای نه چندان دور از بیمارستانی که مادرشان در آن بستری است. یک شب بارانی که دخترها منتظر اتوبوس پدرشان هستند، توتورو برای اولین بار ظاهر میشود و ماجراهای جادویی آنها با هم آغاز میشود.
این فیلم برای زمانی عالی است که به دنبال چیزی هستید که کودک درونتان بتواند از آن لذت ببرد. سبک انیمیشنسازی زیبا، صحنههای واقعاً تاثیرگذار و لحظات بامزه، این فیلم را به انتخابی عالی برای خاموش کردن مغز آشفته و ریلکس کردن خود تبدیل کرده است.
بازگشت به آینده یکی از نمادینترین فیلمهایی است که در دهه ۸۰ میلادی ساخته شد، فیلمی که برای بسیاری، فیلم محبوب ابدی است. این فیلم در نزدیک به ۴۰ سالی که از اکران اولیهاش میگذرد، به یک پدیده فرهنگ عامه تبدیل شده و دو دنباله، بازیهای ویدیویی، کالاها و ارجاعات بیپایان در فیلمها و سریالهای تلویزیونی را به وجود آورده است. همچنین بازگشت به آینده یک فیلم بسیار قابل استناد است که تنها به ارزش سرگرمی آن میافزاید. وقتی موسیقی متن فیلم را میشنوید، میدانید که تا ۱۱۶ دقیقه آینده حال و هوای خوبی خواهید داشت.
بازی در نقش مارتی مک فلای، مایکل جی. فاکس را تبدیل به یک سوپراستار کرد. او از همان ابتدا اولین انتخاب برای این نقش بود اما در آن زمان به دلیل تعهدش به سریال Family Ties در دسترس نبود. همبازی او مردیت بکستر نیز در آن زمان باردار بود، و فاکس مجبور بود به حضور در سریال ادامه دهد.
پس از آن اریک استولتز حدود شش هفته در این فیلم بازی کرد تا اینکه او و کارگردان، رابرت زمکیس به این نتیجه رسیدند که او برای این نقش مناسب نیست. تا آن زمان، بکستر دوباره به طور کامل در دسترس قرار گرفته بود و تهیه کنندگان سریال نیز فاکس را آزاد کردند تا در این فیلم بازی کند.
تلاش برای تصور فیلمهای بازگشت به آینده بدون مایکل جی. فاکس مثل این است که بخواهید دنیای سینمایی مارول را بدون رابرت داونی جونیور در نقش مرد آهنی تصور کنید. نتیجه مشابه نخواهد بود. بدون هوش و ذکاوت خرخوانانهای که فاکس به شخصیت مارتی مک فلای میآورد، این شخصیت جذابیت و کشش کنونی را نداشت.