«روسای جمهور باید منطبق با بالاترین استانداردها باشند. حتی کوچکترین کنایه و شوخی آنها هم بازارها را تکان میدهد. کلمات مورد استفاده آنها موجب اوج گیری تنشها یا دفع آنها و همچنین موجب حفظ جان یا از دست رفتن جان انسانها میگردد. نکته مهم این است که مثالهای فراوانی را میتوان ذکر کرد که در قالب آنها حتی رهبران باتجربه هم دامنه سخنوری و موضعگیریهای خود را فراموش کرده اند و مرتکب خطاهای مرگبار شده اند.»
فرارو- نشریه "لس آنجلس تایمز" در گزارشی با اشاره به نزدیک بودن زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا به طور خاص به این نکته اشاره کرده که چشم انداز بازگشت ترامپ به قدرت، حقیقتاً یک فاجعه بزرگ برای آمریکا است. از نگاه این نشریه آمریکایی، ترامپ به هیچکدام از استانداردهای مرتبط با کرسی ریاست جمهوری آمریکا مجهز نیست و حضور وی در قدرت، هم عرصه سیاست داخلی و هم حوزه منافع جهانی آمریکا را به شدت به خطر خواهد انداخت.
از نگاه این نشریه آمریکایی، ترامپ فردی است که در استفاده از واژگان دقیق نیست و در عین حال، بارها و بارها پیش آمده که به صراحت منافع خود را بر منافع آمریکا ترجیح داده است. معادلهای که همواره موجب بیاعتبارشدن آمریکا در عرصه سیاست بینالملل شده است. از این رو، آمریکاییها عملاً در آستانه یک انتخابات سرنوشتساز هستند.
به گزارش فرارو به نقل از لسآنجلس تایمز؛ کلمات و استفاده از آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. مخصوصا وقتی توسط یک رئیس جمهور مورد استفاده قرار گیرند و به ویژه زمانی که در حوزه مسائل بین المللی باشند. "به آرامی سخن بگویید و یک چماق بزرگ به همراه خود داشته باشید". این چیزی بود که تئودور روزولت رئیس جمهور سابق آمریکا توصیه میکرد. اگرچه که او هیچگاه نمیتوانست تصورش را هم بکند که جانشینش اقدام به انجام حمله اتمی علیه دو شهر ژاپن کند و آنها را با خسارات سنگینی مواجه سازد. آمریکا با استفاده از همین چماغ بزرگ خود (قدرت هستهای اش) چندین دهه است که سعی داشته تا رقبایش نظیر ایران، روسیه، چین و کره شمالی را مهار کند و در عین حال، در صف متحدانش نیز انسجام ایجاد کند.
باید پرسید که کشورهایی نظیر ژاپن، عربستان سعودی، آلمان و کره جنوبی چه چیزهای مشترکی دارند؟ هرکدام از آنها فاصله کمی تا پیوستن به باشگاه اتمی دنیا پیش رو دارند. این فاصله کم نیز در این گزاره خلاصه میشود: روزی که آنها حس کنند که رئیس جمهور آمریکا دیگر مثل گذشته در برهههای حساس زمانی به دادشان نخواهد رسید.
درست به همین دلیل است که بسیاری، از ریاست جمهوری مجدد ترامپ در آمریکا هراس دارند. حضور مجدد ترامپ در قدرت یعنی تشدید رقابت میان قدرتهای بزرگ در جهان. این مساله در بحبوحه تضعیف مولفه ثبات در کاخ سفید برای آمریکا خسارت بار خواهد بود. از این رو، باز هم بایستی شاهد موضع گیریهای بیمارگونه و تهدیدآمیز و همچنین دروغهای بی حد و حصر ترامپ باشیم. وقتی وضعیت جهان رو به تشنج است، حضور یک فرد جنجالطلب به عنوان رئیس جمهور آمریکا راهگشا نخواهد بود. حضور ترامپ در قدرت سبب خواهد شد تا دیگران به واسطه رویههای غلط وی، نه تنها سیاست آمریکا بلکه کلیت اعتبار این کشور در جهان را زیر سوال ببرند.
روسای جمهور باید منطبق با بالاترین استانداردها باشند. حتی کوچکترین کنایه و شوخی آنها هم بازارها را تکان میدهد. کلمات مورد استفاده آنها موجب اوج گیری تنشها یا دفع آنها و همچنین موجب حفظ جان یا از دست رفتن جان انسانها میگردد. نکته مهم این است که مثالهای فراوانی را میتوان ذکر کرد که در قالب آنها گاهی حتی رهبران باتجربه هم دامنه سخنوری و موضع گیریهای خود را فراموش کرده اند و مرتکب خطاهای مرگبار شده اند.
به عنوان مثال، وعده سال ۱۹۵۶ دوآیت آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا مبنی بر ارائه کمک به مجارستانیها سبب شد تا آنها علیه شوروی قیام کنند. موضوعی که موجب شد تا شمار زیادی از مجارستانیها یا کشته شوند و یا رهسپار تبعید گردند. آیزنهاور هیچگاه تصورش را هم نمیکرد که مجارستانیها تا این حد موضع گیری او را جدی بگیرند. مقصود آیزنهاور از ارائه کمک به مجارستانی ها، حمایت اخلاقی و کلامی بود. این در حالی است که مبارزان مجارستانی فکر میکردند که آمریکا به آنها سلاح میدهد یا نظامیان آمریکایی به حمایت از آنها برمیخیزند. از این رو، مردم ناامید عملا همان چیزی را که دوست داشتند از زبان رئیس جمهور آمریکا شنیدند. به بیان ساده تر، عدم صراحت آیزنهاور فاجعه آفرید.
پس از پایان جنگ سرد نیز رونالد ریگان، شوری سابق را "امپراطوری شیطان" نامید. این اقدام وی در نقطه مقابل توصیههای وزارت خارجه دولتش بود. وزارت خارجه دولت ریگان همچنین سعی داشت تا او را از گفتن این جمله که "آقای گورباچف این دیوار (دیوار برلین) را خراب کنند" هم برحذر دارد. با این حال ریگان به این توصیهها گوش نداد و سعی داشت تا در شوروی سابق ایجاد چالش و جنجال کند.
جورج بوش پدر نیز به خوبی به اهمیت موضعگیریهای رئیس جمهور آمریکا و تاثیرات آن واقف بود. درست به همین دلیل بود که وی در زمان سقوط دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ موضع سکوت گرفت. او در این رابطه در پاسخ به خبرنگار سی بی اس گفت که "من یک پسرک هیجان زده نیستم". وی به خوبی میدانست که اگر آمریکا در آن زمان در مورد کسب یک یپروزی بزرگ برای خود مانور تبلیغاتی میداد، این مساله میتوانست تبعات وخیمی را به بار آورد. او از منافع شخصی خود برای حراست از پیروزی آمریکا در جریان جنگ سرد چشم پوشی کرد.
روسای جمهور باید بیش از خود، به سرنوشت کشورشان اهمیت دهند. اساسا اگر از این منظر نیز به ماجرا بنگریم مشخص میشود که چرا بازگشت ترامپ به کاخ سفید چیزی شبیه به یک کابوس خطرناک است. مردم آمریکا میتوانند حرفهای نسنجیده ترامپ را بارها و بارها مرور کنند.
او نخستین رئیس جمهور در تاریخ آمریکا از زمان هری ترومن بوده که تردیدیهای جدی را در مورد تعهد آمریکا به حمایت از متحدانش در سازمان ناتو مطرح میکند. ترامپ در پاسخ به یکی از رهبران غربی که سوال کرده بود آیا اگر ما هزینههای لازم را نپردازیم، شما از ما در برابر روسیه محافظت نخواهید کرد؟ گفت: "بله این دقیقا همان چیزی است که شما باید بدانید".
این جنس موضعگیریهای ترامپ شبیه به اخاذی است در حالی که میتوان با استفاده از تاکتیکهای مذاکراتی و سیاسی، متحدان را به سمتی هدایت کرد که مطلوب شما رفتار کنند. متحدان ما هر مرتبه که ترامپ موضعگیرییهای تهاجمی را در عرصه بینالمللی مطرح میکند، بیش از پیش به سمت تکیه بر خود و به طور خاص بازدازندگی اتمی حرکت میکنند.
معاهدات و توافقنامهها در نهایت کاغذپارههایی هستند که اگر رهبران سیاسی به آن ها، عمل نکنند هیچ ارزشی ندارند. ترامپ سال هاست که ناتو را تضعیف میکند و به هیچ عنوان به مثابه فردی قابل اعتماد در میان شرکای ما در نظر گرفته نمیشود. اگر ترامپ بار دیگر رئیس جمهور آمریکا شود این بدان معنا خواهد بود که متحدان مهم این کشور بیش از پیش به دنبال ترتیبات امنیتی مطلوب خود فارغ از حمایتهای آمریکا خواهند رفت. رفتارهای جنجالی و تحریک آمیز ترامپ تا حد زیادی این گزاره که او غیرقابل اعتماد است را تایید میکند. او هر چیزی که فکر میکند را خیلی ساده به زبان میآورد و هیچ توجهی به تبعات آن ندارد.
فردی که در مورد مسائلی نظیر مهاجران، موضوعات نظامی و امنیتی و بحران طوفان زدهها در آمریکا دروغ میگوید، به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست که بخواهد در بحرانهای آتی راست بگوید. بدتر از همه اینکه وی به جای اینکه به اشتباهات خود اقرار کند، بر آنها پافشاری هم میکند. ترامپ بر شعار "اول آمریکا" تاکید داشته و دارد با این حال، بسیاری از کارهای وی علیه منافع آمریکا بوده است. حال باید پرسید که چرا متحدان آمریکا باید به یکچینن فردی که حتی به کشور خود هم رحم نمیکند، اعتماد کنند؟
دروغهای ترامپ در تاریخ ریاست جمهوری آمریکا بینظیر هستند. فرانکلین روزولت قول داد که آمریکا سالانه ۵۰ هزار جنگنده برای نبرد با آلمان نازی خواهند ساخت. برخی دستیارانش در آن زمان از وی پرسیدند که او چگونه یکچنین عدد بزرگی را به زبان آورده و مطرح کرده است.
وی در پاسخ گفت که او این عدد را از خود درآورده و تاکید داشت که برای شکست فاشیسم، آمریکاییها باید در فضای کلان تری در مقایسه با قبل فکر کنند. از این رو، بزرگان هم دروغ میگویند، اما در راستای منافع ملی و نه منافع شخصی. این موضوعی است که در مورد ترامپ به صورت معکوس صدق میکند.
فردی که به عنوان رئیس جمهور آمریکا و مسوول امنیت این کشور انتخاب میشود بایستی واژگان مد نظر خود را با نهایت دقت و احتیاط انتخاب کند. با این حال، ترامپ از این استاندارد پیروی نمیکند. جهان باید از حضور مجدد ترامپ در کاخ سفید بترسد و بعید است که وی بتواند در یک دوره چهار ساله جدید، نکات تازهای را برای مطرح کردن داشته باشد.