آل احمد همچون آینهای از جامعه خویش، از دل کشمکشهای سیاسی و فکری بیرون آمد. او که ابتدا در دامان حزب توده بهدنبال عدالت و نجات خلق بود، خیلی زود به واقعیتهای تلخ این حزب پی برد و از آن کناره گرفت. او که از سیاستبازیهای رایج ناامید شده بود، به ادبیات روی آورد، اما هرگز از دغدغههای اجتماعی و سیاسیاش دست نکشید
فرارو- آل احمد را شاید بتوان با نفوذترین روشنفکر عصر خود دانست. زندگی و زمانه او ناظر بر یکی از مهمترین ادوار تاریخ معاصر ایران از حیث ساختار اندیشه سیاسی و ایدئولوژیک، در پیوند با ساخت نظام سیاسی و اجتماعی بود. آل احمد، نامی که همواره با روشنفکری متعهد گره خورده است، چهرهای پرآوازه از نسلی بود که سایه سیاست، سنت و مدرنیته را بر دوش میکشید.
به گرارش فرارو، زندگی او، انعکاسی از یکی از حساسترین دورههای تاریخ معاصر ایران بود، دورهای که در آن ساختارهای ایدئولوژیک و اجتماعی در جدالی مداوم بهسر میبردند. در دهههای پرحادثه ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰، آل احمد نه تنها با قلم خود، بلکه با گفتمان و طغیانش علیه جریانهای غالب، نقشی بیبدیل در تغییر فضای فکری و فرهنگی ایران ایفا کرد.
آل احمد همچون آینهای از جامعه خویش، از دل کشمکشهای سیاسی و فکری بیرون آمد. او که ابتدا در دامان حزب توده بهدنبال عدالت و نجات خلق بود، خیلی زود به واقعیتهای تلخ این حزب پی برد و از آن کناره گرفت. او که از سیاستبازیهای رایج ناامید شده بود، به ادبیات روی آورد، اما هرگز از دغدغههای اجتماعی و سیاسیاش دست نکشید. آثار او، همچون غربزدگی، بیانگر تقابل او با فرآیندهای نوسازی وارداتی بودند که هویت ملی-اسلامی ایران را به حاشیه رانده بود.
آل احمد، روشنفکری را تنها در چارچوب بومیسازی میدید؛ مسیری که از بازگشت به سنتهای اسلامی-ایرانی عبور میکرد. او معتقد بود که هرگونه همکاری با نظام پهلوی، به منزله خیانت به مردم است. نگاه انتقادی او به مدرنیته غربی، نه تنها در آثار مکتوبش، بلکه در سبک زندگی و سخنانش نیز موج میزد. او در برابر غربزدگی، احیای دینی را تبلیغ میکرد که از خرافات و تحجر فاصله داشت و توانایی هدایت جامعه به سمت پیشرفت و عدالت را دارا بود.
جلال آل احمد، نویسندهای بود که ادبیات را بهمثابه ابزاری برای مبارزه میدید. سفرهایش به خارج از کشور و تأملاتش درباره ساختارهای اجتماعی ملل دیگر، او را به این باور رساند که پیوند میان نظامهای سیاسی استبدادی و گفتمان غربگرایی، عامل اصلی زوال فرهنگی ایران است. او در برابر این تهدید، بر اهمیت هویت بومی و بازسازی اجتماعی تأکید میکرد.
جلال آل احمد، مردی بود که هرگز آرام ننشست. او که همواره در خط مقدم مبارزه با استبداد و غربزدگی قرار داشت، روشنفکری را از تئوری به میدان عمل کشاند. میراث او، همچنان در میان روشنفکران و نسلهای جدید به عنوان الگویی از تعهد و استقلال فکری، زنده است. او یادآور این حقیقت است که اندیشه، اگر با آرمان و عمل پیوند نخورد، در طوفان تاریخ گم خواهد شد.